ورود فلسفه

 

 

 

ورود كتاب هاى ملل ديگر از جمله يونانى بين مسلمين از طريق ترجمه آنها به عربى با حمايت مستقيم خلفاي عباسي منصور و هارون و مامون و به نسبت كمتري متوكل عباسي، صورت گرفت.به گفته سيوطي،آشنايي مسلمانان با علوم اوايل در زمان فتح سرزمين هاي عجم بوده و كوشش هاي يحيي بن خالد را در آوردن كتابهاي يوناني از روم به عالم اسلام ذكر كرده و گفته است كه عهد برمكيان آغاز زماني است كه مسلمانان به رغم توصيه سلف صالح، آلوده اين دانش ها گشتند١. نهضت ترجمه در دوره‌ مأمون  پررونق ترين مرحله خود را آغاز كرد؛او سلما (مدير بيت الحكمه) و گروهي از زبده‌ ترين مترجمان را در پي آثار يوناني واسكندراني روانه روم ساخت و با ترجمه آثار فلسفي مجادلات كلامي را رونق بخشيد و توسعه داد.گويند انگيزه او اين بود كه ارسطو را در خواب ديد و از او در باره خير پرسيد و ارسطو او را به عقل يا شرع يا جمهور، ارجاع داد!٢. مأمون نه نگران خير بود و نه حل تعارض عقل و شرع و اجماع؛بلكه در پي قدرت بود و مى خواست چون همه خلفاي عباسى،مردم را از مراجعه به آل الله در علوم،باز دارد و مدرسه اهل البيت(ع)را بى رونق سازد و در اين مسير تا قتل و شهادت آنان هم پيش رود تا رقيبى باقى نماند…
 
 مسلمانان با منطق ارسطو پيش از ساير مباحث فلسفة يوناني آشنا شدند. نخستين آثار منطقي ترجمه شده در عالم اسلام، رساله‌هاي قاطيغورياس و باري ارميناس و آنالوطيقا از ارغنون ارسطو ايساغوجي  فرفوريوس برگردان عبدالله بن مقفع بود. مجموعه‌اي از كتب منطقي ارسطو نخستين بار به سفارش خالدبن يزيد از يوناني عربي ترجمه شد. گذشته از اين ترجمه‌ ها، نخستين ترجمه‌هاي فلسفي ظاهراً از آنِ يحيي بن بطريق بود. او كه در روزگار هارون و مأمون مي‌زيست ، طيمائوس افلاطون را به عربي درآورد. ابن بطريق السماء و العالم و الحيوان ارسطو را نيز در زمان مامون ترجمه كرد.در همان سده سوم، حنين بن اسحاق و شاگردانش بسياري از آثار ارسطو و پاره‌اي از آثار افلاطوني و مشائي را ترجمه كردند.حنين افزون بر ترجمه رساله‌هاي فلسفي جالينوس از جمله كتاب في البرهان و “في القياسات الوضعيه ” و “في انّ المحرك الاول الايتحرك”، تلخيص هاي جالينوس را از رساله‌هاي افلاطون، با نام جوامع كتب افلاطون، به عربي درآورد.پس از حنين و هم مكتبان او، كندي واطرافيانش سهم عمده‌اي در انتقال فلسفة يوناني به عالم اسلام داشتند. كندي، ارسطو را نه معلم منطق بلكه فيلسوف معرفي كرد و مكتب ارسطويي را در عالم اسلامي بنا نهاد.فارابي، سرسلسلة مشائيان اسلامي، نيز پايه كار خود را بر فهم متن ما بعد الطبيعه‌اي قرار داد كه كندي فراهم آورده بود.
 

در طول نهضت ترجمه، برخي آثار ارسطو بيش از چهار بار ترجمه شد. مورخان، از ٨٨ ترجمه مختلف از بيست كتاب ارسطو، كار ٢٣ مترجم، نام برده‌اند . در مجموع سه اثر مابعد الطبيعه و ائولوجيا و خير محض، ارسطوي  عالم اسلامي را شكل بخشيد و اگر چه دو كتاب اخير منحول و از تعاليم اصيل ارسطو بكلي دور است، اما بيش از مابعد الطبيعه يا كتاب الحروف- كه بنا بر گزارش ابن نديم  دوازده كتاب از چهارده كتاب آن در نيمة اول قرن سوم در اختيار مسلمانان بوده است- بر انديشة فلسفي  اسلامي اثر نهاد.در سده چهارم مترجمان بزرگي چون ابوبِشْر مَتي و شاگردش يحيي بن عدي و ابوعلي عيسي بن زرعه و ابن خمّار با تكيه بر آثار مترجمان سده پيشين همچون يحيي بن بطريق،ابن ناعمه حمصي، حنين بن اسحاق، اسحاق بن حنين، حبيش بن اعسم، ثابت بن قرّه، قسطابن لوقا و ابوعثمان دمشقي، ترجمه‌هاي فلسفي دقيق تري فراهم آوردند.به غير از افلاطون و ارسطو آثار قريب به بيست فيلسوف مشائي و نوافلاطوني از جمله ثئوفراستوس ، نيكو لاوس دمشقي، فرفوريوس واسكند افروديس ترجمه شد٣.

 
خداوند با ارسال پيامبر خاتم(ص)و قرآن كريم و وارثان علم پيامبر(امامان)،خط معرفتى جامعى را در شناخت مبدأ و معاد و خلقت و آفرينش فراروى بشريت نهاد و اين مجموعه الاهى نياز به هيچ منبع بشرى ندارد تا لازم آيد براي رسيدن به معرفت قرآن و روايات ناگزير از منبعى بشرى همچون فلسفه يونانى وام بگيرد. لذا ضمن احترام به همه دستاوردهاى فكرى بشرى ،براي فهم قرآن و كلمات پيشوايان دين نيازى به وام ستاندن از فلسفه و تصوف نيست و خود مجموعه ثقلين،پاسخگوى همه مباحث معرفتى هست.اگر كسانى قصد داشتند با ترجمه و نشر آثار يونانى مكتب امامان را بى رونق و مردم را به اين علوم سرگرم سازند، بايد هشيار باشند كه بيراهه مى روند. از امام صادق(ع) روایتی نقل شده که “نابودی و ناکامی باد بر فیلسوف‌نمایان! چگونه قلب‌هایشان از دیدن این آفرینش عجیب کور است تا آنجا که تدبیر در آن را انکار می‌کنند”٤. همچنین از امام حسن عسکری(ع) روایت شده که “زمانی خواهد آمد که … عالمان‌شان بدترین خلق خدا در زمین هستند چرا که به فلسفه و تصوف تمایل دارند؛ آنها از زمره اهل عدول و تحریف هستند که در دوستی با مخالفان ما افراط کرده و شیعیان را گمراه می‌کنند … اینان دزدان راه مومنان و دعوت کننده مردم به سوی گروه‌ های الحادی هستند٥…

————–
 
١.سيوطى، صون المنطق/٦-٩.  ٢.ابن نديم،فهرست/٣٠٤؛ابن صاعد اندلسى،التعريف بطبقات الامم/٢١٣-٢١٤.   ٣.برگرفته از مدخل نهضت ترجمه،دانشنامه جهان اسلام.      ٤.بحارالانوار٧٥/٣.   ٥.مستدرک الوسائل٣٨٠/١١.
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *