سرّ تمليك

 

 

 
در تبيين قدرت انسان بر انجام افعال، سه ديدگاه مطرح است: جبر، آزادى مطلق(تفويض) و اختيار. طرفداران جبر، توانایی انسان را در انجام دادن افعال وی نفی می‌ کنند و کردارهای  او را به خدا نسبت می‌دهند و تصریح می‌کنند که افعال انسان، همانند هستی او آفریده خداست و آدمی‌ نمی‌ تواند از آنچه خدای جهان می‌خواهد و اراده می‌کند سر باز زند. طرفداران تفويض به واگذاری تکوینی افعال از سوی خدا به انسان‌ و آزادى مطلق او در انجام امور معتقدند به گونه‌ای که خداوند قدرت انجام کارها را به انسان واگذار كرده و خود را از این قدرت کنار‌ کشیده و بر افعال انسان‌ ها قدرت ندارد. در مقابل اين دو ديدگاه،ديدگاه سومى هست و آن اختيار است بدين معنى كه خداوند به انسان قدرت انجام فعل را تمليك نموده و او واقعاً فاعل فعل است اما خداوند خود را كنار نكشيده و همه امور را تفويض ننموده و هرگاه بخواهد مى تواند إعمال قدرت نمايد و جلو فعل انسان را بگيرد يعنى در عين تمليك واقعي قدرت به انسان براي انجام افعالش ، خود را بازنشسته و هيچكاره نكرده بلكه در همه حال سيطره قدرت و أملكيت او  در جريان است.
 
اين موضوع تمليك قدرت به انسان در عين املكيت خداوند، از زيباترين جلوه هاي علمى است كه توسط امامان ما بيان گرديده و با عنوان “اختيار” يا “امر بين الامرين” (گونه اى بين دو گونه جبر و تفويض) يا “منزلة بين المنزلتين”(جايگاهى بين دو جايگاه) در روايات مطرح شده و  مشكل ديرينه جبر و تفويض را حل نموده است. چنانكه امام صادق(ع)فرمود:” نه جبر است و نه تفويض است بلكه امري ميان آن دو مى باشد”(لا جبر و لا تفويض،بل امر بين امرين)١،يعنى امر سومى است كه آن اختيار است .بعضى به اشتباه گفته اند امر بين امرين يعنى فعل تو قسمتى جبر و قسمتى اختيار است كه نادرست است و فعل اختيارى كاملا اختيارى است.اميرمومنان(ع) نيز در توضيح گوهر تمليك براي يكي از ياران خود به نام عبايه ، اين كليد علمى را به او تعليم فرمودند كه “آن ملك و قدرتى كه به تو تمليك شده ، مالكش و قادرش خداست يعنى با اينكه به تو تمليك نموده اما همچنان در شأن مالكيت و قادريت باقى است و از تصرف در اين ملك،منعزل و بركنار نشده است (هُوَ الْمَالِكُ لِمَا مَلَّكَكَ وَ الْقَادِرُ عَلَى مَا عَلَيْهِ أَقْدَرَكَ)٢.
 
نكته لطيف و ظريفى كه در واژه تمليك نهفته و توانسته مشكله جبر و تفويص را حل كند اين است كه تمليك قدرت از سوى خداوند به انسان در عين املكيت خداوند، جبر را مى خشكاند زيرا سخن از اعطاي قدرت به انسان است و وقتى او مالك قدرت شد، داراي اختيار مى شود و چون فعلش را از روي اختيار انجام داد،شايسته ثواب يا عقاب مى شود ؛ قيد املكيت كه بلا فاصله بعد از تمليك آمده نيز ريشه تفويض را مى خشكاند زيرا مى گويد در تمام مراحلي كه انسان دارد فعل اختياريش را انجام مى دهد،خدا منعزل از قدرت نيست و مى تواند اعمال قدرت نمايد زيرا أملك است. به اين معنا اميرمومنان(ع) در كلامى ديگر اين گونه اشاره مى فرمايند:” ما مالك قدرت نمى شويم مگر آنچه را كه خداوند ما را مالك گرداند، هر وقتى هم كه مالك قدرت شديم او از ما مالك تر است و به خاطر اين مالكيتى كه به ما عطا كرده ، ما را مكلف نيز ساخته است(يعنى امر و نهى نموده است) و هرگاه اين مالكيت را از ما بگيرد، تكليف را هم از ما بر مى دارد”٣. 
 
از امام هادي(ع) سند زيباىى در موضوع جبر و تفويض در اختيار است كه پاسخ سوالاتى است كه اهوازي ها از امام نموده اند.حضرت در آن نامه مى فرمايند:”ما مى‌گوييم: به راستى، خداى عزّ و جلّ آفريدگان را به قدرت خويش بيافريد و توان پرستش خود را به آنان تملیک نمود، و به آن چه اراده فرمود امر و نهيشان كرد و پيروى فرمانش را از ايشان پذيرفت و از ايشان به همان راضی شد. و از نافرمانى بازشان داشت و هر كس را كه از او نافرمانى كند نكوهش کرد (و فرمود) كيفرشان مى‌دهد…پس هر كه معتقد به جبر يا آنچه به جبر منجرّ مى‌شود باشد در واقع خدا را ستمگر دانسته و نسبت جور و تجاوز به او داده زيرا (گويد خداوند) بر كسى كه خود به زور وادار به گناهش كرده كيفر را واجب ساخته است. و هر كه پندارد خدا بندگان را مجبور كرده به قياس گفته خود ايجاب كرده كه بايد خدا كيفر را از ايشان باز دارد”٤…
—————-
١.بحارالانوار، ج٥،ص٢ (ابواب العدل ،باب نفي الظلم و الجور عنه تعالى و إبطال الجبر و التفويض و إثبات الأمر بين الأمرين و إثبات الاختيار و الاستطاعة).  ٢.همان،ص٧٥.   ٣.نهج البلاغه،حكمت٤.   ٠٤ بحارالانوار٢٢٥/٢ و ٦٨/٥؛ تحف العقول/٤٥٨-٤٧٦؛ احتجاج٤٥٠/٢.

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *