همه خدايي

 

 

صوفيان معتقدند كه كل عالم مساوي با خدا است و ذات احديت به صورت مجرد تحقق ندارد بلكه ظهورش در همه مخلوقات است كه مظاهر خودش مى باشند و تمام موجودات به نحوي تجلي خداوند هستند. لذا بر اين اساس و باور به راحتى امثال حسين بن منصور حلاج ادعاي انا الحق و انالله مى زدند و به اعتقاد خودشان اسرار حقيقت را فاش كرد.اشعار صوفيان پر از مطالبي است كه اعتقاد آنان را به وحدت وجود و همه خدايي نشان مى دهد. براي نمونه عطار نيشابوري مى گويد:منم الله و در عين كمالم/ منم الله و در ديد وصالممنم الله و خود در خود بديدم / به خود گفتم كلام حق شنيدم/منم الله و خود در خود بديدم/ به خود گفتم كلام خود شنيدم…(عطار،جوهرالذات، دفتر اول).مولوى هم در شعر معروفش،مراد خويش شمس را خداي خويش مى خواند:پیر من و مراد من درد من و دوای من /فاش بگفتم این سخن شمس من و خدای من/مات شوم زعشق تو زانکه شه دو عالمی/ تا تو مرا نظر کنی شمس من و خدای من/عیسی مرده زنده کرد دید فنای خویشتن/ زنده جاودان تویی شمس من و خدای من(منتخب ديوان شمس،فضل الله گرگانى)…

 

مولوی ، تحت تأثیر پارادایم وحدتِ وجود و همه خدایی ، بر این باور است که معاذ الله خداوند هر لحظه به شکلی بُتِ عیّار ظاهر می شود ، گاه به شکل پیر مانند شمس تبریزی  و گاه بصورتِ جوان اَمرُد و زیبا روی در مى آيد و دل مى برد و حالا در لباس شمس در آمده و بايد او را سجده كرد؛ كه گفته شده وقتی شور و وجد بر مولوی غلبه می‌ کرد بی درنگ در برابر شمسِ تبریزی سجده می‌کرد:هر که نام شمسِ تبریزی شنید و سجده کرد/ روحِ او مقبولِ حضرت شد، انالحق مى زند (ديوان شمس/غزل٧٣٨)… به نظر او اگر صوفى ديده وحدت داشته باشد،خدا را در هر لباسى مى شناسد و به قول عطار : مرد می باید که باشد شه شناس/ تا شناسد شاه را در هر لباس! یعنی هنر صوفی آن است که ( معاذ الله ) خدا را در هر لباس و شکلی که ظاهر شده بشناسد و تصریح می کند که خودِ خدا که از او به سلطان یاد شده ، در لباس و مشاکلِ مختلف ظاهر می گردد و تنها کسی که دارای بصیرت است می تواند خدای خود را در لباس های گوناگون و اشخاصِ مختلف بشناسد . کما اینکه معاذ الله خدا برای مولوی به صورتِ شمس تبریزی ، تشخّص یافته است.در جاي ديگر توصيفى خداگونه از شمس كرده و مى گويد:تو آن نوری که با موسی همی گفت/خدایم من ، خدایم من ، خدایم!(ديوان شمس،غزل١٥٢٦)

 

ملاسلطان‌گنابادى نيز در مورد قطب و پير مى گويد: صاحب ولایت کلیه مطلقه را، الله توان گفت، با این نظر و این لحاظ که فانی است در جهت غیب  ­ بینی و علی توان گفت، به آن اعتبار که مضاف به کثرات است و مستولی بر کل است و رب توان گفت، که تربیت کل موکول به اوست و خالق توان گفت، به اعتبار اينکه خالقیت حق تعالی به واسطه آن ظهور می یابد(ولایت نامه /۱۵).بطلان اين باور صوفيان هم از جهت برهان عقلي كه منافات با توحيد ذاتي خداوند دارد و همه از نظر شرعي كه با تمام اديان الهي در تضاد است، بر ارباب خرد پوشيده نيست. و سبب اين انحراف این نکته است كه صوفیه و اقطاب آنان مانند مولوی و شمس تبریزی از معارف قرآن و اهل البيت عصمت و طهارت(ع) دور مانده و اين دور ماندن موجب انحراف فكرى و عملى شان شده است.با مراجعه به آیات قرآن و روایات معصومین به روشنی مفهوم توحید ذات­ باری­ تعالی مشخص می­ گردد.قرآن به صراحت مى فرمايد:نیست مانند او چیزی و او شنوا و بینا است(لَیْسَ کَمِثْلِه شیء وَ هوَ السَّمیعُ البَصیرْ،شورى/١١)؛منزّه است پروردگار تو، پروردگار­مقتدر از آنچه توصیف می­شود(سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ العِزَّﺓِ عَمّا یَصِفوُن،صافات/١٨٠)؛دیده­ ها او را درک نکنند،اوست که دیده­ ها را درک می­کند(لا تُدْرِکُهُ الابْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الأَبْصارَ،انعام/١٠٣) و صدها آيه نظير آن كه ذات اقدس حق را از هرگونه شباهتى به خلق منزه مى دارد…

روايات نيز در اين موضوع، افزون بر شمارش است:”همانا خداوند ­تبارک­ و ­تعالی از [از شباهت به ]خلقش تهی است و خلق او نيز تهی است از [شباهت به ] او(إِنَّ­الله تَبارَکَ وَ تَعالی خِلْوٌ مِنْ خَلْقِهِ وَ خَلْقَهُ خِلْوٌ مِنْهُ)(كافى،كتاب التوحيد،ح٥) ؛ای آنکه راهنمائی فرماید مردم را بر وجود خويش توسط ذات­ خودش و منزه است  از سنخیت و هم جنس بودن با مخلوقاتش(یا مَنْ دَلَّ عَلی ذاتِهِ بِذاتِهِ وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجانَسهِ مَخلوُقاتِهِ)(اميرمومنان،دعاي صباح، مفاتيح)؛امام صادق(ع) نيز فرمود: کسی که خداوند را به خلقش تشبیه نماید، او مشرک است. همانا خداوند تبارک و تعالی به چیزی شبیه نشود و نه چیزی به او تشبیه گردد و آنچه در وهم و پندار آید او بر خلاف آن است؛نيز امام صادق(ع) فرمود:مَنْ شَبَّهَ­اللهَ بِخَلْقِهِ فَهُوَ مُشرِکٌ إِنَّ­الله تَبارَکَ ­وَ ­تَعالی لا یُشَبِّهُ شَیْئاً وَ لا یُشَبِّهُ شَیءٍ وَ کُلَّما  وَقَعَ فِی  الْوَهْمِ فَهُوَ بِخَلافِهِ(بحارالانوار٢٩٩/٣)…حال چگونه به خود اجازه مى دهند كه همه موجودات را روى هم يكى پندارند و خدا بدانند و براي خود و مرادشان شأن خدايي قائل باشند… 
 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *