ماه: مرداد 1397

مُذكِّر

          بحث بر سر ضرورت تذكر براى انسانها بود.شاهين مخالف بود و مى گفت:براى انسان عاقل،تذكر ضرورتى ندارد. رضا گفت : هر وقت سوار هواپيما مى شوم قبل از شروع پرواز، مهمانداران تذكراتى در مورد نكات ايمنى مثل استفاده از جليقه نجات و راه هاى خروج اضطرارى و ماسك اكسيژن و لوازم …

مُذكِّر ادامه »

رحمة للعالمين

          گفتم: خيلى جالب است ! خداوند رب العالمين است و سفيرش،رحمة للعالمين! او انسان ها را آفريده و فرستاده اش هم ، رحمت و مهر براى اين آفريدگان است:”وما تو را جز رحمت براى جهانیان نفرستادیم( وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاّ رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ)…گفت: چگونه است كه او رحمت براى جهانيان است؟ …

رحمة للعالمين ادامه »

مبلّغ

        در جائى خواند: پيامبران،دو گروه بوده اند : گروه اول پیامبرانی که صاحب شریعت بودند و قرآن آنها را” اولواالعزم من الرسل” می خواند و آنها پنج نفر بودند(نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و خاتم الانبياء عليهم السلام) و گروه دوم پیامبرانی که یا مردم را به این شرایع و …

مبلّغ ادامه »

شفيع

          شيرين گفت:به خاطر دارم از كودكى هر وقت مشكل بزرگى براى خانواده پيش مى آمد، مادر همه اعضاى خانواده را جمع مى كرد و از پدر مى خواست دعاى توسل به چهارده معصوم را بخواند و بعد همه خالصانه دعا مى كرديم و حل مشكل  را با شفيع قرار دادن …

شفيع ادامه »

شاهد

          دلش مى خواست از مركز كنترل دوربين هاى شهر بازديد كند و ببيند چگونه هزاران دوربين نصب شده در همه خيابان ها و مراكز ،همه چيز را ثبت مى كنند و در مانيتورها قابل مشاهده است و با استناد به همين دوربين ها مى توان بر همه رويدادهاى انجام شده …

شاهد ادامه »

منجى

          مى گفت :هيچ فكر كرده اى چرا پيامبران را ،منجى مردم خوانده اند؟ گفتم:بگو چرا؟ گفت : ماموريت آنان اين بوده است.اصولاً براى همين مبعوث شده اند كه مردم را از عبوديت غير خدا برهانند و آنها را از بند جهل و خرافه و اسارت زنجيرهاى بردگى آزاد نمايند. گفتم: …

منجى ادامه »

استقامت

          باورش نمى شد چيزى توانسته باشد اينقدر بر پيامبر (ص) تأثير بگذارد كه بفرمايد:”اين موضوع، مرا پير كرد”! داشت در مورد اين آيه قرآن در سوره هود تحقيق مى كرد:پس (اى پيامبر!) همان گونه كه مأمور شده‌اى، استوار و مستقيم باش و (نيز) هر كس كه با تو، به سوى خدا …

استقامت ادامه »

قيام شب

          داشت آخرين توصيه هاى عبوديتى و ارتقاء معرفتى و سلوك معنوى را با بهترين شاگردش در ميان مى گذاشت: عزيز دل، هرگز از قيام شب ،غافل مشو! خواب را رها كن! شبانگاه كه تاريكى جهان را گرفته ،از بستر برون آى و گوشه اى بخرام و با محبوب خود خلوت …

قيام شب ادامه »

غمخوارى

          آن روز هم خطابه اش در باره پيامبر بود:”…مردم ! به خدا هيچكس دلسوزتر و غمخوارتر از پيامبر براى شما نيست؛اين را من نمى گويم،بلكه خدايش در قرآن فرموده است : پيامبرى از ميان خودتان به سوى شما آمده كه آنچه شما را برنجاند بر او سخت و ناگوار است (لقد …

غمخوارى ادامه »

هدايت

          وقتى خواندم كه پيامبر ما به حدّى در هدايت مردم اصرار داشت كه خدا از آن به “حرص بر هدايت”تعبير فرموده ،در مقابل عظمت روحى اين فرستاده حق،سر تعظيم فرود آوردم:صفت حرص ،زيبا نيست مگر براى نجات مردم از ظلمت جهل و ستم و هدايت آنها به سوى نور و …

هدايت ادامه »

مهربانى

      منبر و خطابه اش از جنس هدايت و نور بود؛ سخنش از دل بر مى آمد لذا بر دل مى نشست ؛از مطالب زائد و حاشيه اى اجتناب داشت و معرفت و اخلاق، درونمايه مطالبش بود.قرار بود ده جلسه در ويژگى هاى پيامبر سخن بگويد.امروز را به صفت “مهربانى پيامبر” اختصاص داده …

مهربانى ادامه »

نرمخوئى

          داشت به دوستانش مى گفت:داعش را همان كسانى ايجاد كردند كه چهارده قرن هرگونه دشمنى و نزاع و عداوتى را با اسلام انجام دادند تا از نفوذش بكاهند و موفق نشدند لذا مزدورانى آدمكش را با پول و اسلحه تجهيز كردند تا چهره اسلام را خشن جلوه دهند.جنجال كاريكاتورهاى موهن …

نرمخوئى ادامه »

ختم نبوت

          روشنا از قول شادى نقل كرد كه يكى از همسايگان آنها پيرو يكى از فرقه هاى نوظهور است كه خود را دين جديد و رهبر خود را پيامبر جديد مى شمرند. شادى خواسته ما به منزلش برويم و با او گفتگو كنيم.همه قبول كردند و در روز موعود همه ،به …

ختم نبوت ادامه »

اُمّي

          رزومه اساتيد آن دانشگاه را كه ديد به اين نتيجه رسيد كه آنها از بهترين ها در تخصص خود هستند لذا آن دانشگاه  را براى ادامه تحصيل در رشته تخصصى برگزيد. آن اساتيد از بهترين دانشگاه ها فارغ التحصيل شده و سالها در مراكز پژوهشى كار كرده و صاحبنظر بودند.آموختن …

اُمّي ادامه »

معلم الاهى

          در جمع اولياء و معلمان و مربيان در روز معلم سخن مى گفت كه تصادفاً با ايام  مبعث پيامبر،همزمان شده بود. پس از تبريك اين دو روز گفت:معلم در همه كشورها و فرهنگ ها، گرامى و محترم داشته مى شود زيرا تلاش او موجب رشد و ارتقاى فرد و جامعه …

معلم الاهى ادامه »

خُلق عظيم

       بيشترين آرائى كه در انتخابات صنفى براى او به صندوق ها ريخته شده بود اول مربوط بود به خلق و خوى كريمانه و مردمى او و دوم صدق و پاكى و امانت داريش.دوستش داشتند چون او هم مردم را دوست مى داشت؛باغم مردم، غمگين مى شد و با شادى آنها،شاد.اتفاقاً يكى از …

خُلق عظيم ادامه »

الگوى نيكو

         كلاس روانشناسى بود و استاد مى گفت: بهترين الگوى كودكان،پدرها و مادرها هستند؛دختركان ،خود را مادر عروسك شان دانسته و با تقليد از رفتار مادر براى او،مادرى مى كنند و پسركان نيز ويژگى هاى پدر را الگوى خود نموده سعى مى كنند مثل او رفتار كنند.وقتى هم كه بزرگ مى شوند …

الگوى نيكو ادامه »

معجزه

      براى يك شبكه راديوئى اينترنتى صحبت مى كرد و موضوع برنامه “معجزه “بود : او اين گونه شروع كرد: معجزه (يعنى كارى كه ديگران از انجام آن عاجزند)،دليل و برهان حقانيت رسالت و نبوت پيامبران الاهى بوده است.مردم به مدعى پيامبرى مى گفتند از كجا بدانيم تو از جانب خدا هستى،نشانه اى …

معجزه ادامه »

عصمت

          براى سفر به يك منطقه گردشگرى خاص از سازمان گردشگرى ،درخواست راهنمائى دانا و بى خطا كردم زيرا بدون راهنما هرگز قادر به پيداكردن راه نبودم.اما چرا دانا و بى خطا؟! تصور كنيد فردى را به عنوان راهنماى سفر به شما معرفى كرده اند تا شما را سلامت به مقصد …

عصمت ادامه »

ويژگى ها

          عنوان رساله اش،ويژگى هاى پيامبران راستين بود. با استاد راهنما به توافق رسيده بود هم يك نگاه تاريخى را در رساله تعقيب كند و هم يك نگاه درون دينى و متنى را. البته او در حاشيه مى خواست نگاهى هم داشته باشد به ويژگى هاى پيامبران بدلى يا مدعيان دروغين …

ويژگى ها ادامه »

مأموريت

          همسرش پرسيد به چه منظورى دوسال به  دانمارك مى رويم ؟گفت :در راستاى همكارى هاي دانشگاهى،دانشگاه كپنهاك از دانشگاه تهران خواسته است براى تقويت دپارتمان مطالعات اسلامى آنجا يكى از اساتيد به آنجا اعزام شود و دانشگاه با توجه به رزومه و تأليفات و سوابق، مرا مأمور اين كار كرده …

مأموريت ادامه »

پيام رسالت

          در همايش بين المللى “اشتراكات اديان ” كه با حضور همه نمايندگان اديان برگزار شد از همه آنها خواستند در يك جمله پيام اصلى دين خود را بيان كنند.نوبت به نماينده اسلام رسيد.گفت: پيام اصلى اسلام،همان است كه پيامبر ما در آغاز دعوت خويش بيان نمود و آن شهادت بر …

پيام رسالت ادامه »

زمان و منتظران،٢.پيامبرما/ ١. وحى

         -:”بخوان به نام خدايت كه آفريد بشر”/طنين فكند ندا نيمه شب به كوه و كمر/درون غار حرا،خلوت شكفتن راز/به روى بستر انديشه داشت مردى سر/بسان رشته كلافى زعرش تا دل غار/كشيده بود مگر روح روشنائى پر/ ندا دميد: محمد! -تو كيستى؟ -:جبريل/بخوان!،به لرزه درافتاد مرد را پيكر…فرشته بود عيان هر كجا كه …

زمان و منتظران،٢.پيامبرما/ ١. وحى ادامه »

توبه و غفران

          لحظات سخت و هول انگيزى بود،يكى از موتورهاى هواپيما از كار افتاده بود و خلبان تلاش مى كرد با همان يك موتور،به زمين بنشيند،هرلحظه امكان سقوط بود و مرگ…صداى ضجه و گريه مسافران،بلند بود…يكى از افراد كه پيرمردى خوش سيما بود گفت:بر خود مسلط باشيد و بدانيد ما نگهدارنده اى …

توبه و غفران ادامه »

شرك و كفران

          هم برادر بودند هم شريك كارى؛اما حالا اختلاف پيدا كرده و دعوا و مرافعه داشتند.يكى از آنها مى گفت:همه زحمات را من كشيدم و او فقط شريك اسمى بود و حتى سرمايه هم نياورده و من فقط بلحاظ برادرى اسم او را هم به عنوان شريك نوشتم؛ اما حالا مى …

شرك و كفران ادامه »

سراى آزمون

          امير گفت:يكى ازاساتيد ما در دانشگاه،شيوه خاصى در آزمون دارد.گاهى برگه هاى دانشجويان را با موبايل خود عكس مى گيرد بعد به خودشان مى دهد كه به منزل ببرند و بدون تصرف در برگه، خود را ارزيابى كنند و به خود نمره بدهند.گاهى هم برگه ها را تصحيح نموده و به …

سراى آزمون ادامه »

ما و شيطان

          دورهمى دوستان در باغ يكى از بچه ها در حومه شهر بود و قرار بود روزى را بعد از امتحانات خوش بگذرانند! هركس هم قرار بود كارى بكند.من و شاهين بايد آتش را آماده مى كرديم لذا به دنبال جمع كردن هيزم به انتهاى باغ  رفتيم.درخت هاى باغ همسايه كه …

ما و شيطان ادامه »

مالك و مُلك

          داشت در مورد نظام هاى سياسى و حكومتى تحقيق مى كرد،يكى از انواع آنها، نظام هاى پادشاهى است كه مَلِك در اين نظام ها از قدرت و حاكميت و مالكيت بسيار در مُلك خويش برخوردار است اما دوران او نامحدود نبوده و مرگ يا شكست از پادشاهى ديگر،او را به …

مالك و مُلك ادامه »

قرب و لقاء

          چند كوهنورد جسور ،عزم كرده بودند به قله اورست صعود كنند. پس از روزها تلاش ،عليرغم دشوارى ها ، حالا خيلى نزديك قله بودند و شايد تا ساعاتى ديگر مى توانستند نقطه فرازين قله را ببينند.با اين موفقيت حالا به آرمان و خواست ملت خود نزديك شده بودند كه پرچم …

قرب و لقاء ادامه »

دعا و ثنا

          به شكرانه حل شدن مشكلش،شيرينى گرفته و به اداره آمده بود.همكارانش به او تبريك مى گفتند.يكى پرسيد:براى ما تعريف كن،چطور شد كه حل شد؟ كسى سفارشت را كرد؟! پارتى پيدا كردى؟! زير ميزى دادى؟! به باند مافيائى داخل شدى؟!… گفت: هيچكدام! نزد كسى رفتم كه همه كارها دست اوست.از او …

دعا و ثنا ادامه »

پروا و تقوىٰ

        گفتم :شرط دوست داشتن واقعى چيست؟ گفت:  آنكه جز رضاى دوست نبينى و جز به او انديشه نكنى و جز او را در دل راه ندهى :رسم عاشق نيست با يك دل ،دو دلبر داشتن/یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن!…اگر كسي خدا را دوست دارد، بايد در همه …

پروا و تقوىٰ ادامه »

رزق و روزى

          حميد به مناسبت قبولى در مصاحبه استخدامى ، دوستانش را به يك سور دعوت كرده بود.بعد از غذا حميد رو كرد به مسعود و گفت:اساتيد ما گفته اند سفره غذا را بدون دعا ترك نكنيد زيرا بر خوان نعمت هاى الاهى نشسته ايد و از رزقى كه خدا برايتان آماده …

رزق و روزى ادامه »