آشتی با نهج البلاغه

موعود جهانى

          وقتي سخن اميرمومنان به فرزندش حضرت مهدى آن موعود جهانى مى رسد، كلامش چنان شور و وجدى مى گيرد كه شگفت زده مى شويم. او به آينده مى نگرد كه امامان از نسل او ،پيشواي دينى مردم اند و مى گويد:چقدر مشتاق ديدار آنانم:”آه،آه،شوقاً الى رؤيتهم”:گوئى همه آرزوها و آرمان …

موعود جهانى ادامه »

كتاب خدا، قرآن

    حيف نيست كتاب خدا بر تاقچه خانه ما، باشد اما گرد غربت برآن نشسته و از همه نعمت هاي آن محروم باشيم؟ببينيم اميرمومنان (كه يكى از دوثقل است كه پيامبر، بعد از خود ما را به آن دو سپرد)در مورد ثقل اكبر يعنى قرآن چه مى فرمايد:”آگاه باشيد! در اين كتاب الهى است …

كتاب خدا، قرآن ادامه »

سيماي پارسايان

          اين سوال را از جمع پرسيد:اگر گرامى ترين فرد نزد خدا پارساترين است،چه كسي پارساست و ملاك پارسائى چيست؟هركس يك ويژگى گفت؛نوبت به من كه رسيد گفتم: بهتر نيست ببينيم اميرمومنان چه مى فرمايد؟مگر هركجا در فهم قرآن مى مانيم نبايد به راسخان علم قران مراجعه كنيم و بهترين كارشناس …

سيماي پارسايان ادامه »

سيماي امام

      شنيد كه براي ثبت عهدنامه مالك اشتر براي فرمانداري مصر(نامه٥٣ نهج البلاغه)به عنوان قديمى ترين فرمان جامع حكومتى در بخش فرهنگى سازمان ملل اقداماتي در حال انجام است؛ از او خواستند يك معرفي از امام بنويسد تا در كنار اثر در اختيار اقشار مختلف مردم جهان قرار گيرد؛گفتم بهترين ترسيم از سيماي …

سيماي امام ادامه »

سيماي پيامبر

        هادى، دانش آموخته آلمان بود و كتاب خانم آنه ماري شيمل مستشرق آلمانى در مورد پيامبر(ص)را با نام”و محمد، پيامبر اوست” راخوانده بود و چنان به ذوق آمده بود كه مى خواست او هم مقاله اي به آلمانى در مورد آن حضرت بنويسد و براي هفته نامه اشپيگل بفرستد.گفتم:كتاب او را …

سيماي پيامبر ادامه »

داوري و دادرسي

          درس حقوق قضائى را به پايان برده بود و مى خواست در آزمون قُضات شركت كند.دوست خوبي بود و مى خواستم او را به اهميت و خطير بودن شغلي كه مى خواست انتخاب كند،متذكر كنم.گفتم:محمدجان! شغل قضاوت،حساسيت بسيارى دارد؛اميرمومنان به شريح قاضى فرمود:”تو در جايگاهي قرار گرفته اي كه نبي …

داوري و دادرسي ادامه »

تفرقه، اتحاد

          خسته شده بودم از جدال هاى گروهى و حزبى و سياسى و دعواهائى كه تمامى نداشت و جز دشمنى بيشتر و اتلاف وقت و كاهندگى اعصاب براي خودشان و مردمى كه شاهد اين نزاع ها در كشور بودند، نتيجه اي نداشت. با خود مى گفتم:مگر همه اين ها اهل يك …

تفرقه، اتحاد ادامه »

عيب جوئى و عيب پوشى

    در آستانه انتخابات بود و حزب او نشست رسانه اى گذاشته بود براي افشاگرى در مورد رقيبان حزبي خويش. آمده بود كه مرا هم به نشست دعوت كند! گفتم:مى خواهيد در نشست چه كنيد؟گفت:اعلام مواضع و بيان معايب و مفاسد حزب حاكم. گفتم: يعنى مى خواهيد با بيان معايب رقيب، نردبانى براي ترقي …

عيب جوئى و عيب پوشى ادامه »

افراط،تفريط،اعتدال

          در نقش يك مشاور ماهر كه مراجعان زيادى هم داشت،توضيح داد كه نوع مراجعانش به افراط يا تفريط دچارند لذا با همسر يا خانواده يا فرزندان يا همكاران و اطرافيان مشكل پيدا كرده اند.مثلاً وسواس يا سختگيري زياد نسبت به فرزندان و يا آزادى بيش از اندازه به آنها موجب …

افراط،تفريط،اعتدال ادامه »

پرهيز از ستم

          جامعه شناسي سياسي مى خواند و موضوع پايان نامه اش نگرش حكومت اسلامى به مقوله ظلم فردي و اجتماعى در نيم قرن نخست هجرى بود. منابع بسيارى را ديده و فيش هاي زيادى جمع كرده بود.تحقيقاتش را داد تا نظر بدهم.مروري سريع كردم و گفتم: هنوز كامل نيست! گفت: چرا؟ …

پرهيز از ستم ادامه »

ملكوت دعا

    در لحظات تحويل سال بودند و اين بار با عنايت بيشترى مى خواستند از مقلب القلوب،احسن الحال را طلب كنند؛ احسان در حاليكه كتاب دعا در دست داشت گفت: اين ويروس خطرناك و مُهلك كرونا، چنان آرامش و امنيت انسان ها را در بيش از يكصد و هشتاد كشور جهان،مختل ساخته كه با …

ملكوت دعا ادامه »

دوگونه تعصب

          نسبت به قوم و تبار و زادگاه و شهر و رسوم قبيلگى و باورها و هرچيز كه متعلق به خودش بود،حتى تيم فوتبال مورد علاقه اش چنان تعصبى داشت كه حاضر نبود نقد كسى را گوش كند چه رسد به اينكه بپذيرد.نمى دانم با چنين كسانى همنشين بوده ايد؟ با …

دوگونه تعصب ادامه »

اهميت”نمى دانم”!

        هيچكس تا به حال از او كلمه “نمى دانم” را نشنيده است! در مورد هر موضوعى اظهار نظر مى كند و در هر بحثي وارد مى شود و هر سوالي از او بشود اقدام به پاسخ مى كند و نظرى مى دهد.تازگى ها هم كه با گوشي خود به  گوگل وصل …

اهميت”نمى دانم”! ادامه »

فرجام طمع

          نگاهى كرد به اخبار مربوط به مفاسد اقتصادى،اختلاس ها ، احتكارها ، انحصارها و مى خواست تحليل كند كه علت افتادن افراد به دامن اين فساد چيست؟ در جمع تحليل هائى ارائه شد مبنى بر ضعف قوانين مجازات مجرمين و قاطع نبودن نيروهاي باز دارنده و رواج رشوه و …بعد …

فرجام طمع ادامه »

خوشبختى

        دعاي همه مهمانان در جشن عروسى براي اين زوج جوان، آرزوى خوشبختى بود؛ خوشبختى و سعادت، آرمان همه انسان هاست؛همه تلاش ها و پويش ها در زندگى براي رسيدن به سعادت است.پدران و مادران،معلمان و مربيان و رهبران معنوى جامعه براي فرزندان و متربيان خود از خداوند، سعادت و رستگارى آرزو …

خوشبختى ادامه »

دزد بزرگ!

    پسرم مرا دعوت كرد تا از سيستم ايمنى كه براي منزلش ايجاد كرده بود بازديد كنم ؛ يك بار دزد به خانه انها زده و هرچيز قيمتى كه داشتند برده بود و حالا با مشاوره شركت هاى متخصص سيستم هاى ايمنى، هزينه زيادى كرده بود تا راه نفوذ سارقان را كاملاً كور كند:سيستم …

دزد بزرگ! ادامه »

حق و باطل

    خيلي اهل مطالعه بود؛ از همه مكاتب فلسفى و عرفانى و فرق و اديان ،كتاب مى خواند؛روزى او را در كتابخانه مركزى دانشگاه ديدم؛ گفتم: در ضمن اين مطالعه ها به چه نتيجه اى رسيدى و كدام را حق و كدام را باطل يافتى؟ گفت: تشخيص حق و باطل دشوار است زيرا همه …

حق و باطل ادامه »

سرعت و سبقت

        در دوى ماراتن و سرعت ، صاحب مدال بود. به او تبريك گفتم و پرسيدم: سريع تر از همه رقيبان بودى و بر آنها سبقت گرفتى ؛اميدوارم اين سرعت و سبقت را در امور خير و معنوى هم به دست آورى كه خداوند در قرآن كريم هم سرعت از ما خواسته …

سرعت و سبقت ادامه »

مرگ و عبرت

        خبر دادند يكى از بستگان فوت كرده و فردا مراسم تشييع و خاك سپارى اوست.اين روزها مردم كمتر از خبر فوت كسى ، متذكر آخرت مى شوند چون آنقدر براي مرگ تشريفات مثل برنامه پذيرائى در سالن هاى مجلل و كلاس دار و خريدن قبرهاي گرانقيمت و…باب شده كه ردپاي دنياگرائى …

مرگ و عبرت ادامه »

خواب هوشمندان

          خوابش اصلاً روى قاعده نبود: بسيار مى خوابيد؛ شب ها تا ديروقت بيدار بود و طبيعتاً خوابش تا پاسي از روز ادامه داشت؛ در روز هم تا فرصتى پيدا مى كرد،مى خوابيد؛ خواب هاي عجيب و غريب مى ديد و وقتى هم بيدار مى شد ، دوست داشت آنها را …

خواب هوشمندان ادامه »

خستگى دل

          از قيافه اش،خستگى مى باريد؛ملول و بى حال به نظر مى رسيد؛ گفتم خستگى را با كمى خوراك و خواب مى توانى  چاره كنى؛گفت : كاش خستگى من از نوع خستگي جسم بود كه با خوراك و خواب،بهبود مى يافت؛ گفتم پس روح و قلبت خسته و ملول است؛دلگير هستى؛ …

خستگى دل ادامه »

آرزوها

          از جوانى به بازرگانى روي آورده و به همه نوع تجارتى دست زده بود و حالا در سن شصت سالگى هنوز آرزوهاى زيادى براي توسعه كارهايش در سر داشت.بعد از دانشگاه ديگر او را نديده بودم تا اينكه به طور تصادفى در هواپيما با او همسفر شدم . وقتى سرگذشت …

آرزوها ادامه »

بيماري و شفا

          پدر و مادرش بيمار بودند و او ضمن رسيدگى به خانه و فرزندان خود ،اوقات زيادى را براي رسيدگى به آنان اختصاص داده و خلاصه خود را وقف سلامت آنها كرده بود.به او گفتم:به راستى به توفيقات تو غبطه مى خورم! اينگونه رسيدگى به والدين به ويژه والدين بيمار، از …

بيماري و شفا ادامه »

كسب و كار

    پدرش به من گفت:كمى با پسرم امين صحبت كن و اگر مى توانى مدتى او را به عنوان كارمند در دفترت به كار بگير؛جوانان امروز مى خواهند خيلي زود پولدار شوند و يك شبه ره صدساله را بروند.آنها دائماً در اينترنت عكس و خبرهاي ثروتمندان را با دوستان شان به اشتراك مى گذارند …

كسب و كار ادامه »

مهمانان

      امير ، پسرم و مهتاب عروسم بسيار مهمان دوست هستند و هركه مهمان آنها مى شود از مهمان نوازى آنها تعريف مى كند.ديدم كه بگومگو دارند.گفتم :موضوع چيست؟ مهتاب گفت:پدر، من مهمان را خيلي دوست دارم اولاً ما ايرانى ها به مهمان نوازي مشهوريم و ثانياً شنيده ايم كه پيامبراكرم(ص) فرموده است: …

مهمانان ادامه »

خويشاوندان

    رسم كرده اند كه عروس و داماد خانه اى جدا داشته باشند و به دور از والدين،آپارتمانى بگيرند و مستقل زندگى كنند.دو جوان كم تجربه ، به دور از تجربه ديده ها، پس از مدتى يا به اختلاف دچار مى شوند و جدا مى شوند و يا در درياي مشكلات غوطه ور مى …

خويشاوندان ادامه »

همسايه، هم سايه!

          كنارم نشسته بود و دعا مى كرد؛ بين دعاهايش، شنيدم كه مى گفت: خدايا شكرت كه در اين محل جديد،همسايگان خوبي نصيبمان كردى…دعاهايش كه تمام شد گفتم: مگر همسايه بد هم داشته اي؟ گفت :آري، در جاي قبلى كه سكونت داشتيم؛ از دست همسايه ها ،آسايش نداشتيم؛نه تجانس فكرى داشتيم …

همسايه، هم سايه! ادامه »

بهاي شما ؟!

          دوستم تعريف كرد كه : نكات استاد را براي هر دو عمويم گفتم.ابتدا كمى جا خوردند اما چون كلام مولا را برايشان خواندم سكوت كردند و به فكر فرو رفتند؛مى دانم كه چون قلب صافى دارند و لجوج نيستند حتماً كلام اميرمومنان را سرلوحه رفتار آينده خود خواهند كرد؛اما بعد …

بهاي شما ؟! ادامه »

گذرگاه،نه قرارگاه!

    گفت من دو عمو دارم كه از جهت فكرى و سلوك  و رفتار در دو جبهه مخالف هم هستند؛يكى تارك دنيا و اهل رياضت و عزلت و ديگرى جوياي دنيا و اهل عيش و لذت. يكى دنيا را طلاق داده و از آن كناره گرفته و ديگرى آن را به عقد هميشگى خود …

گذرگاه،نه قرارگاه! ادامه »

با مردم چگونه باش؟

    در فاميل و محله همه او را دوست داشتند؛محبوب همه بود و پير و جوان و حتى كودكان به او علاقه داشتند. اگر يك هفته به مسافرتى يا زيارتى مى رفت ؛همه دلتنگش مى شدند و از هم مى پرسيدند او كى بر مى گردد؟ وقتى مريض مى شد،همه افسرده بودند و دعا …

با مردم چگونه باش؟ ادامه »

اندوخته مالي براي آخرت

          اين خويشاوند ما، داراى تمكن مالي خوبي است؛ دائماً در تلاش اقتصادى است؛ پيوسته گوشي هايش زنگ مى خورد و در كار حل و فصل امور كسب و كار خويش است؛ براي رسيدگى به امورش يا در سفر است يا در محل كار؛شب ها هم تا ديروقت ،مشغول همين امور …

اندوخته مالي براي آخرت ادامه »

حد و مرز شوخى

    هيچكس از شوخى هاى او در امان نبود! وقتى به مجلسي وارد مى شد، همه افراد خودشان را جمع و جور مى كردند تا تير شوخى هاي او به پر و بال آنان ننشيند. شوخى هاي او سبكسرى او را نشان مى داد و هيچ نكته اخلاقى و عقلانى در آنها نبود. او …

حد و مرز شوخى ادامه »

عيد چه روزى است؟

          موضوع تحقيقش “عيد در فرهنگ اسلامى” بود و تصميم داشت تعريف جامعى از آن به دست بدهد و اينكه به چه روزهائى ،عيد گفته مى شود و آئين ها و مراسم آن چيست. واژه نامه ها به او مى گفتند عيد از عود و بازگشت است و آن بزرگداشت واقعه …

عيد چه روزى است؟ ادامه »

معلم خويشتن باش!

          به شغل معلمى علاقه داشت و مى گفت به پاس قدردانى از معلمان خوبي كه داشته ام ، مى خواهم در بالندگى فرزندان اين مرز و بوم ،نقشى داشته باشم. مى گفت امروز من هرچه هستم و به هر كمالي آراسته ام، ثمره تلاش هاي آنان است.در انتخاب رشته دانشگاه …

معلم خويشتن باش! ادامه »

مقايسه دانش و ثروت

      به ياد داريم يكى از اولين موضوعات انشاء هاي ما در مدرسه،عبارت بود از “علم بهتر است يا ثروت”! در آن ايام، آموزگاران ما در شرايطي كه هنوز درك درستى از جايگاه علم و ثروت در زندگى نداشتيم، از ما مى خواستند تحليل كنيم اولويت تلاش هاي ما بايد كسب علم باشد …

مقايسه دانش و ثروت ادامه »

مالك زبانت باش

      در كلاس “مهارت هاى مدير”،بوديم و استاد مى گفت: ما در سازمان خود، دو مدير داشتيم يكى خوش بيان و مودب و نرمخو و ديگرى بد زبان و هتاك و تندخو.دومى، به دليل زبان گزنده اش همه را ناراضى كرد و راندمان شركت را به دليل نارضايتى كاركنان پائين آورد كه مجبور …

مالك زبانت باش ادامه »

فرصت را غنيمت شمار

          “طورى ، به تاراج عمر خود مشغوليد كه انگار عمرتان رو به اتمام نيست و به شما خبر داده اند كه هزار سال ديگر زنده مى مانيد و هنوز وقت بسيار داريد”! و ادامه داد:” گويا قرار است چندبار ديگر به دنيا بيائيد و فراوان فرصت داريد و چيزى كه …

فرصت را غنيمت شمار ادامه »

شراكت در عقول بزرگان

        در آستانه زندان بود، شكست در كسب و كار و بدهى سنگين به افراد و چك هائى كه دادگاهى شده بود. نسبت فاميلى با ما داشت  و توصيه كرده بودند او را ملاقات كنم.وقتى او را ديدم ،چهره اش مغموم  و حالش پريشان بود و مجبور شده بود به زندگى مخفى …

شراكت در عقول بزرگان ادامه »

در فتنه ها چگونه باش؟

    پريشان بود و آشفته  و مى گفت: تصميم گيرى در بعضي موقعيت ها چقدر دشوار است؛ تا به حال سر دوراهى سرنوشت قرار گرفته اى ؟! دو راهى كه اگر انتخابت اشتباه باشد ، نابود خواهى شد؟ گفتم :منظورت چيست؟ گفت:گاهى در برابر يك واقعه يا موقعيت ويژه قرار مى گيرى كه توسط …

در فتنه ها چگونه باش؟ ادامه »

آشتى با نهج البلاغه،١.سبك بار شويد تا برسيد!

        سرآغاز   او را خداوندگار سخن گفته اند و كتابش را برادر كتاب خدا، اما غريب تر از او كسي وجود ندارد؛غربتش در ميان دوستانش، دردناك تر از آن است كه قابل وصف باشد؛كتابش در خانه ها هست، ولي سال به سال،باز نمى شود؛كسي از او چيزى نمى پرسد؛ كسي با …

آشتى با نهج البلاغه،١.سبك بار شويد تا برسيد! ادامه »