مدعيان وكالت

 

 

 

چنانكه دانستيد حضرت مهدى(ع) در دوران حدود هفتادساله غيبت صغري ،چهار نماينده و وكيل معين فرمودند تا رابط ايشان و مردم باشد.در زمان اولين وكيل(عثمان بن سعيد)، به عللی از جمله حسن شهرت عثمان و سوابق درخشان او در ارتباط با امامان گذشته، مخالفتى اظهار نشد اما پس از آنكه امام ، فرزند او (محمدبن عثمان)را به عنوان وكيل دوم انتخاب نمود،بعضى از اصحاب به مخالفت برخاستند و وكالت او را نپذيرفتند و بعضاً خود مدعى وكالت شدند كه به خاطر اين عمل،مورد لعن امام قرار گرفتند.اين مخالفت در مورد وكلاي بعدى يعنى نوبختى و سَمُرى هم ادامه يافت برخى از اين افراد عبارت بودند از: ابومحمد حسن شريعى، محمدبن نصير نميرى،  احمدبن هلال كرخى،محمد بن علی بن ابی العَزاقِر مشهور به شلمغانی وابوبکر محمدبن احمدبن عثمان معروف به ابوبکر بغدادي .گفته مى شود حسین بن منصور حلاج صوفی مشهور قرن سوم و چهارم هجری نيز ادعاى وكالت نمود و تلاش كرد كه شيعيان را به دور خود جمع كند و بدين منظور سفرهائي نمود اما علما و فقهاى نامداراماميه در قم (على بن بابويه پدر شيخ صدوق) و علماى برجسته بغداد(ابوسهل نوبختى) دعوت وي را به شدت رد نمودند و موجب فضاحت وى شدند٢، لذا از اين ادعا،طرفى نبست…
 
ابومحمد حسن شریعی اولین کسی است که ادعای نیابت نمود و مطالب نادرستى به امامان شیعه نسبت داد و در حق آنان غُلُوّ نمود. نام او در یکی از توقیعات امام زمان (عج) که مشتمل بر لعن و بیزاری امام از مدعیان دروغین نیابت است آمده است٣.شلمغانى با اينكه از ياران امام حسن عسكرى(ع) و از محدثان بود اما او نيز مدعى وكالت شد كه در توقیع امام زمان به حسین بن روح نوبختى که با انگیزه لعن و طرد از مدعیان نیابت و وکالت و با هدف آگاهی شیعیان به منظور فاصله گرفتن از آنان صادر شده، به نام شلمغانی تصریح شده است٤.محمد بن‌ نصیر نمیری از اصحاب امام ‌عسکری بود و بعد از شریعی ادعای نیابت کرد. ادعای نیابت او موجب شد تا محمد بن عثمان عمری نائب خاص امام زمان وی را لعن کند و از او بیزاری جوید٥.ابوطاهر محمد بن‌ علی‌ بن‌ بلال  كه خود فقیه، متکلّم و محدّث بود با اين وجود وكالت محمّد بن عثمان بن سعید را نپذیرفت و خود ادعای نیابت از امام کرد٦.احمد بن هلال کرخی معروف به عبرتایی كه از اصحاب امام دهم و یازدهم بود،وكالت محمد بن عثمان را انکار نمود و مورد لعن امام قرار گرفت. او همچنين از سوى امام عسكرى نيز مورد مذمت واقع شده است٧.
 
پس از مرگ احمدبن هلال توقیعی از طرف ولی عصر(ع) خطاب به حسین بن روح به شرح ذیل صادر شد:”خداوند از فرزند هلال نگذرد که بدون اجازه و رضایت ما در کار ما مداخله و تنها به میل خود عمل می‌کرد تا آنکه پروردگار با نفرین ما زندگی‌اش را به انجام رساند. ما در زمان حیاتش نیز انحرافش را به خواص شیعیان خود اعلام کردیم. این را به هر کس که درباره او می‌ پرسد، برسانید. هیچ یک از شیعیان ما معذور نیست در آنچه افراد مورد اعتماد از ما نقل می‌کنند، تردید کند؛ زیرا می‌دانند ما اسرار خود را با آنان می‌گوییم”. آن حضرت در توقیعی دیگر فرمود: “ابن هلال، ایمان خود را پایدار نداشت و با آن که مدت طولانی خدمت کرد، بدست خود ایمانش را به کفر دگرگون ساخت و خدا نیز او را کیفر داد”٨.
 
بعضى از این گروه هر چند در ابتدا تنها ادعای نیابت داشتند اما بعد ها پا را فراتر از این برده و به تدریج از «مهدويّت» خويش هم سخن گفتند. براي اثبات دروغ بودن دعوی اینها دلایل بسیاری  ذکر شده است. اما بهترين دليل شاید زندگي اين افراد باشد. زندگي خصوصي اين افراد نشان مي دهد که این افراد لیاقت پرچم داری ولایت حضرت قائم (ع)را نداشتند.اما وكلاى راستين،گوش به فرمان امام بودند و براي خود شأنى جز اطاعت از معصوم قائل نبودند؛براي مثال وقتي علي بن محمد سمري، وكيل چهارم، در بستر وفات افتاد، مردم از او خواستند وكيل پس از خود را معرفي کند؛ او گفت: «لِلّهِ اَمرٌ هُوَ بالِغُه»؛ يعنى خدا را امري است که بايد به اتمام رساند زيرا امام در توقيع به او فرموده بود كسى را معين نكن؛ و اين سخن سمرى نشان داد كه هنگام غيبت کبري فرا رسيده است و ديگر وكيلى معرفي نمي شود. بنابر اين هرگونه ادعاى وكالت بعد از او باطل است٩…
——————-

 

١.طوسي،الغيبة/٣٧٩.   ٢.همان/۲۴۹ـ۲۵۱؛ خطیب بغدادى، تاریخ بغداد او مدینة السلام١٢٢/٨.    ٣.همان/٢٤٦.   ٤.همان/٢٥٧.   ٥.همان/٢٤٧.   ٦. همان/٢٤٨.    ٧.نجاشي، رجال/٨٣.   ٨. طوسى،الغيبة/٢٤٧.   ٩.همان/٣٩٥؛ کمال الدين٥١٦/٢؛کشف الغمة٥٣/٢؛ مکيال المکارم٣٥٧/٢. 
 
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *