در فتنه ها چگونه باش؟

 

 

پريشان بود و آشفته  و مى گفت: تصميم گيرى در بعضي موقعيت ها چقدر دشوار است؛ تا به حال سر دوراهى سرنوشت قرار گرفته اى ؟! دو راهى كه اگر انتخابت اشتباه باشد ، نابود خواهى شد؟ گفتم :منظورت چيست؟ گفت:گاهى در برابر يك واقعه يا موقعيت ويژه قرار مى گيرى كه توسط ديگران طراحى و برنامه ريزي شده و تو در اين واقعه نقشى نداشته اي و بوي اختلاف يا فرجام شر از آن به مشام مى رسد مثلاً كسانى قصد مى كنند تو را به يك بحران اجتماعى يا رقابت سياسي و مشاجرات حزبي و نزاع هاي اصحاب قدرت بكشانند و تو را هم شريك برنامه خود كنند و تو نمى دانى چه جوابي بايد بدهى؛ آن دعوت را بپذيرى يا نه؛ در آن حزب وارد شوى يا نشوى؟ از ميان دو موج سياسي،طرفدار كداميك باشي؟ در انتخابات و رقابت ها شركت بكنى يا نه؟ اطلاع كامل هم ندارى كه بدانى پيامدهاي اين انتخابت چه خواهد شد؟ يا پشت پرده آن پيشنهادها چه بوده است؟ آيا نقشه اى برايت كشيده اند؟ بازيگران مخفى آن جريان كيانند و مصلحت تو در چگونه و چه پاسخى است؟ انسان واقعاً در سر دوراهى تصميم قرار مى گيرد و نمى داند چه انتخابي بايد بكند و اگر انتخاب هم كرد،چه آثار و نتايج و پيامدهائى متوجه او خواهد شد؟ بعد ادامه داد: واقعاً دانش انسان محدود است و در اين موقعيت ها ،مستأصل و حيران مى شود؛شما مى گوئى چه بايد كرد؟

گفتم: اسم “فتنه” را تا به حال شنيده اى؟ اين موقعيت ها را موقعيت فتنه مى گويند.فتنه در لغت به معنى آزمون است؛ اما موقعيت فتنه،موقعيتى است كه توسط ديگران طراحى و اجرا شده و ورود تو به آن جريان ممكن است همه چيز تو را نابود كند .فرد در موقعيت سخت قرار دارد و موضوع برايش روشن و واضح نيست و نمى تواند همه ابعاد آن را ببيند،موقعيت به اصطلاح شطرنجى يا مخاطره آميز است ؛ مثل هواي مه آلود كه نمى توانى تشخيص دهى مقابل تو چيست؟ رانندگى در جاده مه آلود،بسيار پرخطر است چون ديد كامل ندارى و هر لحظه ممكن است خطرى در كمين تو باشد. تصميم گيرى در شرايط فتنه،همچون تصميم گيرى در شرايط وضوح نيست…گفتم : ببينم، آيا با نهج البلاغه آشنا هستى؟ از سوالم تعجب كرد و گفت: چه ربطي به بحث ما دارد؟ گفتم:خيلي ربط دارد! پاسخ تو را امير مومنان(ع)در نهج البلاغه داده است.تعجب كرد و گفت:اين پاسخ،چگونه پاسخى است؟آيا مشكل مرا حل خواهد كرد؟ گفتم:برخيز و نهج البلاغه را از آن قفسه بردار و بخش سوم آن را كه حكمت هاي كوتاه است باز كن تا برايت بگويم…

رفت و كتاب را از قفسه آورد و باز كرد. گفتم: مى دانى كه نهج البلاغه سه قسمت است.خطبه ها،نامه ها،حكمت هاى كوتاه.اولين جمله در بخش سوم را بخوان.كمكش كردم تا اين بخش را آورد.گفتم اولين حكمت را بخوان. او خواند:

“در فتنه ها مانند بچه شتر باش، نه پشتى دارد براي سوارى دادن  و نه پستانى براي شير دادن”١

گفتم:آرى اين پاسخ توست ؛ يعنى در شرايط فتنه چنان زندگى كن كه در تو طمع نبندند و از تو سوء استفاده نكنند و تو را ابزار مطامع خود نگردانند؛نه كولى بده و نه بگذار تو را بدوشند. در بسيارى از اين موقعيت ها، ديگران نياز به نردبانى دارند كه از آن بالا روند و چون به بالا رسيدند،ديگر به نردبان نيازى ندارند و به راحتى نردبان را كنار مى زنند چون از طريق تو به اهداف شان رسيده اند.در اين موقعيت ها بهترين راه اين است كه با احتياط حركت كنى و خودت را وارد ماجرا نكنى و پيچ و مهره ماشين قدرت آنها نشوى…

گفت: چگونه خود را نشان دهم كه آنها مرا دشمن خود نپندارند و جواب منفي مرا دليل مخالفت من نگيرند و از شرّ آنها مأمون باشم. گفتم:در كلام اميرمومنان(ع)دقت كن.مثال بچه شتر نشان مى دهد كه بايد نشان دهى هنوز آمادگى چنين بارى را ندارى؛هنوز رسيده نشدى و كار دارد تا شتر بالغى شوى و بتوانى بار ببري يا به شرايط شيردادن رسيده باشي تا از شيرت استفاده كنند. گاهى بايد استعدادهايت را از نا اهلان بپوشانى تا خيال كنند به دردشان نمى خورى لذا در تو طمع نكنند و برايت نقشه نكشند! اين در شرايط فتنه و فضاي غبارآلود و هواي مه آلود اجتماعى است.البته وقتى هوا صاف بود و همه چيز روشن بود و مى توانستى به وضوح مطلب را تحليل كنى و قبل و بعد موضوع را بسنجى،تكليف تو تفاوت خواهد كرد… اين ها را كه شنيد،نفس راحتى كشيد و گفت:به قربان تو اى خداوندگار سخن و حكمت؛حقا كه امير روزگارانى يا اميرالمومنين … 

—————————-

١. نهج البلاغه،حكمت اول: كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ .امير مومنان(ع) فرمود:: هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش نه پشتى دارد تا سوارش شوند و نه پستانى دارد تا شيرش بدوشند!چنان  كه در تو طمع نبندند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *