لغزش و بخشش

 

 

 

داستان آدمى چنان شگفت بود كه فرشتگان را غرق تعجب نمود؛بايد به خاطر مقامش و به دستور خدايش، بر او سجده مى كردند.خداوند معلم او شد و علوم و اسمائى بدو آموخت كه فرشتگان از آن بى خبر بودند.به او چنان ظرفيتى داده شد كه بتواند حامل امانت الاهى باشد؛ همچنين از موهبت اختيار برخوردار گرديد تا انتخابگر شود و با اين انتخابش تا به عليين جايگاه سعادت، عروج كند يا با انتخاب نادرست،آزادانه به حضيض شقاوت ،سقوط نمايد. وجود اختيار در او عامل همه پيشرفت ها و ارتقاء ها يا پسرفت ها و تنزل ها بود. هويت او در پرتو اختيار، روشن مى شد وگرنه، اگر مجبور بود و از روى اجبار،كارهائى را انجام مى داد، هيچ ارزشى براي او ثبت نمى شد. اين بود كه هم در معرض لغزش قرار داشت وهم در معرض طاعت.خداوند براي نخستين آزمايش،او را در معرض خوردن يا نخوردن ميوه ممنوعه قرار داد.حوا فريب سوگند دروغ شيطان را خورد و عليرغم هشدار خداوند از ميوه ممنوعه خورد و به آدم هم توصيه كرد كه بخورد و آدم نيز سوگند دروغ شيطان را باور كرد و در اولين آزمون، به خطا دچار شد اما به زودى پشيمان گشت و شرمگينانه از خداوند تقاضاي بخشش نمود…
 
آيا اين خطا، براي آدم يك گناه محسوب مى شد؟ گفته مى شود گناه نبود، ترك أُولىٰ بود؛يعنى از او انتظار اين خطا و غفلت نمى رفت وگرنه هنوز شريعتى در كار نبود و گناه در موقعيت شريعت، معنا مى يابد. بعضى نيز گفته اند او هنوز به پيامبرى مبعوث نگرديده بود، تا اينكه هبوط كرد و زندگى در زمين آغاز شد و او پيامبر گشت؛ به هرحال آدم به آن پايه رسيده بود كه متوجه ترك أولاي خود شد و توبه نمود و طى مراسمى،توبه او مورد پذيرش خداوند قرار گرفت. گناه با مقام عصمت انبياء سازگار نمى باشد، اما ترك اولىٰ نافىِ عصمت نيست كه گفته اند “حسنات الابرار،سيّئات المقربين”؛ يعنى در رتبه بندي افراد، چون انتظارات از درجات بالا زيادتر است، گاهى از مقربان، يك غفلت نيز انتظار نمى رود و چيزي كه براي ابرار ،حسنات است،ممكن است براي مقربان،سيئات تلقى شود١. به هرحال،آدم و حوا از يك بهشت دنيوى (و نه بهشت موعود و آخرتى )به زمين ،منتقل و وارد شدند و هبوط به معناى ورود است نه از بالا به پائين آمدن چنانكه در آيه شريفه “اهبطوا مصراً”٢؛ يعنى به مصر وارد شويد. امام صادق (ع)راجع به بهشت آدم فرمود: باغی از باغ‌ های دنیا بود که خورشید و ماه بر آن می‌تابید، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمی‌ شد”٣.
 
اين تجربه براي آدم، تجربه بسيار گرانبهائى شد؛ با اعماق وجود، دشمنى شيطان را وجدان كرد و فرزندان خويش را نيز با اين دشمن بزرگ و حيله هاي او آشنا نمود و از همه فرزندان خود در آينده هم خواست تا فريب وسوسه هاى او را نخورند. بسيار سوال مى شود كه اصولاً چرا خداوند ابليس را آفريد و او را قدرت داد كه بتواند مزاحم انسان ها شود و آنها را وسوسه كند تا به گناه درافتند و تيره بخت شوند؟ پاسخ اين است كه خود شيطان نيز به عنوان يك مخلوق ابتدا در راه صلاح و عبوديت بود اما در آزمايش الاهى با اختيار خود، راه شقاوت را انتخاب نمود و از فرمان الاهى سرپيچى نمود.او مى توانست مثل فرشتگان از فرمان خداوند اطاعت نمايد و براي هميشه سربلند باشد اما راه ديگرى را برگزيد و رجيم و ملعون شد.اما او كارش فقط وسوسه كردن است نه بيشتر و وجود وسوسه هاي او مى تواند ابزار ارتقاي انسان ها شود. اگر مردم فريب وسوسه هاي شيطان را نخورند، ارزش وجودى شان بيشتر روشن مى شود و در پيشگاه الاهى مقرب تر مى شوند.وجود شيطان يا نفس أمّاره، تعيين كننده و روشنگر ميزان و درجه استقامت و ايمان افراد است و گرنه هر مدعى به صرف ادعاى خوب بودن، بايد خوب شمرده شود!
 
اما بنى آدم، يعنى همين من و شما، با مرور زندگى پدر و مادرمان-آدم و حوا- و نقش ابلیس و شياطين در به انحراف كشاندن فرزندان آدم ،درس بزرگى فرا مى گيريم . باور مى كنيم كه شيطان و كارگزارانش هم مى توانند با وسوسه هايشان ما را به گناه بكشانند و هم مى توانند موجب ارتقاي ما شوند؛بدين معنا كه در مقابل وسوسه هاي آنها،خود را نبازيم و استقامت و خلوص ايمان خود را براي فرشتگان ثبت كننده اعمال، به نمايش گزاريم و البته خداوند نيز براي ما پشتيبانان و پيشوايان و پناهگاه ها و كشتى هاي نجاتى قرار داده است تا با توسل و تمسك به آنها، شيطان ها را خلع سلاح كنيم و از شرّ آنان در امان باشيم .اگر مُجدّانه خود را در پناه امامان معصوم و در اين زمان حضرت بقية الله(ع) قرار دهيم و در سفينه نجات و كهف حصين او در آئيم،طعمه شيطان نخواهيم شد…
 
——–
١. سيد مرتضى ، تنزيه الأنبياء/١٥-١٧؛ بحارالانوار٨٩/١١؛ تجريدالاعتقاد/٣٧٦.    ٢.بقره/٦١.     ٣. تفسير علي بن ابراهيم،ذيل اعراف/٢٠؛ تفسیر نورالثقلین۶۲/۱؛ مجمع البیان۳۵/۱.
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *