وجد و حال و سماع

 

 

 

صوفیان از دنیا گریزی دم می زنند و مدعى پشت پا زدن به لذايذ جسمانى هستند؛ ولی یکی از مسایلی که به آن بسیار حریص هستند تمایل به وجد و حال و سماع است.تشکیل مجلس رقص,پایکوبی و دست افشانی و شعر خوانی با عنوان سماع به منظور عشق به خدا و به صورت یک کار گروهی در خانقاه ها معمول بوده و آنقدر مورد توجه قرار داشت که عده ای می گفتند: مسلک تصوف جز رقص نیست(كشف المحجوب/٥٤٢)؛و نوشته اند كه عبدالله باکو شبی در خواب دید که هاتفی آواز داد: قوموا وارقصوا لله یعنی: برخیزید و برای خدا رقص کنید!(اسرار التوحيد/٩٣). همچنين یکی از مریدان در حالات ابوسعید نوشته است: او در حال سماع بود موذن اذان ظهر گفت و شیخ همچنان در حال بود و جمع در وجد بودند و رقص می کردند و نعره می زدند در آن لحظه امام محمد قاینی (میزبان شیخ) گفت: نماز, نماز! شیخ گفت: ما در نمازیم! و همچنان در رقص بودند و امام محمد آنها را بگذاشت و در نماز شد(همان/١٨٦).

مسعود پرسيد: متقدمين از صوفيان و متاخرين آنها در موضوع سماع چه گفته اند؟ گفتم:روزبهان بقلی گويد: سماع، سماع حق است و سماع از حق است و سماع برحق است و سماع در حق است و سماع با حق است، که اگر یکی از این اضافات با غیر حق کند کافر است!(رسالة القدس و رساله غلطات السالکین، روزبهان بقلی، به کوشش دکتر جواد نوربخش )؛ شبستری هم گويد: سماع جان نه آخر صوت و حرف است/ که در هر پرده‌ای سرّی نهفته‌است (گلشن راز)؛از معاصران هم جواد نوربخش (نورعلیشاه)، قطب سلسله نعمت‌اللهی گويد:سماع صوفیان از عشق یار است/ که دلهاشان ز شوقش بی قرار است/ اگر مست حقی برخیز و کف زن/ بکوبان پایی و دستی به دف زن/ رها کن عقل دوراندیش و بر خیز/ زخود بگذر به سرمستان در آویز/ که این حال و هوای صادقان است/ پر از شور و نوای عاشقان است/ کنون بزم سماع است و دف و نی/ برآور نعرهٔ هیهای و هی هی/ مگر ما و منت گردد فراموش / رَوي در بحر وحدت مست و مدهوش/ شوی از خود تهی با اویی او/ کنی حق حق، زنی مستانه هو هو! (ديوان نوربخش)…
 
مسعود گفت:از سابقه اش هم بفرماييد؛ گفتم: سماع سابقهٔ مذهبی غیر اسلامی داشته و در زمان‌های دور در پرستشگاه‌ های مذهبی معمول بوده است.به کار می‌رفته‌است. در صدر اسلام، سماع بدان صورت که در مجالس صوفیه بود، اصلاً وجود نداشت. در سال ۲۴۵ ق صوفیان در جامع بغداد از ذوالنون مصری اجازه سماع را گرفتند، با این همه، نخستین حلقه سماع در ۲۵۳ ق توسط علی تنوخی ـ یکی از یاران سری سقطی ـ در بغداد بر پا شد. در باب وجه تسمیه سماع، احمد غزالی معتقد بود که سین و میم سماع اشاره دارد به سم، به معنای سّرِ سماع که مانند سم است و عین و میم به معنی مع، بدین معنا که سماع شخص را به معیت ذات الهی می‌برد! در روزهای نخستین، مجالس سماع عبارت بود از یک محفل شعرخوانی که به وسیله خواننده یا گروه جمعی خوانندگان خوش آواز اجرا می‌ شد و صوفیان تحت تأثیر صوت خوش، حالی پیدا می‌کردند و به پایکوبی می‌پرداختند. پس از آن، در این مجالس برای تحریک بیشتر، استفاده از دف و نی نیز رواج یافت(حیدر خانی، سماع عارفان/٢٥-٢٧)…
 
و در آخر: علامه مجلسى مورد سماع صوفيان مى گويد:ديگر آنكه غنا مي كنند، و ذكر را به تصنيف‏ ها برمي گردانند و در ميان آن اشعار عاشقانه و ملحدانه به نغمه و ترانه ميخوانند، و اين به اجتماع علماي ما حرام است. چنانکه دانستي در باب غنا، قطع نظر از اعمال شنيعه ‏اي كه در ضمن آن مي كنند مانند دست بر دست زدن به نغمه كه خدا در قرآن مذمّت فرموده است، و رقص كردن  که شرعا مذموم است و عقل همه كس حكم به قباحت آن ميكند…اي عزيز! شاهدي براي بدعت بودن اين اطوار، از اين بهتر نيست كه يك كس از شيعه و سني و صوفي و غير صوفي نقل نكرده است كه حضرت رسالت پناه و ائمه معصومين عليهم السلام و اصحاب كرام ايشان و راويان اخبار ايشان و علماي ملت ايشان، هرگز مطربي داشته‏ اند و براي ايشان زمزمه مي كرده است! يا حلقه ذكر منعقد مي ساخته ‏اند، يا اصحاب خود را به آن امر مي كرده‏ اند؟حق تعالي شاهد است‏ وَ كَفي‏ بِاللَّهِ شَهِيداً كه اين ذرّه حقير را با هيچ يك از سالكان آن طريق، عداوت دنيوي نبوده و نيست، و در نوشتن اين امور و بيان اين معاني به غير رضاي جناب سبحاني غرضي نيست. از فضل كريم لا يزال چنين اميد دارم كه به اين مواعظ وافيه و نصائح شافيه، بسياري از سالكان مسالك جهالت را هدايت فرمايد و ما و ايشان و جميع مؤمنين را به درجات سعادت و كمالات فايض گرداند(حق اليقين،لمعه هشتم)…
 
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *