مردم با يك تاخير ٢٥ ساله ، سرانجام در سال ٣٥ هجرى، به سراغ حضرت على(ع) رفتند و با اصرار بسيار از ايشان خواستند كه حكومت بر آنان را بپذيرد.محاصره خانه عثمان توسط انقلابيونى كه از شهرهاى مختلف (هزار مرد از كوفه و پانصد نفر از مصر)به عنوان اعتراض به عملكرد او در حکومتداری و مسلط کردن ناشایستگان بر شهرها و ولایات مملکت اسلامی،به مدينه آمده و از او مى خواستند كه ناشايستگانى چون مروان حكم و معاويه را عزل كند و او تن نمى داد،پس از ٤٩ روز محاصره و عدم اقدام از سوى عثمان،خشمگين شده قصد قتل او را نمودند اما به خاطر محافظت حضرت حسن بن على(ع) نمى توانستند وارد خانه او شوند،سرانجام مخفيانه از طريق خانه هاى اطراف وارد شده و او را به قتل مى رسانند (كه اين عمل بعدها موجب فتنه هاى زيادى گرديد)سپس به در خانه على(ع) براي بيعت رفته و با اصرار از او خواستند،حكومت را بپذيرد.ایشان ابتدا نپذيرفته و فرمود: من وزیر شما باشم بهتر است تا امیر شما باشم”. آنان گفتند: جز بیعت با تو، چیزی نمیپذیریم. آنحضرت گفت که بیعت او در خفا نیست و باید در مسجد باشد١…
سرانجام بیعت با حضرت علی(ع) در مسجد با حضور مردم و با شرط عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر انجام شد٢. او بیعت اجباری را روا ندانست و بر آن بود که بیعت بر مبنای اختیار است و خود را موظف به دعوت میدانست، نه اجبار٣.مشكل امام براى اصلاحات، عادت كردن مردم به بدعت هائى بود كه در طول اين٢٥ سال ايجاد شده و تغيير آن به راحتى ميسر نبود همچون تقسيم ناعادلانه بيت المال و طايفه گرائي و مفاسد واليان و بدعت ها در احكام الاهى.معضل ديگر وسعت دنیای اسلام بدون آشنایی مردم تازهمسلمان با عمق فرهنگ اسلام بود. همین مسئله باعث شده بود که معاویه به راحتی بتواند با افکار مردم شام بازی کند به طورى كه حتی توانست نماز جمعه را در روز چهارشنبه اقامه کند و اعتراضى به او نشود! مردم با فرهنگ اسلام و سيره پيامبر آشنایی نداشتند.امام با اصلاحات مالی و حذف امتيازات افراد خاص كه در دوران دو خليفه قبلي ايجاد شده بود،آغاز نمود؛سپس برکناری والیان نالایق قبلی بود كه مقاومت هائى را به وجود آورد و سه جنگ جمل، صفین و نهروان را بر امام تحميل نمود…
حکومت و زمامداریامیرمومنان(ع)به پنج سال هم نرسید. آن حضرت با مشکلات بسیار زیادی در این دوران مواجه بود كه به بعضى از آنها در خطبه هاى نهج البلاغه اشاره نموده است؛ اما در همين دوره كوتاه شيوه اى را در ايجاد حكومت الاهى و مدار عدل گسترى به يادگار گذاشت كه نمونه آن در تاريخ بى نظير است.از نظر امام، حق زمامدار بر مردم و حق مردم بر زمامدار بزرگ ترین حقی است که خداوند قرار داده و کاملاً دو سویه است٤. او برای شخصیت و حقوق مردم ارزش بسیاری قائل بود و این امر در بخشنامه هایی که به واليان و مأموران مالياتى خود فرستاده کاملاً آشکار است كه آنان را به رفتار عادلانه و منصفانه و صبر و حوصله در برخورد با مردم سفارش کرده است٥. عهدنامه او با مالک اشترهنگامى كه او را به استانداری مصر منصوب کرد از جامع ترين و زيباترين متون سياسى جهان به شمار است كه امام او را به مهربانی و خوشرفتاری با همه مردم (چه مسلمان و چه غیر مسلمان) و برخورد انسانی با آنان دعوت نموده و توصيه هائى براى سلوك با همه اقشار و اصناف مردم داده است٦…
امام در نخستین روزهای خلافتش، در برابر سنت غلط خلفاى پيشين -که بیتالمال را بر اساس سوابق افراد در جنگ های صدر اسلام و یا سبقت در ایمان و مانند آن تقسیم میکردند- ایستاد و این عدم مساوات در تقسیم بیتالمال را خلاف دستور قرآن برشمرد٧.تمام زمینهایی را که عثمان به این و آن واگذار كرده بود، مال خدا خواند و دستور بازگرداندن آنها به بیتالمال را صادر نمود٨. در بیت المال سختگیری می نمود چنانچه وقتی دخترش گردنبند مرواریدی را از علی بن ابی رافع، کلیددار بیتالمال، بهصورت امانت گرفت، هم دخترش و هم علی بن ابی رافع را بهشدت بازخواست کرد٩.عثمان بن حنيف فرماندار خود در بصره را به خاطر حضور در ضیافتى كه فقيران در آن مدعو نبودند، سرزنش کرده و او را به پیروی از راه و روش زاهدانه خویش دعوت نمود١٠.هنگام طلوع خورشید، تهیدستان و مستمندان و دیگر قشرهای مردم را فقه و قران میآموخت١١و به فرمانداران خود نیز توصیه میکرد که به افراد بیسواد آموزش دهند و با دانشمندان همنشین باشند١٢و از برهم زدن سنتهای پسندیده دست بردارند١٣و با سنتهای ناپسند مقابله کنند١٤و نسبت به آبادانی شهرها توجه داشته باشند١٥و نسبت به توسعه کشاورزی،صنعتی،و تجاری توصیه می نمود١٦ و خود برای مبارزه با مفاسد اقتصادی، در بازارها راه میرفت و کم فروشان و نیرنگبازان در تجارت مسلمانان را تنبیه می کرد١٧…
————–
١.تاريخ طبرى ٤٢٩/٤. ٢.همان٤٢٧/٤و٤٣٥؛ تاریخ یعقوبی١٧٨/٢-١٧٩؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح،٤٣٥/٢. ٣. نهج البلاغه نامه ۱؛ طبرى٤٢٧/٤؛اسکافی، المعیار و الموازنه٥٢، ١٠٥-١٠٦. ٤.نهج البلاغه،خطبه٢٠٧. ٥.همان، نامه٥١. ٦.همان.نامه٥٣. ٧.محمودى،نهج السعاده٢٢٤/١. ٨.اثبات الوصيه/١٥٨. ٩.تاریخ طبری٩٠/٣. ١٠.نهج البلاغه،نامه٣٥. ١١.ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه١٠٩/٤. ١٢.نهج البلاغه، نامه ٦٧. ١٣.همان، نامه٥٣. ١٤.همان،نامه٦٤. ١٥.تاریخ یعقوبی٢٠٣/٢. ١٦.وسائل الشیعه١٩٥/١٣؛ ، ج۱۳، ص۱۹۵؛کافی١١٣/٥و٣١٩. ١٧.قاضی نعمان، دعائم الاسلام٥٣٨/٢.