با آه سرد غفلت، با اشک گرم خجلت/از نفس سرکش خود، آورده ام شکایت/ازبس گناه کردم، دل را سیاه کردم/عمر عزیز خود را، من صرف آه کردم/اشک خجالتم را، هرشب گواه کردم/من اشتباه کردم، خود را تباه کردم/گر بر فلک رسیده، آوای یارب من/جان مرا گناهان، آورده برلب من/ای خالق خبیرم، ای قادر و قدیرم/از نور رحمت تو، روشن شده ضمیرم/تو آن همه بزرگی، من این همه حقیرم/تو بر همه کریمی، من بر درت فقیرم/برخوان رحمت خود، یک لحظه دعوتم کن/ عفو و عنایتت را، از لطف قسمتم کن/ من گرچه روسیاهم، سرتا به پا گناهم/ شرمندۀ تو هستم، اشکم شده گواهم… دومين مناجات حضرت سجاد (ع) از مناجات خمس عشر مناجات شاكيان است از نفس سركش خود كه آنها را به سوى گناهان مى خواند و مى كشاند.با هم بخوانيم اين مناجات زيبا را:
خدایا از نفسی که فراوان به بدی فرمان میدهد به تو شکایت میکنم، همان نفسی که شتابنده بهسوی خطا و آزمند به انجام گناهان و در معرض خشم توست، نفسی که مرا به راه هلاکت میکشاند و هستیام را نزد تو از پستترین تباهشدگان قرار میدهد، بیماریهایش بسیار، آرزویش دراز است، اگر گزندی به او در رسد بیتابی میکند و اگر خیری به او رسد از انفاقش دریغ میورزد، به بازی و هوسرانی میل بسیار دارد، از غفلت و اشتباه آکنده است، مرا بهتندی بهجانب گناه میراند و با من در توبه و ندامت امروز و فردا میکند.
خدایا از دشمنی که گمراهم میکند و از شیطانی که به بیراهه ام می برد به تو شکایت میکنم، شیطانی که سینه ام را از وسوسه انباشته و زمزمه های خطرناکش قلبم را فرا گرفته است، شیطانی که با هوىٰ و هوس برایم کمک می کند و عشق به دنیا را در دیدگانم زیور می بخشد و بین من و بندگی و مقام قرب، پرده میافکند؛ خدایا ! از دل همچون سنگی که با وسوسه زیرورو میشود و به آلودگی گناه و سیاهی نافرمانی آلوده شده، به تو شکایت میکنم؛ خدایا از چشمی که از گریه ناشی از هراس تو، خشک شده و در عوض به مناظری که خوشایند آن است خیره گشته به تو گلایه می کنم. خدایا ! توان و نیرویی برای من جز به قدرت تو نیست؛ راه نجاتی از گرفتاریهای دنیا جز نگهداری تو برایم نمیباشد؛ از تو خواستارم به رسایی حکمتت و نفوذ ارادهات، که مرا جز بخشش ات در معرض چیزی قرار ندهی و هدف فتنه ها نگردانی و علیه دشمنانم یاور باشی و پرده پوش رسوایی ها و عیوبم گردی؛ و از بلا نگهدار و از گناهان بازدارندهام باشی؛ به مهر و رحمتت ای مهربان ترین مهربانان.
إِلٰهِى إِلَيْكَ أَشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً، وَ إِلَى الْخَطِيئَةِ مُبادِرَةً، وَبِمَعاصِيكَ مُولَعَةً، وَ لِسَخَطِكَ مُتَعَرِّضَةً، تَسْلُكُ بِى مَسالِكَ الْمَهَالِكِ، وَتَجْعَلُنِى عِنْدَكَ أَهْوَنَ هَالِكٍ، كَثِيرَةَ الْعِلَلِ، طَوِيلَةَ الْأَمَلِ، إِنْ مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ، وَ إِنْ مَسَّهَا الْخَيْرُ تَمْنَعُ، مَيَّالَةً إِلَى اللَّعِْبِ وَاللَّهْوِ، مَمْلُوَّةً بِالْغَفْلَةِ وَالسَّهْوِ، تُسْرِعُ بِى إِلى الْحَوْبَةِ ، وَتُسَوِّفُنِى بِالتَّوْبَةِ . الِٰهِى أَشْكُو إِلَيْكَ عَدُوّاً يُضِلُّنِى، وَشَيْطاناً يُغْوِينِى، قَدْ مَلَأَ بِالْوَسْواسِ صَدْرِى، وَأَحاطَتْ هَواجِسُه بِقَلْبِى، يُعاضِدُ لِىَ الْهَوىٰ، وَيُزَيِّنُ لِى حُبَّ الدُّنْيا، وَيَحُولُ بَيْنِى وَبَيْنَ الطَّاعَةِ وَالزُّلْفىٰ؛
إِلٰهِى إِلَيْكَ أَشْكُو قَلْباً قاسِياً مَعَ الْوَسْواسِ مُتَقَلِّباً، وَبِالرَّيْنِ وَالطَّبْعِ مُتَلَبِّساً، وَعَيْناً عَنِ الْبُكاءِ مِنْ خَوْفِكَ جامِدَةً، وَ إِلىٰ ما تَسُرُّها طامِحَةً .إِلٰهِى لَاحَوْلَ لِى وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِقُدْرَتِكَ، وَلَا نَجاةَ لِى مِنْ مَكارِهِ الدُّنْيا إِلّا بِعِصْمَتِكَ، فَأَسْأَلُكَ بِبَلاغَةِ حِكْمَتِكَ، وَنَفاذِ مَشِيئَتِكَ، أَنْ لَاتَجْعَلَنِى لِغَيْرِ جُودِكَ مُتَعَرِّضاً، وَلَا تُصَيِّرَنِى لِلْفِتَنِ غَرَضاً، وَكُنْ لِى عَلَى الْأَعْداءِ ناصِراً، وَعَلَى الْمَخازِى وَالْعُيُوبِ ساتِراً، وَمِنَ الْبَلاءِ واقِياً، وَعَنِ الْمَعاصِى عاصِماً، بِرَأْفَتِكَ وَرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.