زنان و تبعيض مضاعف

 

 
 
 
 
 
در قسمت حقوق زنان تبيين گرديد كه از نگاه كتاب اقدس،بين زنان و مردان تفاوت هائي در بهره مندي از حقوق مادي و معنوي وجود دارد. مثلاً حج بر زنان واجب نيست؛ در ارث ، زنان كمتر از مردان سهم مى برند  و بين فرزندان ذكور و اناث در بهره وري از خانه مسكوني و البسه و لوازم شخصيه متوفىٰ ،تبعيض هائى وجود دارد؛  همچنين براي هميشه زنان از عضويت در بيت العدل كه مقام رهبري و رياست تشكيلات بهائيان است، ممنوع شده اند. همچنين نشان داده شد كه نگاه كتاب اقدس در خطابات و تعاليم و احكام،نگاه مردانه است و زنان گوئى در حاشيه مردان وجود دارند يا شهروندان درجه دو محسوب مى شوند.مثلاً وقتى گفته مى شود كه مرد مى تواند دو همسر انتخاب نمايد اصلاً رضايت همسر اول مطرح نيست و طرف مشورت هم نيست يا وقتى مرد مى خواهد دوشيزه اى را به عنوان خدمتكار به خانه بياورد،هيچ جايي براي اظهارنظر يا مشورت و رضايت همسر نهاده نشده است…
 
اين نگاه تبعيض آميز به زن ، فقط در مقايسه با مردان نيست بلكه بين خود زنان هم تبعيض هائى نهاده شده است چنانكه در مورد مهريه زنان شهرى و روستايي ملاحظه گرديد و طبق نص صريح اقدس،مهريه زنان شهرى نوزده مثقال طلا و مهريه زنان روستايي نوزده مثقال نقره تعيين گرديده است. هرچقدر هم گفته شود اين اختلاف به اعتبار مرداست كه روستايي يا شهرى باشد باز نتيجه عوض نمى شود زيرا نهايتا اين زن است كه به اعتبار شوهرش و نه خودش،ارزش گذارى طلا يا نقره مى شود. نكته ديگر اينكه زنان از زمان پيدايش اين آئين تا كنون ،هيچ نقشي در رهبرى بهائيان نداشته و سهمى در رهبرى نداشته اند،تمام رهبران مرد بوده اند و حتى همسر بهاء الله و همسر عبدالبهاء،هيچ نقش يا سمتى در تشكيلات بهائى نداشته اند،هيچيك از آثار و خطابات از زنان بهاء الله يا عبدابهاء وجود ندارد و در زمان شوقي نيز تمام اعضاي خانواده ،از سوى او طرد شده اند.اين نگاه جنسيتى ريشه در خود جناب بهاء الله دارد به طورى كه گفته شده همسر اول او به خاطر همين رفتارها و تعدد زوجات و تبعيض ها ،افسرده و بيمار شده و از دنيا رفته است…
 
لذا از آنجا كه در نظام رهبرى بهائيت هيچ زن قابل ذكرى وجود نداشته به بابيت روي آورده و طاهره قرة العين را به عنوان زن تجدد خواه و دانشمند و شاعر مطرح كرده و در مورد او داد سخن داده و كتاب نوشته و سمينار برگزار كرده و به او افتخار مى كنند؛در حاليكه قرة العين بهائى نبوده و پيش از ظهور بهائيت،به خاطر شورش هاي بابيان و همدستى در ترورها،اعدام شده است و اگر هم به فرض صاحب كمالي بوده به خاطر تربيت در خانواده روحانى و بيت شهيد ثالث ،عالم بزرگ اسلامى در قزوين بوده و ربطي به بهائيت ندارد. ضمناً بابيت هم از نظر بهائيت منسوخ است و احكامش به اعتراف عبدالبهاء زمين تا آسمان با بهائيت متفاوت است زيرا اساس بابيت به نظر او بر خشونت و قتل دگر انديشان و تخريب مكان هاي مذهبى  و سوزاندن كتب غير بابي است در حاليكه او اساس بهائيت را بر صلح و وحدت معرفي مى نمايد.پس طاهره قرة العين هم كه بابي بوده همان اعتقادات خشن بابي را داشته و نبايد از او تجليل شود.نتيجه اينكه هيچ زن قابل ذكرى در بهائيت وجود نداشته يا تربيت نشده و از شأن علمى يا رهبرى برخوردار نبوده اند…
 
يك نمونه از احكامى كه نشانگر تبعيض و بي مهرى شديد نسبت به زنان است موضوع بي بهره بودن زن و دختران يك فرد بهائى از دنيا رفته،از خانه مسكونى و لوازم شخصيه اوست، زيرا خانه و لوازم شخصيه او به پسر بزرگ خانواده مى رسد و اگر اختلاف بين آنان به وجود آيد يا طمع او را فراگيرد، مى تواند تصميم بگيرد همسر متوفي و دختران را از خانه بيرون كند و آنها را آواره نمايد.جالب تر آنكه اگر متوفي، فرزند پسر نداشته باشد،باز هم خانه مسكونى به دختر و همسر او نمى رسد بلكه اين خانه به بيت العدل و رهبرى بهائيت مى رسد و جاي همسر و دختر او در خيابان است؛ چون بر اساس كتاب اقدس،هرطبقه از وراث كه نباشند سهم شان متعلق به بيت العدل مى باشد. شايد تعجب كنيد اما اين موضوع در رساله سوال و جواب كه جزو ملحقات كتاب اقدس چاپ شده در پاسخ يكى از بهائيان كه سوال كرده وقتى متوفي فرزند پسر نداشته باشد خانه اش به چه كسي مى رسد؟ جناب بهاء الله پاسخ داده است كه به بيت العدل مى رسد:سوال٤١:دار مسکونه و البسه مخصوصه مخصوص ذ ّريه ذکور است “دون أُناث و الورّاث” هر گاه ذرّيه ذکور نباشد تکليف چيست؟ جواب: قوله تعالی “من مات و لم يکن له ذ ّر ّية ترجع حقوقهم الی بيت العدل”. نظر به اين آيه مبارکه دار مسکونه و البسه مخصوصه به بيت العدل راجع است”!…

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *