نجوا و همسخنى

 

 

 
نجوا و مناجات، سخن گفتن در خلوت، همسخنى با محبوب، در حضور يا غيبت اوست كه شرح اشتياق، شرح نيكي ها و فضايل و درخواست وصال و ديدار و عرض حاجت محب به محبوب است.مناجات ها با خدا، پهنه وسيعى از ادبيات دينى ما را تشكيل مى دهد.مناجات با برگزيدگان حق و پيشوايان دينى ما نيز توصيه شده و آثار بسيارى دارد كه مهم ترينش، تقويت پيوند با امام و توسعه محبت و ولايت است. مناجات ها و همسخنى ها با محبوب، مى تواند با بيان معمولى باشد يا بيان فاخر و شعر كه از بزرگان و شاعران به ما رسيده است. نوع اول آنها، خطاب ها و بيان هاى حاوى مدح و فضايل است، همچون:اگر تو خنده کنی گل دهد طبیعت خاک/فضای کل جهان پر گلاب خواهد شد/به هر کجا تو نباشی چو شام تاریک است/تو هر کجا که روی آفتاب خواهد شد…آقا، تویی محول الاحوال عاشقان/جز تو کسی مدبّر لیل و نهار نیست…برگو به اسرائيليان، آييد موسى آمده/ با پيروان عيسوى گوييد عيسى آمده… جهان بدون حضورت چقدر پژمرده است/به قلب عالم امکان تو جان جانانی…
 
بخش ديگرى از مناجات ها، دلتنگى از هجران و آرزوى وصال است:برگرد ای طراوت سرسبز باغ ها/پایان بده به عمر دراز فراق ها…آدینه ها غروب که دلگیر می شوم/در انتظار ماه رخت پیر می شوم/افتاده ام به پای تو در اوج بی کسی/لطفی نما و گرنه زمین گیر می شوم…دل از نگاه تو مسرور می شود برگرد/غم زمانه ز دل دور می شود برگرد/چمن شود طرب انگیز با شکفتن تو/حریم کعبه پر از نور می شود برگرد…دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها/دل هوای دیدن دلدار دارد جمعه ها…برای درک حضورت بگو چکار کنم /چگونه پیش تو آیم شبی به مهمانى/مرا گناه و معاصی ز چشم تو انداخت/ بیا بیا که به این دردها تو درمانی/ تمام عمرِ من اندر فراق یار گذشت/خدا کند که دهی بر دلم تو سامانی…قلبم چو کویر و چشم هایم دریاست/یک سال گذشت و غصه هایم بر جاست/ای کاش کنار هفت سینم بودی/این سفرۀ ما بدون تو بی معناست…جان می دهم برایِ همین لحظه یِ وصال/بی خود که نیست اینهمه احساس وُ شور وُ حال/یاایـُّهاَ العَـزیز به کامَـم عسل بریز/آقا بِدِه جـوابِ مرا پیش از سوال/کِی می شود که سر بِگُذارم به پایِ تو/پس کِی به این گدایِ حرم می دهی مَجال/زیباترین سروده یِ شبهایِ شعـرِ ما/ اِی کاش اِتصّـال شود ختمِ اِنفِـصال…
 
موضوع بعضى مناجات ها و زمزمه ها، اميد به آينده روشن وصال است: مژده اى دل كه مسيحا نفسى مى آيد/ كه ز انفاس خوشش بوى كسى مى آيد…يوسف گمگشته بازآيد به كنعان، غم مخور/كلبه احزان شود روزى گلستان، غم مخور…منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد/صبح همراه سحر خیز جوانش برسد/لیله القدر بیاید لب آیینه‌ی درك/سوره فجر به تاویل و بیانش برسد/نامه داده ست ولی عادت یوسف این است/عطر او زودتر از نامه رسانش برسد/ ظهر آن روز بهاری چه نمازی بشود/که تو هم آمده باشی و اذانش برسد…هان تا نشوى ز صابرى سست/گوهر به درنگ مى توان جست/در نوميدى بسي اميد است/پايان شب سيه، سپيد است…دل از نگاه تو مسرور می شود برگرد/غم زمانه ز دل دور می شود برگرد/چمن شود طرب انگیز با شکفتن تو/حریم کعبه پر از نور می شود برگرد…ز مکه سر زده صبح قیام ابراهیم/رسد به عالـم هستی پیام ابراهیم/امام عصر که بر او سلام ابراهیم/قیام کرده، کنار مقام ابراهیم/حرم رسانه آوازه «انا المهدی» است/جهان پر از سخنِ تازه «انا المهدی» است…
 
نوع ديگرى از مناجات ها، راز و نيازهاى عاشقانه با محبوب و بيان هاى حماسى است: تو آمدی بهار شد من از بهار عاشقم/دلم چه بی قرار شد،چه بی قرار عاشقم/هزار جمعه چشم ‌من،شدست چشمه‌ی غمت/نیامدی! هنوز هم هزار بار عاشقم… زیباترین بهانه برای سرودنی/تنها دلیل خلقت بود و نبودنی/برگرد تا که خنده شود گریه های ما/پیش خدا رود نَفَس “ای خدای ما”…در قلب ما حبیبی، بر زخم ما طبیبى/بر جان ما قراری، بر درد ما دوایی…از سر مأذنه کعبه اذان می‌خوانیم/قبله کج شده را سوی تو می‌ چرخانیم/هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست/کوچه در کوچه نشانیّ ظهورت پیداست/تازه این اول قصه‌ ست، حکایت باقیست/ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقیست/می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد/ یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد…ای چشمه زلال الهی ظهور كن/ ماتشنه‌ایم، تشنه لبِ کوثر شما…قیامتی است گمانم قیامت مهدی است/جهان محیط وسیع کرامت مهدی است/همه کنید قیام و همه دهید سلام/زمان، زمان شروع زعامت مهدی است…هزاران شعر با اين مضامين ،بيان ارادت و نجوا و زمزمه هاي عاشقانه با مولاست كه بهانه پيوند با ساحت ملكوتى اوست…
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *