خودى و غير خودى

 
 
 
 
 
در كتاب اقدس ، برخلاف آموزه وحدت عالم انسانى ،همه انسان ها به يك چشم نگريسته نمى شوند و جناب بهاءالله خط كش خودي و ناخودى را با عبارت متعدد مطرح و افراد خودى را ستوده و پايان خوشي را براي آنها تعيين كرده اما افراد غير خودى را مذمت نموده ،عاقبت بدي را براي آنها رقم زده است.مثلا عالمانى كه به او ايمان نياورند را نمرود ناميده و مردود خوانده و در اسفل جحيم جاي داده است(من الناس من غرته العلوم و بها منع عن اسمی القيوم و اذا سمع صوت النعال عن خلفه يری نفسه اکبر من نمرود قل اين هو يا ايها المردود تالله انه لفی اسفل الجحيم)؛اما عالمان بهائى را امواج درياي اعظم و ستارگان آسمان فضيلت و پرچم هاى نصر در بين آسمانها و زمين ها و مطالع استقامت بين مردم و مشارق سخن براى جهانيان شمرده و آنها را مژده داده اما گفته واي بر مخالفان و معرضان (طوبی لکم يا معشر العلمآء فی البهآء تالله انتم امواج البحرالاعظم و انجم سمآء الفضل و الوية النصر بين السموات و الارضين انتم مطالع الاستقامة بين البرية و مشارق البيان لمن فی الامکان طوبى لمن اقبل اليکم  و ويل للمعرضين).در جاي جاي اقدس،مى توان اين خط كشي را ملاحظه كرد به نوعى كه اگر فرزند يا معلمى در دين بهائى نبود از سهم الارث محروم است و مواردي ديگر… 

 

اين موضوع را جناب بهاءالله،در كتاب بديع بيشتر توضيح داده اند و گفته اند: بهائیان انسان محسوب می گردند و غیر بهائیان ،از بهائم و  حیوانات شمرده می شوند.عبارت ايشان در ص٢١٣بديع اين است:«نفوسی که از امر بدیع معرض اند از رداء اسمیه و صفتیه محروم و کل از بهائم بین یدی الله محشور و مذکور»يعنى اگر كسى خودى و بهائى نيست از اسم و صفت انسانى محروم است و تمامى آنها در مقابل خداوند از حيوانات شمرده شده و محشور مى گردند.در همان كتاب ص ١٤٠ مى نويسد:«الیوم هرنفسی بر احدی ازمعرضین من اعلاهم او من ادناهم ذکر انسانیت نماید ، از  جمیع فیوضات رحمانی محروم است تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس اثبات رتبه و مقام نماید»يعنى جايز نيست مخالفان -از بالا تا پائين شان- را انسان بناميد چه رسد به اينكه براي آنها رتبه و مقامى قائل شويد،اگر چنين كنيد از همه فيوضات رحمانى محروم هستيد…
 
اين خط كشي خودي و غير خودى در آثار جناب بهاءالله تا بدانجا مى رسد كه در كتاب مائده آسمانی، ج٤ص١٤٠ چاپ جديد و ص٣٢٧ چاپ قديم، از قول ايشان نقل مى شود كه دوستداران من(يعنى بهائيان)،گوهر و جواهرند اما ديگران سنگريزه هاى بى ارزش زمين اند:(احبائی هم لئالی الامر ومن دونهم حُصاة الارض)؛و سرانجام كار را به جائي مى رساند كه  غير خودى ها را تهمت فحشاء مى زند (با عرض پوزش فراوان از خوانندگان) و نسبت زنازادگى مى دهداز نظرجناب  بهاءالله کسانی که امر بهائی را نپذیرندو انکارنمایند زنازاده اند و بايد بروند حال خود را از مادرشان جويا شوند كه با چه كسي تن به فحشاء داده است.ایشان درمورد منکرین خویش چنین فرموده اند: “من ینکر هذا الفضل الظاهر المتعالی المنیر، ینبغی له بان یسئل عن امه حاله فسوف یرجع الی اسفل الجحیم”(مائده آسمانى، ج٤،ص٣٥٥؛ گنج شايگان، ص٧٨)يعنى هركس اين فضل آشكار و متعالي و نورانى(يعنى بهاءالله و امر بهائى)را انكار نمايد ،بايد حال خود را از مادرش سوال كند و به زودي او به پائين ترين بخش جهنم باز خواهد گشت…
 
چنانكه ملاحظه شد او بدين ترتيب به برادر و خواهرش كه مخالف او بودند نيز اين اتهام را روا مى دارد و مادر و پدرش را هم به فحشاء متهم مى نمايد. همچنين با صراحت ،هر دشمن خود را به همين اتهام منسوب نموده و در صفحه ٧٩کتاب گنج  شایگان و مائده آسمانی صفحه ٣٥٥باب یازدهم از قول او تصریح مى شود كه هركس دشمنى اين غلام(بهاءالله)را داشته باشد قطعاً شيطان در بستر و رختخواب مادرش داخل شده است(قل من کان فی قلبه بغض هذا الغلام فقددخل الشیطان علی فراش امه).علاوه بر همه اين ها او به طرفداران خود يعنى بهائيان دستور مى دهد كه بايد همچون عذاب باشيد براي مخالفان و كافران و مشركان (غير خودى ها) اما ابر رحمت باشيد براي مومنان و بهائيان(خودي ها):«انتم یااحباء الله کونوا سحاب الفضل لمن آمن بالله وبآیاته وعذاب المحتوم لمن کفر بالله و کان من المشرکین»(مجموعه الواح،ص٢١٦) يعنى اى دوستداران خدا و أحبّاءالله(لقبي كه بهاء الله به بهائيان مى دهد) ابر بخشش باشيد براي كسي كه به خدا و آياتش(منظور خود اوست و آثارش) ايمان آورده و عذاب محتوم و قطعى باشيد براي كسي كه به او كافر شده و از مشركان است..او در اين خط كشي،بهائيان را مومن و غير بهائيان را كافر و مشرك خوانده است. او حتى معاشرت با مشركان را جايز ندانسته و مى گويد: برحذر باش از اين كه با دشمنان خدا در يك جا بنشينى يا از او چيزي بشنوى حتى اگر آيات الاهى را برتو بخواند: “اياك ان لا تجتمع مع اعداء الله فى مقعد و لا تسمع منه شيئاً و لو يتلى علیک  من آیات الله العزیز الکریم”(مجموعه الواح،ص٣٦٥). و مى فرمايد: ما نسبت خويشاوندي را براي كسي كه از بهائيت ببرد قطع نموديم مگر آنكه از مشركان اعراض كند؛اي بندگان من هركس سخن اعراض از برادر يا خواهرش هم بشنود  بايد از او اعراض نمايد:(اناقطعنا حبل النسبة من کل ذی نسبة الا لمن آمن بالله واعرض عن المشرکین. ان یاعبادی لویسمع احدمنکم بان اعرض اخوه اواخته عن الله ینبغی له بان یعرض عنه”( مائده آسمانى،ج٤، مطلب٥٢، ص٣٨)…اين اندازه خط كشي بين خودى و غير خودى، آيا سابقه اى در نظام هاى مستبد،منحرف و فاسد سراغ داريد چه رسد به آئينى كه مدعى وحدت عالم انسانى است؟!… 
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *