صوفیان تنها راه پاک شدن نفس و رسیدن به کمال را در ریاضت میدانند.ریاضت در لغت به معناى رنج و تعب و محنت کشیدن است و در اصطلاح آنها عبارت است از فشار بر نفس از طریق گرسنگی و تشنگی و ترك معاشرت و پرهیز از لذات و ضروریات زندگی و اعراض از اغراض شهوانی و ژنده پوشى و انزوا و ملازمتِ ذكر و عبادت به دستور شيخ به منظور آماده ساختن روح برای اشراق نور معرفت است. به نوشته عطار ، شبلي به اول که مجاهده بر دست گرفت، سالهاي دراز شب نمک در چشم کشيدي تا در خواب نشود ، و گويند که هفت من نمک در چشم کرده بود(تذکرة الاولیاء١٦٤/٢) و نيز نقل است كه او”سردابه يي داشتي، در آنجا همي شدي و آغوشي چوب با خود بردي و هرگاه که غفلتي به دل او درآمدي،خويشتن بدان چوب همي زدي، و گاه بودي که همه چوبه ها که بشکستي، دست وپاي خود بر ديوار همي زدي”(همان٢٣٥/١). جنید از اقطاب صوفیه در تأکید بر این مطلب گفته است: “ما تصوف را از تحمل گرسنگی و ترک دنیا و بریدن از تعلّقات و خوشی ها به دست آوردهایم”(هاشم معروف الحسنی، تصوّف و تشیع/٢٠٤).ریاضت ،سابقه اى طولانى در مسیحیت و هندوئیسم داشته و صوفیان متأثر از آنها بوده اند.
شيوه رياضت هم نزد صوفيان متفاوت بوده و براى رياضات شاقه، حد و حدودى قائل نبوده اند و آنچه را به عقيده خود باعث دورى از خلق و نزديكى به خالق مى پنداشتند بدون هيچ قيد و شرطى اجازه مى دادند، حتى اگر از جمله معاصى و گناهان بوده است و به قول غزالى آن معصيت صورى را بعداً جبران مى كردند(جلوه حق، مكارم شيرازى/١٥٨).موضوع ترك نظافت در مدت ٢٠سال متوالى كه در حالات بعضى از معاريف صوفيه آمده و آن قدر زير آفتاب ايستادن تا روغن بدن به زمين بريزد كه در حالات بعضى ديگر است و شب تا به صبح روى سر ايستادن، نمونه هايى از آن رياضات شاقه است.شيخ ابوسعيد ابوالخير خطاب به مريدى زير درخت بيدى گفت: «اى جوانمرد! بر اين درخت كه تو مى بينى هشتاد ختم قرآن كردم سرنگونسار! (تذكرة الاولياء/٧٥٧) و نقل است او هفت سال در بيابانى در نزديكى سرخس به مجاهدت و رياضت مشغول بود و معروف است كه در اين هفت سال خار بيابان و سرگز و امثال آن مى خورد(اسرار التوحيد/٢٧).
اما سيره پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام،هرگز رياضت و انزوا نبوده و از افراط و مبالغه در زهد و ریاضات سخت و عبادات به حد افراط جلوگیرى مى کردند؛پیامبر اکرم(ص) رهبانیت به معنای کناره گیری از خلق و اعتزال از تمتعات و مواهب الهی را منع فرموده و آن را در مجاری مشروع خود قرار دادند و فرمودند:در امت من رهبانيت نيست(بحارالانوار١١٥/٧٠، ٢) به عنوان مثال وقتى عثمان بن مظعون به تقلید برخى از زهّاد مسیحى، مى خواست خود را اخصا نموده و زنش را طلاق دهد و سر به بیابان ها بگذارد؛ پیامبر مانع کار او شد و او را به اعتدال دعوت فرمود. یا وقتى ابن عمر روزه هاى طولانى مى گرفت و تمام شب را به مناجات مى گذرانید، آن حضرت او را از افراط نهى فرمود(تاریخ تصوف در اسلام/۱۰ و ۱۱).امام صادق(ع) نیز روزى سراغ یکى از صوفیان افراطى را گرفت که در جواب گفتند وى مى گويد در خانه مى نشینم، روزه مى گیرم و عبادت خداى مى کنم روزى من خواهد آمد! امام فرمود این از کسانى است که دعایشان مستجاب نمى شود! و نيز به ايشان گفتند فلانى نیازمند شده، فرمود اینک چه مى کند؟ گفتند در خانه اش مانده، خدا را عبادت مى کند. پرسید: غذا و خوراک از کجا مى آورد؟ گفتند: یکى از دوستانش به او مى دهد. فرمود: به خدا سوگند! آن که غذا مى دهد، از او عابدتر است(امام صادق و تصوف اسلامى، صائب عبدالحمید، ترجمه عبدالله امینى).تخطئه چنین روش هایى از سوى معصومین براى این بود که مردم از راه هدایت و صراط مستقیم خارج نشوند و به بيراهه نيفتند…