دوگونه تعصب

 
 
 
 
 
نسبت به قوم و تبار و زادگاه و شهر و رسوم قبيلگى و باورها و هرچيز كه متعلق به خودش بود،حتى تيم فوتبال مورد علاقه اش چنان تعصبى داشت كه حاضر نبود نقد كسى را گوش كند چه رسد به اينكه بپذيرد.نمى دانم با چنين كسانى همنشين بوده ايد؟ با كوچك ترين نقد،از كوره در مى روند و رگ هاى گردن شان متورم شده و رنگ چهره شان سرخ و صدايشان اوج مى گيرد و زبان به مخالفت و چه بسا دشنام مى گشايند! پسرش دانشجوى من بود و مثل او متعصب اما كمى ملايم تر! روزي به او گفتم:فكر مى كنى چرا مشركان در مقابل پيامبران ايستادگى مى كرده و حاضر نبودند از شيوه شرك آميز پدران خود دست بردارند و به گزارش قرآن،انگشت ها را در گوش مى كردند كه حتى صداى آنان را نشنوند؟١؛گفت:تعصب جاهلانه داشتند.گفتم:ممكن نيست همين تعصب جاهلانه را به نوعى ديگر من يا تو هم داشته باشيم؟! گفت: ما با آنها فرق داريم.گفتم : موافقى با هم به كالبد شكافى تعصب بپردازيم و انواع آن را بررسي و معنا كنيم؟ گفت: بله بفرماييد…
 
گفتم: چطور است نزد اميرمومنان رويم و از ايشان كمك بگيريم؟گفت:عالى است.گفتم ايشان، اولين متعصب را شيطان معرفى مى نمايد و او را امام المتعصبين مى خواند:”او به سبب آفرینش خود از آتش بر آدم فخر فروخت و به خاطر اصل و گوهرش علیه او عصبیت ورزید. پس، این دشمن خدا، پیشوای متعصبان و سرسلسله مستکبران و خود بزرگ بینان است و همو عصبیت را پایه گزاری کرد و به خاطر ردای جبروتی و کبریا با خدا به کشمکش برخاست و جامه عزت و نخوت که خاص خداوند است را پوشید و نقاب فروتنی را به دور افکند…من نگریستم، اما احدی از جهانیان را نیافتم که درباره چیزی تعصب ورزد، مگر این که تعصب او ريشه در نادانى و نابخردي داشته باشد جز شما که برای چیزی تعصب به خرج می دهید، که هیچ سبب و علتی برایش شناخته نمی شود؛ اما ابلیس به خاطر اصل و گوهر خویش در برابر آدم عصبیت نشان داد و بر او به دلیل خلقتش از گل خرده گرفت و گفت: من از آتشم و تو از گلی ! و اما توانگران و امت های مرفه و عیاش (نيز)، به خاطر فراوانی نعمت تعصب ورزیدند و گفتند که: ما اموال و اولاد بیشتری داریم و هرگز به عذاب گرفتار نخواهیم شد…”٢
 
گفت: هر تعصبى مذموم است؟ گفتم اتفاقاً امام ناراحت است از اينكه چرا بر چيزي پافشارى مى كنيد كه ارزش پافشارى و غيرت و حميت ندارد،بياييد اگر هم مى خواهيد تعصب بورزيد بر امور خير تعصب بورزيد و مى فرمايد: “پس اگر چاره ای از داشتن تعصب نیست، باید تعصبتان به خاطر خصلت های والای انسانی و کردارهای پسندیده و امور نیکویی باشد که خاندان های شرافتمند و بزرگوار و دلیر عرب و بزرگان و مهتران قبایل در آنها بر یکدیگر برتری می جستند؛ یعنی تعصب بورزيد بر خُلق های پسندیده، بردباری به هنگام خشم فراوان و کردار و رفتار زیبا و درست و خصلت های نیکو و خصلت هایی چون نگاهداشت حق و حرمت همسایگی و پایبندی به عهد و پیمان ها و فرمان بردن از نیکی ها و مخالفت با تکبر و گردن فرازی و اقدام به احسان و نیکوکاری و خویشتن داری از زورگویی و تجاوز و بزرگ شمردن قتل نفس و انصاف داشتن با مردم و فرو خوردن خشم و دوری از ایجاد تباهی در جامعه… “٣. گفت: پس تعصب و پافشارى بر سنت هاى نيك، منعى ندارد؟ گفتم: به فرموده امام، آرى…
 
و ادامه دادم:تعصب ممدوح،ايستادگى بر حق و پيروى از راه خدا و پيروى از فرامين پيامبر و امامان برحق (منصوب از طرف اوست كه تا جهان باقى است زمين خالي از حجت نيست)، اما تعصب مذموم پافشارى غير منطقى و لجاجت بر شرك و كفر و اعمال جاهلى است. اميرمومنان فرمود:” لجاجت آراء انسان را سست و او را به خطا می‌ افکند”٤؛ سرچشمه تعصب مذموم، حب ذات و علاقه شدید به نیاکان و رسوم آنها؛ جهل و انحطاط فرهنگى، شخصيت زدگى و تقليد كوركورانه، انزوای اجتماعی و فکری و بى خبرى از ديگر فضاها و محيط ها و تحولات جهانى كه موجب مى شود داشته هاى خود را بهترين بداند و بر آن تعصب ورزد. چنين تعصب و لجاجتى آتش سوزانی است که پیوندهای وحدت و اتحاد را در جامعه بشری می‌ سوزاند، و بذر نفاق و اختلاف را در میان افراد می‌ پاشد و نیروهایی را که باید صرف پیشرفت جوامع انسانی شود، به جنگ و ستیز با یکدیگر وا می‌دارد لذا امام مى فرمايد:” لجاجت آتش جنگ‌ها را روشن می‌ سازد و دلها را پر از کینه و دشمنی می‌ کند” ٥ و “پايان اين لجاجت، شكست و هلاكت است”٦…
—————-
 
١.سوره نوح،آيه٧.
٢و٣. نهج البلاغه،خطبه ١٩٢(قاصعه).
٤.همان، حكمت١٧٩.
٥.غرر الحكم،تميمى آمدى،ص٩١.
٦.همان،ص٣٢٦.
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *