و نيز در شأن ابراهيم ادهم: نقل است که یک روز جماعتی با او می رفتند. به حصاری رسیدند. در پیش حصار هیزم بسیار بود. گفتند: امشب اینجا باشیم که هیزم بسیار است تا آتش کنیم. آتش برافروختند و به روشنایی آتش نشستند. هر کسی نان تهی می خوردند، و ابراهیم در نماز ایستاد. یکی گفت: کاشکی مرا گوشت حلال بودی تا بر این آتش بریان کردمی.ابراهیم نماز سلام داد و گفت: خداوند قادر است که شما را گوشت حلال دهد. این بگفت و در نماز ایستاد. در حال غریدن شیر آمد. شیری دیدند که آمد گوره خری در پیش گرفته، بگرفتند و کباب می کردند و می خوردند، و شیر آنجا نشسته بود، در ایشان نظاره می کرد.نقل است که چون ابراهیم را وفات رسید هاتفی آواز داد: الا ان امان الارض قد مات. آگاه باشید که امان روی زمین وفات کرد، همه خلق متحیر شدند تا این چه تواند بود؟ تا خبر آمد که ابراهیم ادهم قدس الله روحه العزیز وفات کرده است…اين است شيوه داستان پردازى و ابتناء مطالب بر نقل حكايت و اثبات كرامت و ترسيم هاله قداست براي اصحاب تصوف و خانقاه …