دين حنيف

 

 

باورهاى پيامبر و تبار او با ديگر مردم جزيرة العرب، متفاوت بود.آنها از بازماندگان دین یکتاپرستی و شریعت ابراهیم بودند١که در قرآن «حنفاء» خوانده می‌ شدند٢؛ و داستان اعتكاف و انزوای آنان از خلق، برای خلوت و مناجات با خدا، «تحنف» يا «تحنث» نامیده‌ مى شد و اين بدان معنا بود که آن حضرت پيش از بعثت نيز در اصول اعتقادی، همچون توحید، معاد، مکارم اخلاقی و صبر بر آزار معاندان و مشرکان، همانند انبیای الهی، استوار و ثابت‌ قدم بوده است.به فرموده اميرمومنان که آگاه‌ ترین شخص به احوال رسول خدا بوده از همان زمان که پیامبر از شیر گرفته شد، خداوند، بزرگ‌ ترین فرشته‌اش را با وی قرین ساخت تا همواره او را به زیباترین خلق و خوی هدایت کند٣؛چنانکه خود حضرت فرمود:”من پيامبر بودم در حالی که هنوز روح به کالبد آدم دمیده نشده بود”٤.حنیف،به معنى دین راست بدون اعوجاج و برگشته از ملّت های باطل است و حنفاء را به مسلمانان راست دین، پاک دین و مستقیم معنی کرده اند٥. حنیف کسی است که تسلیم امر خداوند باشد٦… 

به گزارش قرآن ،حضرت ابراهیم(ع) حنيف و مسلمان بوده است:”ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی؛ بلکه موحّدی خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشرکان نبود”٧.حنفا، مشرک نبودند و به توحید خالص روی آورده بودند که فوق توحید یهودیّت و نصرانیّت بود و بر اساس فطرت خود مشی می کردند؛ حنيف،همان آئين فطرت است كه نهاد هركسى او را به آن فرامى خواند؛يعنى كشش درونى به سوى خدا كه البته در هنگام مواجهه انسان با سختى ها، خود را بيشتر نشان مى دهد:” دین و آیین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند، و نیکوکار باشد، و پیرو آیین خالص و پاک ابراهیم گردد؟ و خدا ابراهیم را به دوستی خود، انتخاب کرد”٨.دين پيامبر اسلام، ادامه راه حنيفيت ابراهيم و دين حنيف اوست.دين حنيف همان دين قيّم و دين فطرت است كه خداوند همه انسان ها را بر آفريده است:”پس،با گرايش به حقّ ،مستقيم به اين دين روى بياور، (اين) فطرت الهى است كه خداوند مردم را بر اساس آن آفريده است؛ براى آفرينش الهى دگرگونى نيست؛ اين است دين پايدار، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند”٩

 

راز جاودانگى اسلام هم در همين موضوع نهفته است كه اين دين بر نهاد فطرت انسانى ،استوار است لذا اين پيامبر، پيامبر همه انسانهاست:”ما تو را نفرستاديم مگر براي همه انسان ها”١٠؛لذا دین اسلام، دینی فرا زمانی، فرامکانی، فرا زبانی، فرا ملیتی و فرا نژادی است. گزاره‌های اين دین در اصول،همگى معقول بوده و هیچ تناقضی در معارف آن وجود ندارد كه اگر از جانب غير خدا بود در آن اختلاف فراوان بود١١. اين دين به همه نيازهاي انسانى توجه نموده و براي آن برنامه و حكم تشريع نموده است.اين دين به عقل بسيار بها داده و آن را پيامبر درون هر انسان خوانده است و در قرآن به طور مكرر انسانها را بر تعقل و تفكر در امور شخصي و اجتماعى و خلقت و آفرينش، فراخوانده است.احکام اسلام هم، بر اساس مصالح و منافع واقعی انسان تنظیم شده‌اند.هر كجا مفسده اى بوده ،آن را تحريم و هر موضوعى كه به مصلحت فردى و اجتماعى بوده به آن فرمان داده است و عقل نيز به صحت آن گواهى داده است…

اسلام براي پاسخگوئى به نيازهاي انسان، به دوگونه نيازهاي او توجه نموده است:نخست نيازهاي ثابت كه در همه زمان ها و مكان ها ثابت است و دوم نيازهاي متغير كه مربوط به تغيير شرايط زندگى و تحولات زمانه است كه از طريق اجتهاد فقيهان بر مبناي اصول ،فروع را استنباط و حكم آن را تعيين مى نمايند و اين سامانه پيشرفته تكليف انسان را در همه شرايط و زمان ها،مشخص مى سازد.قوانین حقوقی و جزائی و مدنی مربوط به داد و ستدها و وکالت‌ ها و غصب‌ ها و ضمان‌ ها و ارث و ازدواج و امثال آنها تشريع شده و در عين حال اگر مورد و مصداق خاصى باشد ،اجتهاد آن را راهگشائي مى نمايد.محققان بيست گونه فقه را در پاسخگوئى به اين نيازها برشمرده اند:فقه عبادی،فقه احوال شخصیه ، فقه معاملات، عقود و ایقاعات ، فقه اخلاق:،فقه عرفان:،فقه سیاست، فقه صنعت، فقه ارتباطات بین الملل، فقه فرهنگ، فقه مدیریت، فقه جهاد و دفاع، فقه علوم، فقه اکتشافات، فقه حقوق، فقه قضا و دادرسی، فقه مبارزه با ظلم و فساد، فقه مبارزه با ناشایستگی‌ها، فقه تشویق و تحریک به بایستگی‌ها و شایستگی‌ها، فقه آینده نگری، فقه رسانه ها و…١٢؛،بر اساس اين مزيت ها،خداوند دین هیچ کس را قبول نمی‌کند مگر آنکه گزينش او اسلام باشد١٣.

—————

١.زمخشری،تفسیر الکشاف١٩٤/١؛ مجمع البیان٤٠٣/١.    ٢.بقره/١٣٥.    ٣.مروج الذهب٨٩/١.  ٤.بحارالانوار٢٧٨/١٨.    ٥.دهخدا، لغت نامه، ج ٦، (ذیل واژه حنیف).    ٦.ابن منظور، لسان العرب٣/٣-٣٦٢.

٧. آل عمران/٩٥و٦٧؛ بقره/٣٧؛نساء/١٢٤؛ انعا/٧٩و١٦٢؛ يونس/١٠٥.   ٨.نساء/١٢٥.  ٩.روم/٣٠:فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ.  ١٠.سبأ/٢٨.    ١١.نساء/٨٢.   ١٢.محمدتقى جعفرى،فلسفه دين/١٦١.    ١٣.آل عمران/٨٥.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *