دين يا شادكامى؟

 
 
 
 
 
چرا دين،غم و عزا و افسردگى را به روح انسان پمپاژ مى كند و با شادكامى رابطه معكوس دارد و ايام عزا در آن بسيار است و در روزهاي به اصطلاح شاديش هم مظاهر شادى مثل موسيقى و رقص و طرب را تحريم مى كند؟ خيلي ها به اين جلوه از دين معترض اند و مى گويند انتخاب ما شادكامى است نه غم كه روح انسان را افسرده مى كند.اين را هادي مطرح كرد و گفت:بارها اين سوال با من مطرح شده؛اگر شما بوديد چه مى گفتيد؟ گفتم: تا دين را چه تعريف كنيم و شادكامى را چه بدانيم.اگر دين را سراسر عزا بدانيم و شادكامى را مجالس لهو و لعب و غفلت و امور حرام مثل ميخواري و قمار و فساد،البته آن دين و آن شادكامى هر دو مذموم است.اما اگر دين را روش اعتدالي كه شادي و غم بجا را، ارج مى نهد؛ و روح شادى را فقط در شادى جسم خلاصه نمى كند و انبساط و آرامش دل و روح مى شمرد، موضوع فرق مى كند. دين و شادكامي هر دو موضوعاتي وسـيع وپيچيـده هسـتند و سـاختار چنـد بعـدي و چنـد سطحي دارند كه از طرق مختلف در تحليل هاي جامعه شناسـي و روانشناسـي خـود را آشـكار مى سازند. اتفاقاً نمونه هائى وجود دارد كه بسياري از مردم به اعتقـادات و نهادهاي ديني روي مي آورند تـا در مقابلـه بـا بحـرانهـا، معنـادار كـردن زنـدگي، شـادكامي و سلامت روان به آنها كمك كند…
 
هادي گفت:از حق نبايد گذشت كه بعضى تريبون هاي رسمى و مذهبي اغلب روزهاي تقويم را كاويده اند و يك مناسبت هاى تاريخى غمناك پيدا كرده اند و آن روزها را عزا دانسته و دينداران را به غم و عزا دعوت كرده اند كه  البته مورد تاييد كارشناسان دين هم نيست و شايد اين زياده روى ها به چنين سوالاتى انجاميده است شادكامي و شادماني يكي از هيجان هاي مثبت در وجود آدمي است كه بر انديشه، احساس و رفتار انسان اثر مي گذارد. مفهوم شادماني در قرآن و حديث با واژه هاي گوناگوني مانند فرح، سرور و بهجت و به كار رفته كه همگى جايگاه قلبي دارند يا جايگاه قلبي در آنها اولويت دارد.اين فرايند قلبي البته روى آرامش و  رضـايت مندي از زندگى تأثير دارد. اين نوع شادكامي همان شادكامي تـوأم بـا اهـداف الهـي و انسـاني اسـت كـه خداونـد مي فرمايد:”اي رسول خدا به خلق بگو كه شـما بايـد منحصـراً بـه فضـل و رحمـت خـدا شادمان شويد كه آن بهتر و مفيدتر از ثروتي است كه براى خود اندوخته ميكنيد(يونس/٥٨) و”هركس از زن ومرد كار نيكي بـه شـرط ايمـان بـه خـدا بـه جـاي آرد مـا او را در زندگاني خوش و با سعادت جاودانى مي گردانيم و اجري بسيار بهتر از عمل نيكي كـه كـرده بـه او عطا مى كنيم(نحل/٩٧)…
 
محمد گفت:امنيت يك نياز رواني است كه بي توجهي به آن سبب بروز اضـطراب و آشـفتگي در زندگي انسان مي شود.اميرمومنان هم فرمود(ستايش خداوندي را سزاست كـه راه اسلام را گشود و آنرا پناهگاه امني براي پناه برندگان و مايـه آرامشـي بـراي وارد شـوندگان قرار داد(نهج البلاغه/خ١٠٦).يكى از كاركردهاي دين كاستن از فشارهاي حاد و مزمن است كه بر سلامتى و شادكامى افراد اثر نامطلوب دارد. كاركرد ديگر دين پديد آوردن و افزايش منـابع روانشـناختي ارزشـمندي از قبيل خود احترامي، عزت نفس، كنترل وتسلط فردي بر امور زندگي است. دين به افراد كمك مي كند تا خـود را از نظر هيجاني حفظ كرده و در برخورد با آن موقعيت از طريق معنا جويي و اميدوار ماندن تـلاش نمايد. دستورات ديني، رفتارهايي را مجاز مي شمارد كه با انجام دادن آنها سلامتي انسان تـأمين و با انجام رفتارهايي غير مجاز كه سلامتي را به مخاطره مي افكند به مقابله بر مى خيزد…
 
من هم گفتم:گرايش به دين در تأمين سلامتي نه تنها نقش بسيار مؤثري را ايفاء مي كنـد بلكـه دوري از آن نيز به نوبه خود مي تواند مشكلاتي را براي بشر به همراه داشـته باشـد، در ايـن رابطـه يونـگ مي نويسد در ميان همه بيماراني كه در نيمـه دوم حيـاتم بـا آنهـا مواجـه بـودم، يكـي نبـوده كـه مشكلش، در آخرين مرحله چيزي جز مشكل يافتن يك نگرش نسبت به حيات باشد. با اطمينـان مي توان گفت كه همه آنها از آن رو احساس بيماري مي كرده اند كه چيزي را كه اديان زنده هرعصر به پيروان خود عرضه مي كرده اند،از دست داده اند و هيچيك از آنـان قبـل از يـافتن بيـنش ديني خود شفاي واقعي نيافته اند(فصلنامه روانشناسي تربيتى،ش١٩،مقاله رابطه دينداري و شادكامى). بر خلاف آنچه گفته مى شود كه دين عامل افسردگى و ضد شادكامى و برهم زننده آرامش روانى است، چنين نيست بلكه دين نقش مهمى در شادكامى جسمى و روحى انسان ها دارد و با ياد خدا به عنوان پشتيبانى قدرتمند براي انسان ، او را هيچگاه در نشيب و فرازهاي زندگى تنها نمى گذارد و از رگ گردن به او نزديك تر است و دعاي او را مى شنود و اجابت مى كند- و بدين ترتيب با نوميدي و يأس و افسردگى خداحافظى مى نمايد…
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *