قرآن و تاريخ

 

 

قرآن، وحى الاهى، كتاب آسمانى،كتاب هدايت و كتاب علم و معرفت و معنويت است و يكى از روش‌های مؤثّر آن در ایجاد ارتباط و انتقال معارف الهی به مخاطبان خود، استفاده از گزارش‌ های تاریخی امّت‌ های پیشین و انبیای الهی و نقل قصص و داستان است و از تاریخ‌ نگاری براى اهداف خود بهره می‌ گیرد. قرآن، توجّه خاصّى به استفاده از خِرَد در تفسیر و فهم حوادث تاریخی دارد و اين موضوع را با عبارت هائي چون عبرت و نظر و تعقل، بعد از نقل هر قطعه تاريخى تكرار مى كند تا موجب پند و درس براي زندگى امروز انسان باشد. رجوع به قرآن نشان می‌دهد که برخلاف تاریخ‌ نگاران، به صورت طولی و منسجم از حوادث سخن نگفته است تا يك كتاب داستان يا كتاب تاريخى مرسوم تلقى شود؛ در عین حال، بیشترین توجّه مخاطبان خود را به گرفتن درس و عبرت از ذکر آن حوادث معطوف داشته و آنها را به تعقل در تاريخ دعوت مى نمايد.فلسفه تاريخ، در نگاه قرآن ، تجربه اندوزى از گذشتگان براي يك زندگى پاك و ايمانى و سعادت قرين دنيوى و أخروى ، در سايه تعاليم الاهى است.
 
 اگرچه در قرآن، از واژۀ «تاریخ» ، مستقیماً نام برده نشده، ولی در قالب واژه‌ های «أخبارکم، قصّه، حدیث، سُنَن و غیره» و در حدود سه هزار آیه به ذکر حوادث تاریخی می‌ پردازد. داستان‌ ها و رویدادهای یاد شده، بسیار زیاد و متنوّع بوده که در دسته‌ بندی تاریخی با موضوعاتى چون : داستان انبیاء و محیط تبلیغ آنها، جغرافیای منطقه و روحیّات مردمانی چون قوم نوح، ثمود، صالح و…نعمت ها و عذاب هاى وارد شده بر آن اقوام، همچنين  رویدادهایی که در تاریخ اعراب پیش از اسلام رخ داده، همچون دخترکشی و استثمار فکری مستکبران از انسان‌ ها در قرآن بازتابی گسترده داشته است. البتّه بخشی از قصص قرآن مانند اصحاب أخدود و سيل عرم در کتاب‌ های تورات و انجیل نیز آمده است امّا غرض از پرداختن به این موضوع‌ ها در قرآن ثبت حوادث تاریخی محض نبوده، بلکه هدايت و تربیت و سازندگى مخاطبان بوده است.اين تاريخ پردازى چون مبتنى بر وحى است، ارزش تاريخى بي نظير دارد به ويژه كه قرآن، به تاييد محققان اديان حتى مخالفان اسلام، تنها كتاب آسمانى است كه از تحريف و دستبرد غيرمعصومان، مصون مانده است.
 
در قرآن نام بیست و شش پیامبر آمده و گوشه هايي از زندگى آنان ذکر شده است اما چنانكه گفته شد، نقل داستان‌ های انبیاء و حوادث تاریخی گذشته، مانند تکوین آدم و بهشت،سجده ملائكه و تخلف شيطان، سكونت در بهشت،میوۀ ممنوعه و هبوط ، داستان طوفان نوح و سرگذشت ابراهيم و ذبح اسماعيل و بناي كعبه و معجزات موسى و عيسى و اعراب جاهلى و زنده به گور كردن دختران و بعثت پيامبر و جنگ ها و فتح مكه و توطئه هاى منافقان و… به قصد داستان پردازى مرسوم و معمول نبوده بلكه داراى فلسفه خاصى است كه اهل فن به خوبي درمى يابند و اين سبك جديد،همه از دستاوردهای شگفت تاريخ پردازی قرآن است که در نوع خود بى نظير يا کم‌ نظیر است. قرآن به‌ دلیل حقّانیّت کلام وحیانی‌ خود از انحراف و لغزش‌هایی که گاه در قصّه‌ پردازی عادی صورت می‌گیرد و جنبۀ سرگرمی و خیال‌ پردازی پیدا می‌کند، به دور است. واژۀ «اساطیر» نُه بار در مقابل سه واژۀ تاریخی قصص، حدیث و نبأ آمده است.
 
به‌کار بردن اساطیر بیشتر برای تفکیک معنایی دو واژۀ «اسطوره» و «تاریخ» و گرفتن ارزش یکی و اصالت دادن به دیگری است. این مسئله بدین دلیل اهمیّت دارد که مورّخان را از حلقه زدن گرد «افسانه» و «اسطوره»به جای «تاریخ» بر حذر دارد تا آنان حقایق تاریخی را با افسانه درنیامیزند و به گونه‌ ای تاریخ‌ نویسان را با فرهنگ حقیقت‌ جویی آشنا سازد و معیاری برای تشخیص حق از باطل عرضه نماید. اینکه در قرآن مسائل تاریخی در قالب «قصص»، «خبر»،«حدیث»، «عمران»، «عبرت» و «اساطیر» بیان شده ،موجب گشته که سنّت تاریخ‌ نگاری توسعه یابد و فصل جدیدی در تاریخ‌ پردازی گشوده شود. گاهی قرآن با به‌کار بردن واژۀ «حدیث» در معنای «سخن نو» یا «حرف تازه»، موجب نوآوری در تاریخ شده است. همچنین قرآن با به‌کاربردن «نباء» به معنای «خبر موثّق»، از روایات کذب و انحراف در تاریخ كاسته است…
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *