هانتينگتون و برخورد تمدن ها

 

 

 
ساموئل هانتینگتون (۱۹۲۷– ۲۰۰۸)، متخصص مشهور علوم سیاسی آمریکایی، در یک مقاله با نام “برخورد تمدن ها” در سال ۱۹۹۳ تئورى خود را که واکنشی به کتاب “پایان تاریخ و آخرین انسان” فرانسیس فوکویاما (منتشر شده در سال ۱۹۹۲)بود، مطرح كرد و سپس در سال ۱۹۹۶ تئوری خود را با انتشار کتابی به نام “برخورد تمدن‌ها و دوباره سازی نظم جهانی” بسط داد.او از سال ۱۹۸۹ تا هفتاد سالگی ریاست مرکز مطالعات استراتژیک دانشگاه هاروارد را عهده‌دار بود.پیش از او اصطلاح برخورد تمدن‌ ها مطرح شده بود؛ مثلاً در کتابی از بازيل متيوز به سال ۱۹۲۶ در مورد خاور میانه با نام “اسلام جوان در حرکت”؛ و در سال١٩٤٦ توسط آلبركامو و در سال ۱۹۹۰ توسط برنارد لوئیس در مقاله اى با نام “بنیان خشم مسلمانان” به كار رفته بود.هانتینگتون بر اساس چند شاخصه فرهنگى، تمدن هاى جهان را به هفت تمدن اصلى( تمدن غربى، کنفوسیوسى، ژاپنى، اسلامى، هندوئيسم، اسلاو-ارتدوکس، آمریکاى لاتین) و تمدن حاشیه‏اى آفریقایى تقسيم كرده و تئورى خود را روى آنها متمركز مى نمايد.
 
 اساس نظریه هانتینگتون بر این است که با پایان یافتن جنگ سرد، دوران نزاع ایدئولوژیک نیز خاتمه مى‏یابد و عصر جدیدى آغاز مى‏شود که مناقشه اصلى میان تمدن‏هاست. وى معتقد است به‏تدریج از اهمیت مناسبات مبتنى بر کشور – ملت‏ها کاسته خواهد شد و مناسبات جدید حول این تمدن‏ها شکل گرفته و فرهنگ، مذهب و خودآگاهى تمدنى به عوامل تعیین‏کننده تبدیل خواهد شد و از این پس به جاى مرزهاى سیاسى سابق، خطوط گسل میان تمدن‏هاست که نقاط بحران‏خیز را پدید مى‏آورد. از این میان، به نظر هانتینگتون کانون ‏هاى اصلى منازعات تمدنى، میان تمدن غرب از یک سو و دو تمدن کنفوسیوسى و اسلامى از سوى دیگر خواهد بود.این نظریه در صدد است تا با ارائه تصویرى دهشت‏زا از مناسبات خصمانه میان تمدن‏ ها و معرفى رقبا و دشمنان آینده و ترسیم روندهاى احتمالى مقابله و خصومت، کارگزاران سیاسى غرب را به اتخاذ تدابیر لازم و پیش‏بینى‏هاى احتیاطى تشویق نموده، آنان را به تحکیم وحدت و انسجام درونى تمدن غرب در مقابل تمدن شرق،ترغیب نماید تا از مناقشات فرعى درون‏تمدنى غربى که موجب تضعیف موضع شان در برابر تمدن ‏هاى دیگر مى‏گردد بکاهند.
 
هانتینگتون به خاطر نظریه برخورد تمدن‌ها و پیش‌بینی کشمکش جهان غرب با جهان اسلام شهرت جهانی پیدا کرد. او با اشاره به موضوعاتی چون جنگ یوگسلاوی و درگیری هند و پاکستان، مذهب را به عنوان نقش کلیدی در این درگیري ها مطرح می‌ کند؛ همچنين ترکیه و ایران را به عنوان کشورهای نوظهور در عرصه بنیاد گرایی اسلامی مطرح می‌ سازد.در مقابل این تئوری،ایران طرح گفتگوی تمدن‌ ها رادر سازمان ملل مطرح و به تصويب رساند.نظریه‌ پردازهای دیگری نیز همچون تونی بلنکتون در پاسخ به نظریهٔ هانتینگتون نظریه هایی مطرح کردند.ادوارد سعید نيز سخنرانی انتقادآمیزی با عنوان “افسانهٔ برخورد تمدن‌ها” دارد.پرفسور روي متّحده استاد برجسته تاريخ و رئيس بخش علوم اسلامى دانشگاه هاروارد، ضعف هاي اين نظريه از جمله كم اطلاعى واضع ان را از تاريخ تمدن اسلامى در يك مقاله علمى ارائه نمود و نتيجه گرفت كه به فرض اگر بيگانگى ميان تمدن ها در حال رشد باشد نبايد با ارائه ديدگاه خشكي كه تمدن غربي را به وحدت ميان خود و ستيز با تمدن هاي ديگر تشويق نمود.اين مقاله با عنوان “نظريه هانتينگتون از ديدگاه يك اسلام پژوه” به فارسى ترجمه شده و در فضاى اينترنت نشر يافته است.
 
شايد به خاطر عمل به اين تئورى است كه در دو دهه اخير حمله به اسلام در فضاى مجازى و رسانه هاى غربي، بيشتر شده و سياه نمائى و جنگ فرهنگى شدت يافته است! در تحليل هاى هانتينگتون نگاه تحقبر آميز به مسلمانان تداعی کننده دوره استعمار جديدغرب بر جهان اسلام است وحالت تنش واصطکاک راجايگزين روش های ديپلماسی ومعادلات فرهنگى مى كند؛محوریت بحث های او بیشتر بر اساس غرب محوری است تا نگرش واقعگرایانه کلان گر. شکاف ها وگسل ها در تمدن اسلامى را با نگاه بد بینانه می نگرد وآنهارا بزرگ تر جلوه می دهد.او دائماً به غرب هشدار می دهد که برای آینده باید برنامه ریزی مقابله جویانه  داشته باشد .در بیان روابط تمدن ها بیشتر به درگیری ها وبرخوردها مثل جنگ هاى صليبى توجه نموده  واز تعاملات وتاثیرهای فراوان علمی آنها خصوصا تاثیر تمدن اسلام بر تمدن غربى کمتر سخن گفته است .او دخالت قدرت های سلطه گر در جهان را تئوريزه وقانونی می کند ،نمونه های روشن آن حضور آمريکا وناتو در افغانستان وحضور نظامی در عراق وتاسيس پايگاه ای نظامی درآسيای ميانه، کره و ژاپن، برای محارکردن قدرت های نوظهوری است كه منافع غرب را تحديد می نمايند… 
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *