مبانى اقتصادى

 

 

قرن گذشته،محل تاخت و تاز دو نظام اقتصادى سرمايه دارى و سوسياليستى بود كه هريك داعيه رشد اقتصادى و بهبود اوضاع معيشتى مردم را داشتند؛ اما وضع اقتصادى جهان، تيره و تارتر و شكاف فقير و غنى عميق تر گرديد. اكنون با فروپاشى قطب سوسياليستى شوروى،نظام كاپيتاليستى يكه تاز گرديده و بدون حريف، اقتصاد جهان را در دست گرفته و روز به روز سرمايه داران،قوى تر و چاق تر و فقيران،فقيرتر و لاغرتر مى شوند. نظریه ‏پردازان سوسیالیسم با اعتقاد به فلسفه ماتریالیسم، خدا و دین را انکار مى كردند كه نتيجتاً در طراحى نظام اقتصادى، جایگاهى براى آموزه‏هاى الاهى و دين قائل نبودند حتى دين را چوبدستى سرمايه داران براي استثمار توده مردم معرفى نمودند. نظریه‏پردازان اقتصاد سرمایه ‏دارى نيز با منكر خدا شدند و يا نقش خداوند را در فقط در خالقیت او منحصر کرده، آموزه‏هاى پیامبران را به حوزه اخلاق و معنویت محدود نمودند لذا آنان نیز در طراحى نظام اقتصاد سرمایه ‏دارى، نقشى براى دین و تعالیم الاهى قائل نشدند.سوال اين است كه واقعا رابطه دين و اقتصاد چيست و چگونه تعاملى بين اين دو ،زندگى مردم را بهتر و عادلانه تر خواهد نمود؟

روشن است كه آموزه هاى دينى دین هم شامل معتقدات انسانها و هم شامل رفتارهاى آنها در زندگى فردى و اجتماعى است؛ و از آنجا كه معتقدات مردم در رفتارشان اثرگذار است و رفتار، افزون بر جوانب اجتماعی و عاطفی و جوانب دیگر، جوانب اقتصادی را نیز شامل می‌شود، طبيعى است كه هر دینی دارای موضع و جهت گيرى اقتصادی خاص خود باشد. اما آيا اين جنبه فقط در حد مبانى و جهت گیری ها قرار مى گيرد يا در ريز مسائل اقتصادى و حتى دانش اقتصاد هم دخالت مى كند و انتظار است كه او در نقش برنامه ريز اقتصاد خرد و كلان و همه فعل و انفعالات اقتصاد فرد و اجتماع هم ظاهر شود؟ در پاسخ بايد گفت وظيفه اصلى دين توجه دادن انسان به خدا و معنويت و تعريف رابطه او با خود ، خدا و مردم است و دنيا را محل گذر و توشه گيرى براي حيات جاويد معرفى نموده و تأكيد مى نمايد كه خداوند همه نعمت هاى دنيا را براى بهره ورى انسان ها خلق نموده تا بهترين رفتار را در جهت سعادت دنيوى و اخروى داشته باشند اما دلبستگى به دنيا و زخارف دنيوى را مجاز نمى شمرد… 

بنابراين نقش دين تعيين جهت گيرى ها در كليت نظام اقتصادی جامعه به سوى عدالت فردى و اجتماعى و استفاده صحيح از نعمت هاى دنيوى در راستاى يك زندگى پاك و خداپسندانه است و در اين مسير فقط خطوط کلی و اصول اساسی را تعیین مى نمايد و جزئیات دیگر را به فرد و جامعه وامی‌گذارد تا مطابق وضعیت و شرايط زمان، متغیر آن‌ها را به مرور زمان تعیین کند لذا بسیاری از معاملات و روابط اقتصادی بین افراد را به عقل و دانش انسان واگذاشته تا در آن‌ها تأمل، و آنها را براساس اصول و جهت گيرى هاى كلى كه ذكر شد، مطابق نيازها و سطح تمدن جامعه تعیین نمايد.مرزبندى مشخص ميان اين جهت گيرى ها با آزادى عمل انسان و دانش اقتصاد يا علم طب يا ساير دانش ها روشن است.كاركرد دين ، تربيت انسان از بعد اخلاقى و معنوى و تهذيب و تزكيه او براى يك زندگى سالم و معنوى است و اين وظيفه را هرگز فرو نمى نهد و بقيه امور را به خود انسان وامى گذارد تا در قالب آن جهتگيرى ها با استعداد و عقل موهوبى و تلاش هاي علمى سامان دهد. و اميد است اين راهبرد در سده جديد مورد توجه بيشترى قرار گيرد.

بعضى از جهت گيرى هاى دينى كه بر حوزه هاى مختلف از جمله اقتصاد اثر مى گزارد را برمى شمريم:  جهان ملک خداوند متعالی است و همه مملوکات و ثروت‌ ها و منابع، ملک خداوند شمرده می‌ شود، و خداوند به هر روشی که بخواهد، آن‌ها را سامان می‌دهد و تمليك آنها به افراد به درجات مختلف براياس اراده و حكمت اوست لذا باید همه انسان‌ها با وجود تسلط بر این منابع،در چهارچوب رضاى او تصرف کنند. مردم از اصل واحد سرچشمه گرفته‌، با هم برابرند. هیچ طبقه‌ای از مردم، بالاتر از طبقه دیگر نیست و هیچ شخصی از جهت حقوقش درباره اشیا یا در مقایسه با دیگران برتر نیست. همه مردم آزاد و مساوی‌ا‌ند و کسی که در انسانیت یا در حقوق و الزاماتش از دیگران برتر باشد، وجود ندارد؛ لذا جامعه طبقاتى مردود است.هرچيزى كه حقوق مردم را تهديد نمايد مثل احتكار و اختلاس و تدليس و كم فروشى و كاربرد دروغ و تزوير در معاملات و رباخوارى و حرام خوارى و…مجاز نيست. مردم در انتخاب نوع فعالیت‌ اقتصادی و گزينش انواع حرفه‌ ها، صنایع و كسب و كار آزادند و خودشان مسؤول نتایج تصمیم‌ ها و انتخاب‌ های اقتصادی شان هستند.ايمان به ناظر بودن خدا بر همه اعمال و باور به روز حساب و معاد در همه فعاليت ها از جمله فعاليت هاي اقتصادى، از جمله آن جهت گيرى هاست…

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *