ذكر خفىّ و جليّ

 

از جمله اصول عملى صوفيانه ذكر خفىّ (پنهان)و ذكر جليّ(آشكار)است كه از نظر متشرعان،يك بدعت به شمار است، زيرا به اين سبك و سياق ريشه اى در قرآن و سنت پيشوايان دين نداشته است.غزالي در ربع چهارم احياء علوم الدين، در آداب ذكر جلىّ، در خانقاه خود،گويد:جماعت صوفيان بدون حضور اغيار و نومريدان گرد هم جمع شوند و قوّال (خواننده) در مركز قرار گرفته اذكار و اشعارى را با نغمه آلات موسيقى(دايره زنگى و طنبور و قره نى)مى خواند و مستمعان بى حركت و سر به روى زمين نشسته و منتظر بروز “حال” مى شوند.به ناگاه در يكى از اخوان، “حال” بروز مى كند و بانك بر مى آورد و كف مى زند و مى رقصد و همه حاضران در مجلس با حركات خويش به او تأسّى مى كنند و ادامه مى دهند و اذكار و اشعار و عبارات را مى خوانند تا حال متوقف شود…اين رسم معمول در خانقاه هاى صوفيان  بوده كه در قرن چهارم و پنجم هجرى در خراسان،بيش از ٢٠٠ خانقاه و زاويه وجود داشته است.(پطروشفسكى،اسلام در ايران/٣٤٤و٣٤٥)

آيت‌الله بروجردي، نقل فرمودند كه سفري از جانب نجف به طرف كربلا مي‌رفتيم. در جائي كه منزل كرديم، ديديم صداي هياهو و جنجال نمي‌ گذارد ما استراحت كنيم، برخاستيم و رفتيم تا ببينيم چه خبر است. ديديم عده‌اي از صوفيه محفلي دارند و دم گرفته‌ اند و ذكرشان اين بود:”عبدالقادر شال الله، عبدالقادر شال الله”! در تهران نيز عده‌اي از درويشان محفلي داشتند كه در اذكار خويش وقتي گرم مي‌گرفتند، فرياد مي‌زدند” قنبرعلي، قنبرعلي”! مولوي نيز در مثنوي نقل مي‌ كند كه ذكر و دم صوفيان در مجلسي « خر برفت و خر برفت و خر برفت » بود! به تاييد كارشناسان حديث و سيره  در ذكر خفي نيز حديثي وارد نشده و بدعت است و در كتب حديث سُنيان نيز چيزي ديده نشد و اينكه صوفيه نقل مي‌ كنند ، معروف كرخي آن را از امام رضا(ع) گرفته به جهات مختلف باطل است.بهترين دليل براي بدعت بودن اين است كه يك نفر از پيامبر و امامان روايت نكرده كه مطربي داشته باشند و براي ايشان زمزمه و يا حلقه ذكري ساخته باشند..!

علامه مجلسي در عين‌الحيوة گويد: بدانكه دو ذكر ميان صوفيان شايع شده كه هر دو بدعت است و آن را بهترين عبادت مي‌ دانند و عمر خود را ضايع و مردم را گمراه مي‌ كنند:ذكر جلي به اين نحو كه ايشان دارند از شارع نرسيده و اين نحو فرياد كردن در شرع پسنديده نيست و بدعت است و ديگر آنكه تحرير و غناها مي‌ كنند و ذكر را به تصنيف بر مي‌ گردانند و در ميان آن اشعار عاشقانه و ملحدانه به نغمه و ترانه مي‌خوانند و اين كار بقول تمام علماء حرام است چنانكه در باب غنا مشخص شد. قطع نظر از اعمال شنيعه كه ضمن آن است از كف زدن و فريادها كه خداي تعالي در قرآن كفّار را به اين عمل مذمّت كرده و رقص كردن در شرع مذموم است تا آنكه مي‌گويد صوفيان اكثر اعمال بدعت را در شب و روز جمعه واقع مي‌ سازند.در مورد ذكر خفىّ و قلبى نيز  كلماتى را از پيش خود اختراع كرده‌اند مثل “هو الله” كه به زبان دل و با انگشت خيال در دل بنويسد و با چشم دل به آن نظر كند و صورت شيخ را در ذهن مجسم سازد و…و چون به آنها گفته شود اين اعمال بدعت و حرام است، مي‌گويند ما را از آن قرب ديگر حاصل مي‌ شود! عجب است كه فرياد مانند حيوانات و كف بر دهان آوردن را كه بدعت است از كمالات مي‌ دانند و معلوم ‌شد كه قرب به خدا اين چيزها نيست و راه قرب به خدا منحصر به متابعت از شرع است…

اذكار و ادعيه وسيله تقرب به خدا و راه و رسم عبوديت است؛عبادت و ذكر بايد به دستور خدا و پيغمبر باشد كه فلان عبادت را چگونه بجا آور و فلان ذكر را چگونه بگو و چند مرتبه بگو. زيرا عبادت و بندگي بايد مطابق دستور مولا باشد و از پيش خود و من درآوردي نمي‌ شود ذكر و دعائى را جعل نمود و خواند.؛خصوصاً بنده‌اي كه نمي‌ داند مطابق مقام و شأن مولا چه بايد بگويد و چه بايد بكند.نبايد خودسرانه ذكرى را ساخت يا در دعاها از خود چيزي را اضافه و كم كرد.عبدالرحيم قصيرگفت به حضرت صادق(ع)عرض كردم فدايت شوم، من از پيش خود دعائي جعل كرده‌ام. حضرت فرمود: « رها كن اختراع خود را » و حضرت نگذاشت او بخواند. عبدالله بن سنان گويد حضرت صادق فرمود زمانه سختى فرا مى رسد كه راه را نمى يابد مگر كسي كه بخواند دعاي غريق را: يا اَللهُ يا رَحْمَنُ يا رَحِيمُ يا مُقَلِّبَ الْقُلُوب ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينك”.من از سوى خودابصار را اضافه كردم و گفتم: يا مقلب القلوب و الابصار حضرت فرمود: خدا مقلب قلوب و ابصار است، لكن چنانكه من مي‌ گويم بگو و از جانب خود چيزي نيفزا !(بحارالانوار١٤٨/٥٢ و٣٢٦/٩٢)

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *