انديشه مهدويّت و منجي موعود در باور صوفيانه، بيش از آن كه آموزه اي دينى و قرآنى و حديثى باشد، آموزهاي صوفيانه و داراى ابعاد طريقتى و سلوكي است.مهدي، نزد صوفيان ، همان«ولي» است و در ميان اولياء مقام و جايگاه ويژه «ختم ولايت » را دارد. اگر چه نزد شاخه هاي مختلف صوفيان، اختلاف نظري در تفسير اين مقام هست، اما بسياري از ويژگي هاي موعودباوري اهل تصوف ، در همين واژه«وليّ خاتم» قابل تفسير است. وجود اصطلاحاتي چون خليفة ﷲ، قطب، قطب الاقطاب، جام جهان نما،غوث اعظم، ولیّ كامل، خضر راه، پير كامل و برخي ديگر از تعبيرهاي رايج در فرهنگ و زبان صوفيان را، مى توان ناظر بر مهدويّت دانست.بسيارى از آنها مهدويت شخصيه(حضرت محمدبن الحسن العسكرى عليه السلام)را باور نداشته يا توجيه كرده اند و در مقابل به مهدويت نوعيه يعنى تجلي مهدى در قطب و مرشد در هر عصر و دوره اى،معتقد بوده و هستند…
از مشايخ صوفيه، ابنعربی (۵۶۰-۶۳۸ ق)، اگرچه عباراتش در فتوحات در موضوع ختم ولايت و ولي خاتم، مبهم، متشتّت و متضاد است يعنى گاهى عيسى بن مريم(ع) را وقتي در آخرالزمان به زمين فرود ميآيد، ختم مطلقه ولايت معرفى مى كند(٥٠/٢ و ٧٦/٣ و ٣٢٨/٣) و گاهى خود را داراي اين مقام مى شمرد(٢٤٤/١)و گاهى مردى عرب كه در شهر فاس او را ملاقات كرده را،ختم ولايت مى گويد؛ اما در عين حال باب ۳۶۶ فتوحات المکیه را “شناخت وزراي مهدى در آخرالزمان كه از اهل بيت است و پيامبر به او بشارت داده”، نام گذارى كرده و آن حضرت را طبق روایات شیعه و اهل سنت، شخصی می داند که بعد از پر شدن زمین از ظلم و جور، زمین را از عدالت پر می کند و اگر از عمر زمین تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز طولانی می کند تا عدالت در زمین گسترده شود؛ البته ابن عربی، آن حضرت را از فرزندان امام حسن(ع) می داند که خَلقا و خُلقا شبیه ترین به پيامبر اكرم(ص)است (فتوحات٣٧٣/٣)…
اما مولوى، مهدويت نوعيه را مطرح نموده و مى گويد در هرزمانى يك وليّ يا مهدى وجود دارد و فرقي نمى كند كه از نسل علي باشد يا عمر:پس به هر دورى وليّى قائم است/ تا قيامت آزمايش دائم است/پس امام حىّ غائب آن ولىّ است / خواه از نسل عمر خواه از على است/مهدى و هادى وى است اى راه جو/ هم نهان و هم نشسته پيش رو!(مثنوى ، دفتر دوم، بيت ۸۱۵ تا ۸۱۸).طبق نظریّه جمعی ديگر از صوفيان، مهدى شخص معیّن و خارجى نيست كه صاحب ولايت مطلقه كليّه و دستگير از پا افتادگان و به قول صوفيان قطب وقت باشد، بلكه مهدى موعود اسلام عبارت است از تجلّى شيخ در قلب سالك. هر صوفی ای که شيخ ارشاد و پير دليل و استاد طريقتى اش بر او تجلّى كند؛ آن تجلّى ملكوتى، ظهور مهدى بر اوست و اين ها هركه و از هركجا باشند از نسل پيغمبرند.صد هزاران آفرين بر جان او/بر قدوم و دور فرزندان او/آن خليفه زادگان مقبلش /زاده اند از عنصر جان و دلش/گر ز بغداد و هَرِى يا از رى اند/ بى مزاج آب و گِل نسل وى اند( دفتر ششم بيت١٧٤-١٧٨)، به عقیده اومشايخ بزرگ طريقت، مثل جُنَيد بغدادى از بغداد، ابراهيم اَدْهم از هرات، بَايَزيد بَسطامى از رى و … اولاد و جانشينان پيغمبر مى باشند!
عطار نيشابورى نيز در دو اثر مهم خود يعني اسرارنامه و الهينامه، شبيه اين باور را مطرح مى نمايد: مهدى نمايانى كه مهدى نيستند و دجّال هستند و خود را مهدى ناميده اند و آدمي را در پي خود مي كشند و او را گمراه مي سازند:(چــه مــي خــواهي از ايــن دجّــال پايــان / چــه مــي جــويي از ايــن مهــدي نمايــان/بـــسي دجّـــــال مهـــدي روي هـــستند/ كـــه چــــون دجّـــال از پندار مستند/ بـسا مهدي دل پاكيزه رفتار/ كه از دجّـــال دنيا شد گرفتار(اسرارنامه/۲۹).در میان صوفیه، سابقه ادعای مهدویت هم دیده میشود.سید محمد نوربخش که از صوفیان مهم و تأثیرگذار قرن نهم هجری و مؤسس سلسله نوربخشیه است، او در رساله الهدی، صراحتاً ادعای مهدویت می کند و بر ادعای خود ادلهای نیز می آورد.اعتقادی كه به وضوح عدول او را از تشيع دوازدهامامی آباء و اجدادیاش نشان میدهد. نوربخش مطلقاً غيبت امام دوازدهم را نمی پذيرد و اظهار میدارد كـه جسم آن امام از ميان رفته و اوصاف و كاركردهايش فیالحال در او (نوربخش)بروز كرده است.(الهدى/١٢٧-١٢٨)…