مربيان من

 

 

با تلاش والدين در شرايطى از آموزش قرار گرفتم كه مربيان خوبي داشتم. اين نعمت بزرگى بود كه خدا نصيبم نمود، چون اگر آن مربيان نبودند، نمى دانستم به كجا كشيده مى شدم. به عيان در اطراف خود مى بينم چطور كسانى از دوستانم كه به خاطر مربيان غيركاردان يا كج فكر، تباه شده و همه استعدادهاى آنها كشته شد.مربى خوب، از يك نهال تازه، درخت تناور پرميوه اى مى سازد كه همه از آن بهره مند مى شوند.مدرسه اى كه مى رفتم، البته همه مربيان در يك سطح نبودند و بعضاً كاستى هايي داشتند اما معدل آنها روى هم، قابل قبول بود.والدين هم كار مدرسه را به دقت كنترل مى كردند؛ اگر گاهى شميم ناپسندى در گفتار يا كردار من مى ديدند، به سرعت دست به كار مى شدند و با مربيان وارد گفتگو مى شدند تا ريشه موضوع را درآورند و آن را اصلاح كرده نگذارند تبديل به زخم عميقى بشود.زحمت هاى والدينم در رابطه با مدرسه هايم بسيار طاقت فرسا و سنگين بود، نمى توانم سپاس عظيمم را نثار آنان و مربيانم نكنم!
 
مربى، پدر دوم فرزند است؛بايد همچون پدر اولش، دغدغه رشد و تعالى او را سرلوحه خود كند و هرچيزى كه براي تعالي او لازم است به او بياموزد.مربي خوب، باغبان گل هاي زندگى فرداست. اين كودكان و نوجوانان، سازندگان آينده جامعه هستند.هرچقدر كارآمدتر  پرورش يابند، مفيدترند و بهتر مى توانند مشكلات مردم را حل نمايند.البته جامعه نسبت به معلمان از نظر مادى، نامهربان است و به مسائل اقتصادي آنان، چنان كه بايد، اهتمام ندارد و اين باعث شده افرادى ناشايست وارد اين شغل شريف شوند و مربيان شايسته به خاطر تنگناهاى اقتصادى به شغل هاي ديگرى روى آورند؛ اما هنوز هستند مربيان دلسوزى كه كاستى ها را تحمل مى كنند و كار انسان سازى را به هيچ وجه رها نمى نمايند و با عشق و ايمان، اين سنگر را حفظ مى كنند.افتخار من داشتن چنين مربيانى بود كه مثل شمع مى سوختند تا روشنى و نور را در وجود امثال ما فروزان دارند و آثار گرانبهايي از خود به يادگار گذارند…
 
چنان گفتار و رفتار اين مربيان در روحيات من اثر مثبت گذاشت كه تصميم گرفتم، كار آنها را دنبال كنم.اكنون با آنكه يك شغل غيرآموزشي دارم اما يك روز در هفته را به آموزشگاهى مى روم و به تعليم و تربيت نوجوانان و جوانان مى پردازم تا كمى از زحمات مربيان خود را با تربيت جوانانى صالح، جبران كرده باشم.ضمنا با دوستان همفكرم يك سازمان مردم نهاد آموزشي تربيتى را به وجود آورده ايم كه برنامه هاى فوق العاده اى را براي اوقات فراغت نوجوانان و جوانان ترتيب مى دهيم و هدف مان توان افزايي آنها در مقابله با توفان ها و گردبادهاى فكرى است كه مى آيد تا اساس اخلاق و باور را ريشه كن كند اما وجود اين مدافعان مانع آنهاست  زيرا مقابل آنها مى ايستند و جلو ضايعات شان را مى گيرند. تمام نشاط مربى، در رشد متربّى است ؛ هرگاه بالندگى و تعالى او را مى بيند، چونان باغبانى كه رشد نهال خويش را مى نگرد، با باروري و شادابي آن ، شاداب و خشنود مى شود.
 

در سال يك روز را به تقدير و سپاس از مربيان نام نهاده اند و متربيان، به مربيان خود، گل هديه مى دهند و سپاس زحمات شان را مى گويند. اين احترام ها اگرچه شايسته است ، اما كافى نيست.تقدير واقعى از زحمات مربيان، تقدير عملى است.يعنى افراد به طور عملى، نشان دهند زحمات مربيان به هدر نرفته و كارساز شده و شاگردان آنها انسان هاى شريفى شده اند كه جامعه به داشتن آنها افتخار مى نمايد. تنها در اين صورت است كه مربى به بهترين آرزوهايش مى رسد و راضى و خشنود مى شود و درخت عمرش را پر ثمر مى بيند.هيچ كارى به شرافت كار اين مربيان نيست زيرا شرافت هركارى به خروجى آن است و كارخانه  و سيستم و مركز توليدى كه خروجى اش، انسان مفيد و شايسته است از همه سيستم ها و مركزها، باشرافت تر است زيرا انسان، اشرف مخلوقات است و اگر خوب باشد بر همه خروجى ها شرافت دارد. من دست همه مربيان خود را -كه نقش و يادشان هماره در وجودم زنده است- مى بوسم و به آن ها افتخار مى كنم و تا هستم و هستند، دوست شان دارم و پس از رفتن شان نيز هماره با دعا و ذكر، يادشان مى كنم… 

 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *