سرّ تردد

 

 

 

در احاديث قدسى،حديثى است كه به “حديث تردّد” معروف شده است.در تبيين آن  و رفع مشكل از معناي آن ، بسيارى از عالمان، به تكلف افتاده و به قولي در شرح آن فرومانده اند.ظاهر حديث چنان است كه گوئى خداوند در موضوع قبض روح بعضى مومنان كه به مرگ خود رضايت ندارند و مى خواهند مرگ آنان به تأخير بيفتد، دچار ترديد مى شود و نمى داند آيا تقدير خود را عملي سازد و آنها را قبض روح نمايد،يا به خواسته آنها احترام گزارد و قبض روح آنها را به تأخير بياندازد.بعد از اين ترديد سرانجام تصميم مى گيرد خواسته مومن را اجابت نمايد و او را قبض روح ننموده و عمر افزونترى به او بدهد. مشكل حديث درمعناي ترديد و نسبت آن به خداوند است. ابتدا اصل حديث قدسى را مرور مى كنيم:امام صادق (ع)از پیامبر خدا(ص)روايت نمود كه خداى عزوجل فرمود:”تردید ننمودم در امرى كه من فاعلش باشم همانند ترديدى كه در مرگ بنده مؤمنم نمودم که من ملاقات او را خواهانم و او مرگ را اكراه مى دارد؛(سرانجام من ) مرگ را از او بگردانم( قال الله عزّ و جلّ: مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْ‏ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ إِنَّنِی لَأُحِبُّ لِقَاءَهُ وَ یَکْرَهُ الْمَوْتَ فَأَصْرِفُهُ عَنْهُ١…
 
از آنجا كه ترديد در انتخاب يك عمل از ميان دو يا چند عمل، از صفات مخلوق است و خداوند منزّه است از اينكه صفات مخلوق را داشته باشد،لذا در نسبت تردد كه در روايت خدا به خود نسبت داده ،مشكل به وجود مى آيد و شارحين براي رفع اين نقيصه،مجبور شده اند ترديد را از معناي حقيقي ظاهرى خارج نمايند و بگويند اين كلام از مقوله مجازات عرفيّه است ؛يعنى اگر به فرض محال قرار بود من ترديد كنم در چنين موردي ترديد مى كردم و اينجا به نظر مى رسد كه گويا ترديد كرده ام در حاليكه ترديدى نبوده است؛لذا حديث مجاز شد نه حقيقت و اشكال بر طرف گرديد! اين بالاترين مطلبي است كه شارحين حديث توانسته اند براي حل مشكل تردد در اين حديث قدسى بيان نمايند در حاليكه هيچ قرينه اي براي خروج از معناي حقيقي و رفتن به سوى مجاز،در روايت ديده نمى شود.بنابراين راز اين حديث چيست و معناي تردد در اين حديث قدسى، چه مى تواند باشد؟
 
راز اين حديث توسط كسانى كه با امام عصر ارواحنافداه سر و سرّى داشتند و از علوم آن حضرت ترشحاتى به قلب آنها وارد شده است، گشوده شده بدين ترتيب كه “تردد” را در حديث مذكور،” قبول ردّ” معنا نموده اند يعنى بنده مومن،تقدير مرگ را ردّ نموده و خداوند، به دليل علاقه شديدى كه به اين مومن دارد، ردّ او را قبول نموده و مرگش را به تأخير انداخته است.لذا معناي حديث اين مى شود كه هيچ تردّدى(يعنى قبول ردّ تقدير و تغيير آن) براى من همچون تردد(و قبول ردّ تقدير) در مرگ بنده مومنم نيست، او از پذيرش مرگ (به دلايلى)كراهت دارد و من ناخشنودى و كراهت او را دوست ندارم؛ لذا خواسته او را در ردّ تقدير مرگ،مى پذيرم و مرگش را به تأخير مى اندازم.بنابراين اصلاً  اصطلاح تردد در حديث، از معناي ترديد و شك- كه صفت مخلوق است- خارج شده و نه تنها مشكل ، حل مى شود،بلكه ابوابي جديد از معرفة الله گشوده مى گردد كه خداوند، به خاطر محبتش به مومن، از ميان سه اختيار، اختيارى را مى گزيند كه خواسته مومن هم تأمين شود و به همين هم اكتفا ننموده و فضل و انعام افزونترى هم به او مى نمايد…
 
به فرموده همان بزرگان،اين حديث قدسى که از لسان پيامبر(ص)با لفظ “ما ترددت ” صادر گرديده از معجزه شق القمر براي صاحبان معرفت بالاتر است. زيرا هر واژه ديگر مثل “ما توقفت” يا “ما تأملت” يا “ما أمسكت” يا هر لفظ ديگرى گفته مى شد نمى توانست اين معنائى كه در “ماترددت” به كار رفته را برساند ،لذا كلمه اى براي اين معنا، منطبق تر از اين كلمه نيست؛ يعني از مزاحم انجام تقدير که عبد است خداوند قبول رّد کرده است و اين به خاطر کثرت نوافل و عباداتي که بنده انجام داده است .در رواياتى ديگر در مورد رفع بلا از مومن هم چنين معانى آمده است زيرا او شب ها با من راز و نياز کرده و با من انس داشته و من به خاطر محبت به آن حالات او، از گناهش درمي گذرم و اين بلاء دنيائي را هم از او دور ميکنم. اصلا قضاء و قدر را هم به هم ميزنم. بلکه علاوه بر رد بلاء ، او را عفو مي نمايم. از آن بالاتر، پاداش اين بلاء را هم به او مي دهم ؛چون اگر اين بلاء بر او وارد مي شد اجري داشت و خدا با اين که بلاء را از او رد کرده، اجر را هم برايش ذخيره ميفرمايد! آخر او رئوف و رحيم است و اين را بندگان بايد بدانند تا معرفت شان به خداى مهربان افزونير شود؛ لذا در دعا مي خوانيم: سبحانه من حبيب حبّه دائم”…
———————-
١.کافی٣٤٩/٢؛ مرآة العقول٢٩٧/٩؛التوحيد/٣٩٩.وسائل الشّيعة٦٤٤/٢؛بحارالانوار٢٨٤/٥.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *