عشق مجازى،شاهدبازى

 

 

 

صوفيان عشق زمينى را مقدمه اي براي رسيدن به عشق آسمانى دانسته لذا گفته اند با دوست داشتن زيبارويان از پسران يا زنان مى توان تمرين عشق ورزي به خدا نمود و چون مجاز پلي براي رسيدن به حقيقت است با اين عشق ها نهايتاً به عشق خدا راه مى يابند. مولوى هم مى گويد: عاشقى گر زين سر و گر زان سر است/عاقبت ما را به جايي رهبر است. لذا يكي از برنامه هاى آنان عشق ورزي به پسركان زيبا به عنوان جلوه اي از زيبائى خدا با عنوان شاهدبازى بوده است.شاهدبازی، نظربازی، جمال‌ پرستی یا اِغلام در ميان صوفيان واکنش‌های تندی را از سوى منتقدان از گذرگاه نقد اخلاقى به دنبال داشته تا جایی که بسیاری از بزرگان عرفان و تصوف  را به خاطر آن به زشت‌ کاری متهم کرده‌ اند.شاهدبازی گاه علاوه بر چشم‌ دوختن و نظربازی، با بوسیدن و درآغوش‌ گرفتن پسران نیز همراه می‌ بوده‌ است.ابن جوزي از افرادی از جمله احمد غزالی به دلیل بوسیدن ترک بچه‌ ای زیبا روی بر منبر، سخت انتقاد می‌کند و می‌گوید من از عمل این مرد و از دریدگی پرده حیا از صورتش در شگفت نيستم اما از چهارپایان حاضر در مجلس او  در حیرتم که چگونه سکوت کردند و بر او انکار نکردند(تلبيس ابليس/٥٨)…

شاهدبازیِ متصوفان از قرن ششم یعنی در عصر سلجوقیان شروع به‌ رشد کرد و در قرون هفتم و هشتم، در دورهٔ مغولان بازار گرمی گرفت(دكتر شميسا،شاهدبازی در ادبیات فارسی/٩٥).احمد کسروی می‌گوید: گذشته از آنکه صوفیان زن نمی‌ گرفته‌ اند، بیشترشان دچار زشت‌ کاری[لواط] می‌ شده‌ اند، این است بچه‌ بازی (یا به گفته خودشان شاهدبازی) که از زشت ترین گناهان است،در خانقاه ها رواج داشته است و از آن زشت تر آنكه به چنين ناپاكى ها، نام عشق خدايي گذاشته اند(صوفيگرى/٢٢).البته قلیلی از آنان  امردبازی را نمی‌ پسندیدند ليكن دسته دیگر- که اکثریت با آنان بود- شاهد باز بودند. این دسته اخیر برای توجیه کار خود از آموزه‌ های دينى مثل “انّ الله جمیل یحب الجمال”(بحارالانوار١٢٥/٦٢) يعنى خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد، سوء استفاده نموده و دوست داشتن زیبارویان را تشبّه به اخلاق الله مى شمردند و مى گفتند مقید به مطلق پیوسته است و زیبایی‌های جزئی هم نمودی از آن زیبایی کل يعنى خداست.براستى بزرگ ترين انحراف،انحرافى است كه اعمال خبيث همچون همجنس بازى و لواط خود را به دلالت شيطان رجيم، صورت دينى بدهند و به آن افتخار هم بكنند و آن را عرفان نام نهند…  

كار اين دسته از صوفيان،گاه آن جنان به رسوايي مى انجاميد كه صداي همكيشان خود را هم در مى آورد كه آنان را لئام بنامند و هنرشان را فقط پاره كردن پيراهن و لواط بدانند، چنانكه مولوى گويد:صوفی‌ئی گشته به‌پیش این لئام/الخیاطه و اللَواطه و السلام(مثنوي/٦٥٥)كه منظور از خیاطه چاک‌ زدن پیراهن در هنگام وجد و سماع و رقص و منظور از لواطه ،عمل شنيع لواط است.است.جامی از شاهد بازی مولوی و شمس تبریزی گوید:روزی شمس از مولانا شاهدی زیباروی التماس کرد. مولانا حرم خود را در دست گرفته، در میان آورد و فرمود: او خواهر جانی من است.گفت: نازنین پسری می خواهم.فی الحال، فرزند خود سلطان ولد را پیش آورد و فرمود که وی فرزند من است. شمس گفت: حالیا اگر قدری شراب دست می داد، ذوقی می کردم. مولانا بیرون آمد و سبویی از محله جهودان پر کرده، براي او بیاورد(نفحات الانس/٤٦٦).فروزان فر می نویسد: جمال پرستی در تصوف ریشه کهن دارد ، ابوحلمان دمشقى صوفی که در قرن سوم می زیست بدین روش مشهور بود ، پیروان او در برابر زیبارویان ، در کوی و برزن به سجده می افتادند و شاهدان را نماز می بردند(مناقب اوحدالدين كرمانى/٣٩).جامى گويد:اوحد الدین کرمانی از مشایخ بزرگ قرن هفتم، چون در سماع گرم می‌ شد، پیراهن امردان را چاک می‌ کرد و سینه به سینه ایشان باز می‌نهاد(نفحات الانس/٢٨٨)…

شمس تبریزی،يكى از شيوخ صوفيان به نام حریری را ستایش کند وگوید: شیخ حریرى که در دمشق مى بود، مردى بود صاحب قدم و روشن دل؛ هرکه را در سماع نظر کردى، در حال ارادت آوردى و او در وقت سماع تمامت اعضایش پیدا بود و بعد حکایت بسیار رکیکی از این صوفی مکشوف العوره نقل و از آن، کرامتی را برای او اثبات می کند(احمد افلاکی، مناقب العارفین٦٤١/٢).شنیع تر آنکه این حالات و حرکات نسبت به ذات اقدس الهی سبحانه و تعالی ابراز شود. به نقل سلطان ولد فرزند مولوی، صوفیان با خداوند نیز حالاتی را دارند که در مواجهه با أمردان و شاهدان زیبارو به آنها دست می دهد. خداوند برای شمس تبریزی به صورت کیمیا خاتون ظاهر می شده و شمس با وی ملاعبه و دست بازی می کرده است(!)و به دلیل میل بایزید بسطامی به پسرکان ماهروی، خداوند به صورت امرد و نوجوان زیبارو برای او ظاهر می شده است:روزى صوفیان اخیار، از حضرت والدم خداوندگار،سؤال کردند که ابا یزید رحمة الله علیه گفته است رأیت ربّى فى صورة أمرد.این چون باشد؟ فرمود که این معنى دو حکم دارد یا در صورت امرد، خدا را مى‏ دید، یا خود خدا به سبب ميل ابايزيد پیش او بصورت امرد مصوّر مى‏ شد!(همان/٦٣٧)…

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *