زندگى با آفرينش پدرمان حضرت آدم آغاز شد؛ چون از أديم(پوسته )زمين و خاك آفريده شد،آدم ناميده گشت١ و اين خود داستانى دارد كه اميرمومنان آن را تشريح نموده است:”خداوند سبحان از قسمت هاي سخت و نرم زمين و شيرين و شوره زار آن، خاكي برداشت و بر آن آب ريخت تا پاك و خالص شد و با رطوبت بياميختش تا آن كه چسبناك گشت. آنگاه از آن هيكلي بيافريد، داراي اعضا و پيوندها و گسستگي ها؛ مدتي مشخص و زماني معلوم آن را بداشت تا اين كه خشكيد و به هم پيوست و چون سفال سخت شد. آن گاه از روح خويش در آن دميد تا به صورت انساني گرديد صاحب ذهن هايي كه آن ها را به حركت درمي آورد و انديشه اي كه با آن (در كارهايش) دخل و تصرف مي كند… آميخته به طينتي با رنگ هاي گوناگون و چيزهايي همانند يكديگر و حالاتي متضاد و اخلاطي ناهمگون از قبيل گرمي و سردي و رطوبت و خشكي”٢. اما خداوند داستان را از گفتگوى خود با فرشتگان آغاز نموده است:
“هنگامى كه پروردگار تو به فرشتگان گفت: من مى خواهم در روى زمين جانشين و حاكمى قرار دهم. فرشتگان گفتند: اگر هدف تو از آفرينش انسان عبادت است كه ما تو را تسبيح مى كنيم و حمد تو را به جا مى آوريم. پس چرا مى خواهى كسى را در زمين قرار دهى كه به فساد و خونريزى دست زده و زمين را تباه نمايد؟ خداوند فرمود: من از آفرينش انسان، حقايقى را مى دانم كه شما از آن بى خبريد”٣؛اما مبناي پرسش فرشتگان كه گفتند: «پروردگارا! آیا کسی را در زمین قرار میدهی که فساد و خون ريزى مى كند”نشان ميدهد كه موجوداتى قبل از حضرت آدم (ع) بودند كه جنگ و خونريزي و فساد ميكردند.گزارش هائى هم در روايات هست كه قبل از آدم موجوداتي در زمين به نام جنّ و نسناس بودند كه هفت هزار سال قبل از خلقت آدم زندگي ميكردند٤.نسناس ها،موجوداتي شبيه انسان بودند و فرشتگان بر اساس سابقه ذهنى شان اين سوال را مطرح كردند و خداوند هم در پاسخ آنها فرمود:مطالبي هست كه شما نمى دانيد٥…
پس از آفرينش آدم، خداوند علم اسماء (يعنى علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات را) همگى به او آموخت و آنگاه آن اسامى را به فرشتگان عرضه كرد و فرمود اگر راست مى گوئيد اسامى اينها را برشماريد. فرشتگان عرض كردند: خداوندا، منزهى تو، ما چيزى جز آن چه تو به ما تعليم داده اى، نمى دانيم زيرا تنها تو دانا و حكيمى. خداوند، آدم را مخاطب قرار داد و فرمود: اى آدم، فرشتگان را از اين اسامى و اسرار اين موجودات آگاه كن و هنگامى كه آدم آنان را آگاه نمود. خداوند به فرشتگان فرمود: آيا نگفتم من غيب آسمان ها و زمين را و آنچه را كه شما پنهان و يا آشكار سازيد مى دانم؟!”…آنگاه به فرشتگان گفتيم: همه در برابر آدم سجده و خضوع كنيد و او را تكريم نمائيد. همه آنها سجده كردند جز ابليس كه به خاطر اين نافرمانى كافر شد٦. يك بار هم در شباهت آفرينش عيسى و آدم ،فرمود:”قطعاً داستان عيسى نزد خدا (از نظر چگونگى آفرينش ) مانند داستان آدم است، كه (پيكر) او را از خاك آفريد، سپس به او فرمود: (موجود زنده) باش پس بى درنگ (موجود زنده) شد”٧.
پس از آن خداوند حوّا،مادرمان را از بخشي از همان گٍل آدم بسرشت٨ و او را همدم و همسر او ساخت و فرمود: “اى آدم تو و همسرت در بهشت سكونت كن و از نعمت هاى آن هر چه مى خواهيد بخوريد. اما به اين درخت نزديك نشويد و از ميوه آن نخوريد كه از ستمكاران خواهيد شد. در اين هنگام، شيطان با سخنان خود آنها را فريب داد و از ميوه آن درخت خوردند و اين نافرمانى باعث خروج آنها از بهشت گرديد و ما به آنها گفتيم: همگى به زمين فرود آئيد در حالي كه بعضى از شما دشمن ديگرى خواهد بود و براى شما تا مدتى معين در زمين قرارگاه و وسيله بهره بردارى است. پس از آن آدم، از پروردگار خود كلماتى را آموخت كه وسيله اى براى پذيرش توبه وى در پيشگاه خداوند گرديد و خداوند توبه او را پذيرفت چون او توبه پذير و مهربان است. آنگاه به آنها گفتيم كه در زمين فرود آئيد و مسكن گزينيد و زندگى را آغاز كنيد و آنگاه كه هدايتى از طرف من براى شما آمد كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى براى آنها هست و نه اندوهگين مى گردند. اما كسانى كه به آيات ما كافر شده و آنها را تكذيب كنند اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند بود”٩؛و بدين گونه زندگى انسان ها در روى زمين آغاز شد!
————–
١.اميرمومنان(ع):بحارالانوار١٠٢/١١. ٢.نهج البلاغه،خطبه اول. ٣.بقره/٣٠-٣٣. ٤و٥.بحارالانوار١١، ص١٠٣و١٠٦. ٦.بقره/٣٤؛اعراف/١١-١٢؛ إسراء/٦١-٦٢؛ كهف/٥٠؛طه/١١٦؛ص/٧١-٧٤. ٧.آل عمران/٥٩.
٨.بحارالانوار١١٦/١١. ٩.بقره/٣٥-٣٩.