ديندارى معاصر،(چالش ها،فرصت ها).ب:فرصت ها١.فطرت

 

 

 

هرسه نفر تصميم داشتيم بعد از مباحثه “چالش هاي دينداري معاصر” كه در ٢٥ قسمت آمد، فرصت هاي دينداري معاصر را به بحث گذاريم و هم افزائي كنيم. هادي گفت: اگرچه در شرايط زماني ما، آن چالش ها بر سر راه ديندار شدن يا ديندار ماندن افراد وجود دارد، اما فرصت هاي گرانبهائي هم براي جذب آنها به دين و زندگى مبتنى بر دين هست كه با شناسائى و تحليل و كاربرد آنها مى توان به گسترش ديندارى كمك كرد. من امروز از اولين و مهم ترين آنها نام مى برم و اميدوارم با كمك شما آن را تبيين و از آن به عنوان يك فرصت، بهره بردارى كنيم.همه ما مى گوئيم گرايش به خدا در فطرت انسان ها وجود دارد،اما مشاهده مى كنيم بعضى افراد به خدا گرايش ندارند و از دين گريزانند. با قبول وجود فطرت خداشناسى در همه افراد،اين عدم گرايش ها چگونه توجيه مى شود؟ من البته نظر خودم را مى گويم اما مسعود و محمد هم كمك كنند و نظر خودشان را بگويند.به نظر من “فطرت”، زبان خاص خودش را دارد، اگر با آن زبان آشنا نباشيم نمى توانيم فطرت خفته افراد را بيدار كنيم و آن را شكوفا نمائيم…
 
محمد گفت: با تو موافقم؛ زبان فطرت، زبان پر تكلف و دشوار و پيچيده در اصطلاحات فنى كه فقط بعضي متخصصان آن را بفهمند، نيست.زبان فطرت، زبان ساده و فراگير و همه فهم است؛هم افراد آن را مى فهمند و با آن ارتباط برقرار مى كنند.زبان اهل فن نيست كه فقط افراد خاصي ان را بفمند. اگر كتاب ها و منبرها و سخنرانى هاي دينى با اين زبان انجام شود،افراد آن را مى فهمند و با آن ارتباط برقرار كرده و تغيير مى كنند؛ اما اگر نفهمند، تغييري هم در كار نيست. منظور از زبان فطرت،در درجه اول نوع واژگان و ادبيات ساده و قابل فهم است و در درجه دوم بيان برخاسته از دل و تذكرات وجودي و برانگيزاننده و غفلت سوز و خواب شكن است. زيرا فطرت انسان ها تحت تأثير حجاب ها و تعلقات دنيوى،پوشيده و محجوب مى شود، بايد با اين زبان(ساده و در عين حال برانگيزاننده و غفلت شكن)،حجاب هاي پوشاننده فطرت را كنار زد و به كنه وجودي افراد كه خداطلب و خداشناس است، نفوذ كرد و نهاد آنها را كه بر خداشناسى تنيده شده است،بيدار نمود…
 
هادي گفت:نظر تو چيست مسعود؟ گفتم:همان طور كه گفته شد،زبان تأثير گذار بر فطرت،زباني است كه انبياء به كار مى برده اند.آنها بر همه مردم مبعوث بودند؛نمى توانستند طوري سخن بگويند كه فقط متخصصان و عالمان بفهمند.بايد با زبان عمومى و ساده صحبت كنند زيرا همه مردم مخاطب آنها بودند. از سوي ديگر چون خلوص داشتند، سخن شان از دل برمى خاست و با تذكرات وجودي همراه بود، لذا اثر مى كرد و فطرت افراد را بيدار مى نمود و ايمان مى آوردند.استادي را مى شناسم كه خيلي با سواد است ولى چون ادبياتش دشوار و مملو از كلمات دشوار است ، دانشجويانش بهره اي نمى برند و از كلاس معارفش هم راضى نيستند و راندمان زيادي هم ندارد و برعكس خطيبى را مى شناسم كه بر زبان فطرت مسلط است و پاي منبرش افراد به حال توبه در مى آيند و به گريه مى افتند و واقعا تغيير نموده و آدم ديگرى مى شوند و مسير زندگى شان را عوض مى نمايند.گاهى تأثير يك كليپ كوتاه كه با زبان فطرت ساخته مى شود، از صدها فيلم بلند و كتاب و منبر و سخنرانى بيشتر است…
 
هادي به عنوان جمع بندى گفت: زبان فطرت، يكى از بهترين و موثرترين ابزارهاي دعوت و جذب انسان ها به دين است.اين زبان، زبان پيشوايان دين بوده كه مخاطب شان همه مردم بوده اند لذا از اصطلاحات فنى خالي بوده و موجب جذب همه انسان ها از عوام تا عالم بوده است.اگر معلمان و مربيان و نويسندگان و هنرمندان و اهالي رسانه،از فرصت اين زبان براي جذب افراد به دين استفاده كنند،موفق خواهند بود وگرنه فرصت ها را سوزانده و ميدان را به حريف سپرده اند تا افراد را حذب خود كنند.اين زبان چنان موثر است كه افراد قانع مى شوند تا تصميم هاي كلان براي زندگى شان بگيرند و تا مرز جانفشانى و شهادت در راه باورشان جلو بروند؛ اين زبان ، از جان بر مى آيد و لاجرم بر جان مى نشيند؛ اين زبان،زبان تذكر و يادآوري است ؛اين زبان ،غفلت سوز و زندگى ساز است؛ اين زبان، حجاب برانداز و بيدارگر است؛ اين زبان پيوند افراد را با خالق شان برقرار نموده و از سويداي جان با او راز و نياز مى كنند؛اين زبان،زبان جذب است و مناجات؛ زبان پيوند است با خداي شفيق و رفيق و انيس و مونس و رحمان و رحيم…
 
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *