باورهاي صوفيانه(نگاه ، تحليل) ١. انگيزه

 

 

 

مباحثات ما با دانشجويان به موضوع داغ “وحدت وجود” رسيده بود و آنها با نقل اشعار و آثار و حكايات صوفيان -كه ادبيات ما مشحون از آنهاست-؛هر روز سوال جديدى مطرح مى كردند و در مباحث اعتقادات سنتى و باورهاي بنيادين دينى ، به تشكيك گرفتار مى شدند. عجيب تر اينكه اين نوع مطالب از طريق رسانه ها و فضاي مجازي هم به بيان هاي گوناگون با نام عرفان مطرح شده و بساط آن را همه جا پهن كرده و تريبون ها را نيز در اختيار آن افكار نهاده و انواع آن هم در شكل ترجمه رمان ها و آثار عرفان هاي شرقى هندى و بودائى فراوان در دسترس افراد و مطالعه آنها قرار گرفته است. به راستى خطري چون اين تهديد، تا به حال براي دين ظاهر نشده به خصوص كه نوعاً با رنگ و لعاب دين هم پيش آمده و نام عرفان را يدك كشيده و دردمندانه نوع بومى آن، آيات و روايات را دستاويز مطالب خود ساخته تا كاملاً شكل دينى داشته باشد -آن هم دين خالص و مغز دين نه پوسته آن(!)- تا بر مخاطبان موثر افتد…به ضرورت موضوع و تقاضاى بعضى از دانشجويان علاقمند قرار شد به بررسي نمونه هايي از اين انديشه ها بپردازيم. گفتم اجازه دهيد ابتدا مقدمه اى بگويم…
 
انسان ها بر اساس فطرت خدائى شان در عمق جان،باورمند به خداي يكتايند اگرچه بر اثر حجاب هاي دنيوى در برهه هايي از زمان در غفلت از اين فطرت قرار گيرند و خدا را فراموش كنند و يا حتى انكار نمايند و به شرك گرايند؛ آنچه اين حجاب ها را مى دَرَد تا خواب غفلت از سر بپَرد، تأملات فكرى و تذكرات فطري، واقع شدن در بلايا و گرفتار آمدن در مصائب و بيمارى ها و يافتن فقر ذاتى خويش است كه متوجه و متذكر خالق و مالك خويش مى شوند و به درگاه او إغاثه و إنابه مى برند.شيطان كه سوگند بر اغفال و اضلال انسان خورده است براي خدشه در اين ارتباط و دوركردنش از عبادت حضرت ذوالجلال، وساوس و تشكيكاتى در ذهن ها إلقا مى كند از جمله اينكه ما جز وجود چيزي نيستيم و چون وجود مان از خداست، پس افعال مان هم افعال خداست و هرچه مى كنيم فعل الله است و ملامتى بر ما نيست و عذابى هم در كار نيست! اصلاً ما و خدا در وجود يكى هستيم ؛بلكه ما تجلي و مظهر خودش مى باشيم و جز خدا چيزي در جهان نيست !
 
اين شبهه يعنى وحدت وجود و موجود، بزرگ ترين و قوى ترين دستاويز شيطان براي گمراهى انسان ها بوده كه به وسيله آن بسياري كسان و افراد را از مكتب انبياء دور ساخته و در دين سست نموده و راهى در مقابل راه وحى باز كرده و از انجام تكاليف دين و عمل به شرع مبين باز داشته است. كسي كه وجود خود را مظهر و مجلاي الاهى بشمرد و فعل وجودي خود را هم به بهانه اينكه كارى در جهان جز به اراده الاهى صادر نمى شود، فعل خدا بداند، نه تنها خوفي از عذاب الاهى ندارد بلكه از خدا طلبكار هم مى شود كه چرا كار خود را به من نسبت مى دهى و مرا معذب مى داري؟! اين انديشه به باور “جبر” مى انجامد زيرا ما را در افعال مان مسلوب الاراده دانسته، فعل انسان را فعل خدا شمرده و لاجرم به لغو بودن اساس همه اديان و بايد و نبايد هاي آن و تكليف شرعى مى انجامد ؛زيرا تكليف كردن بر فرد مجبور لغو و بيهوده و نارواست و عذاب كردن او بر اين فعل،عين ظلم و بي عدالتى!
 
اين انديشه سخيف كه با روح دين ناسازگار است و اصول اساسي آن يعنى خداشناسي و عدل و نبوت و معاد را مخدوش مى سازد، متاسفانه در ادبيات ما ريشه دوانده و از قرن سوم تا كنون توسط بعضى افراد شاخص يا شاعر به ويژه جريان هاي صوفيانه تبليغ شده و نشر يافته است و تا كنون هم ادامه دارد و اكنون به لحاظ گسترش رسانه ها و رشد فناورى آى تى و فضاي مجازي شدت آن نيز بيشتر شده است؛ لذا روشنگرى نسبت به آن مطالب ضرورتى است كه همه دلسوزان آموزه هاي الاهى را بايد به واكنش فعال وادارد و ما به سهم خود كار كوچكي را به ياري دانشجويان شروع مى كنيم و در هر برنامه شعر يا مطلب يا موضوعى از مطالب آنان را نقل كرده و مورد نقد دينى قرار مى دهيم و از خداوند متعال توفيق و سداد مى طلبيم…

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *