غدير

 

 

موضوع جانشينى پيامبر،موضوعى نبود كه پيامبر(ص)در مورد آن سكوت كند؛ زيرا سرنوشت مسلمانان و آئينى كه قرار است جاودانه باشد، به آن بستگى داشت.البته در چندين نوبت پيامبر از جانشينى على(ع) سخن گفته بود ولى بايد اين موضوع به طور رسمى و در اجتماع عظيم مردم ابلاغ مى شد.پيامبر(ص)منتظر دستور الاهى بود تا اينكه آخرين حج پيامبر(حجة الوداع)پيش آمد و خداوند با نزول آيه تبليغ دستور داد كه موضوع جانشينى را ابلاغ نمايد و اگر چنين نكند،به منزله آن است كه رسالتش را انجام نداده است١.پيامبر(ص)نيز در ١٨ذى الحجه سال دهم هجرى، در اجتماع عظيم حاجيان(از ده هزار تا ١٢٠ هزار بر اساس روايات) كه از حج باز مى گشتند در منطقه غدير خم، طى مراسمى،حضرت على(ع)را جانشين خود معرفى نمود و از حاضران خواست با او به عنوان خليفه و جانشين پيامبر،بيعت نمايند و مسلمانان چنين كردند و سپس آيه إكمال نازل شد بدين مضمون كه:”امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم”٢. و اين شد كه غدير،به عنوان مهم ترين واقعه در تاريخ اسلام و تعيين كننده راه هدايت و رهبرى پس از پيامبر تا پايان جهان،ثبت و ضبط گرديد…
 
پس از ادای نماز ظهر، پيامبر(ص)خطبه‌ای ایراد فرمود که به خطبه غدیر مشهور شد و در ضمن آن فرمود:” خداوند لطیف و خبیر مرا خبر داد که من به زودی (به سوی او) فرا خوانده می‌شوم و (دعوت او را) اجابت خواهم نمود… من پیش از شما در کنار حوض (حوض کوثر) حاضر می‌گردم و شما در کنار آن بر من وارد می‌ شوید؛ پس بنگرید که پس از من درباره ثقلین(دو چيز گرانبها) چگونه رفتار می‌ کنید؛ ثقل اکبر کتاب خداست و ثقل دیگر، عترت و خاندان من است”.سپس دست علی(ع) را بلند نمود تا مردم او را ببینند و فرمود:”ای مردم، آیا من از خود شما، به ولایت [و سرپرستی] شما سزاوار‌تر نیستم؟ مردم پاسخ دادند: آری،‌ ای رسول خدا. حضرت فرمود: خداوند ولیّ من است و من ولیّ مؤمنین‌ام و من به خود شما، به ولایت [و سرپرستی] شما سزاوار ترم. پس هر کس که من مولای اویم، علی مولای اوست” و سه بار این جمله را تکرار نمود و فرمود: «خداوندا، دوست بدار هرکس که علی را دوست دارد و دشمن بدار هر کس که او را دشمن می‌ دارد و یاری نما هرکس که او را یاری می نماید و واگذار هر کس که او را وامی‌ گذارد” سپس خطاب به مردم فرمود:”حاضران این پیام را به غایبان و پدران به فرزندان برسانند…”٣
 
پس از آن ، مردم به امیرمؤمنان(ع) تهنیت گفتند. از جمله کسانی که پیشاپیش سایر صحابه، به امام علی(ع) تهنیت گفتند، ابوبکر و عمر بودند. عمر پیوسته خطاب به امیرمؤمنان(ع)گفت: بر تو گوارا باد‌! برتو گوارا باد! ای پسر ابوطالب!، تو مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان گشتی٤.پیامبر(ص) نیز دستور داد خیمه‌ای برای علی(ع) برپا کردند و به مسلمانان فرمان داد دسته دسته خدمت ایشان برسند و به عنوان امیرمؤمنان به او سلام دهند و همه مردم حتی همسران رسول خدا(ص) و همسران مسلمانان، دستور پیامبر(ص) را به ترتيب خاصى،عملی ساختند٥. يكى از منافقان به نام نعمان بن حارث فهری با حالت اعتراض به پیامبر گفت: ما را به توحید و قبول رسالتت و انجام جهاد و حج و روزه و نماز و زکات امر کردی، ما هم قبول کردیم. اما به این مقدار راضی نشدی تا اینکه این جوان را منصوب کردی و او را ولیّ ما قرار دادی. آیا این اعلام ولایت از ناحیه خودت بوده، یا از سوی خدا؟ پیامبر فرمود از ناحیه خداوند است؛ او با حالت انکار گفت که اگر این حکم از جانب خداست، سنگی از آسمان بر سرش فرودآید. در این هنگام سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را درجا کشت٦ و آیه(سأل سائل بعذاب واقع)٧نازل شد…
 
نويسندگان و راويان و شاعران،در باره غدير در طول اين چهارده قرن بسيار كتاب نوشته و سخن گفته و شعر سروده اند.اما يكى از مستندترين و تحقيقي ترين كتاب ها در اين زمينه كتاب “الغدير فی الکتاب و السنّة و الادب” در يازده جلد عربي است كه توسط علامه عبدالحسين امينى تاليف شده و راويان غدير را يكايك از صحابه و تابعين ذكر نموده و سپس بن نقل اشعار شاعران غدير از قرن اول تا قرن چهاردهم پرداخته و نكات تاريخى ناب و كاملاً مستندى را از وقايع پس از غدير مطرح نموده است.اين كتاب به فارسي هم ترجمه شده و چكيده موضوعى آن نيز با نام الغدير همراه، تدوين يافته است.خود اهل بيت عليهم السلام نيز به غدير استناد نموده اند براى نمونه،اميرمومنان در اوایل حکومتش در روز رحبه، به منظور دفاع از حق خود و رد بر کسانی که در امر خلافت با او منازعه می‌ کردند، به واقعه غدیر مناشده کرد٨.همچنین حضرت فاطمه سلام الله عليها فرمود:”گویی شما نمی‌دانید آنچه را که پیامبر در روز غدیرخم فرمود؟! سوگند به خدا، پیامبر در آن روز مقام ولایت و امامت را برای علی مقرر و استوار ساخت، تا رشته طمع شما را نسبت به این مقام قطع نمايد٩…
————————
١.مائده/٦٧.   ٢. مائده/٣.   ٣. تفسیر عياشى٤/١.   ٤.تاریخ بغداد٢٨٤/٨؛ مفيد،ارشاد ١٧٧/١.   ٥.ارشاد١٧٦/١.  ٦. مجمع البيان طبرسي٥٣٠/١؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن٢٧٨/١٩؛ثعلبی، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن٣٥/١٠.   ٧. معارج/١-٢.   ٨.امینی، الغدیر٣٣٩/١.   ٩.طبرسی، الاحتجاج٨٠/١.
 
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *