اهميت”نمى دانم”!

 
 
 
 
هيچكس تا به حال از او كلمه “نمى دانم” را نشنيده است! در مورد هر موضوعى اظهار نظر مى كند و در هر بحثي وارد مى شود و هر سوالي از او بشود اقدام به پاسخ مى كند و نظرى مى دهد.تازگى ها هم كه با گوشي خود به  گوگل وصل شده ، به سرعت از فضاي مجازي چيزي پيدا مى كند و بدون تحقيق در مورد درستى يا نادرستى آن، به مخاطب ارائه مى كند.از اظهار نظر در مورد مسائل فقهى تا رياضى و سياسى و روانشناسي و اتم و هسته اى و تورم و كرونا و فوتبال و پزشكى و جنگ و…باز نمى ماند.همان طور كه گفتم گوئى “نمى دانم” را ننگ مى شمرد و به زبان نمى آورد. او را تنها جائى گير آوردم و گفتم:علامه ها هم مثل تو در همه چيز اظهار نظر نمى كنند،اگر اين پاسخ هاي تو موجب گمراهى كسي شود مسئوليتش پاي توست.آيا اين سخن امير مومنان را شنيده اى كه فرمود:“هركه گفتن نمى دانم را ترك كند،خود را به هلاكت انداخته است”(مَنْ تَرَکَ قَوْلَ «لاَ أَدْرِی» أُصِیبَتْ مَقَاتِلُهُ)١؛هر كه را ننگ از نمى دانم /بر رگ زندگيش نشتر باد…    
 
گفت چطور ممكن است ترك نمى دانم موجب هلاكت انسان بشود؟گفتم: چون بعضى سوالات ، تخصصى است؛پاسخ نسنجيده ممكن است مثل نسخه عوضى موجب هلاكت دنيوى فرد بشود؛ يا از جنبه اخروى براي او خطرآفرين باشد و او را به گمراهى برد يا لطمه به حیثیت و آبروى اشخاص يا خود فرد وارد کند.اين است كه امام فرمود اگر نمى دانى بگو نمى دانم؛اگر چنين نكنى خود را به هلاكت دنيوى يا اخروى انداخته اى.بگذار نكته اى تاريخى برايت بگويم: ابن ابى الحدید كه از شارحان معروف نهج البلاغه است در شرح این سخن حکیمانه داستان جالبى از بوذرجمهر نقل مى کند که زنى نزد او آمد و از مسئله اى سؤال کرد. بوذرجمهر گفت: نمى دانم. زن عصبانى شد. گفت: پادشاه هر سال حقوق فراوانى به تو مى دهد که بگویى نمى دانم؟ بوذرجمهر گفت: آنچه را به من مى دهد در برابر چیزهایى است که مى دانم و اگر مى خواست در برابر آنچه نمى دانم چیزى به من بدهد تمام بیت المال او نیز کفایت نمى کرد…!٢ 
 
گفت: چطور ممكن است خود مرا به هلاكت افكند؟گفتم:كمترين معناي هلاكت،رسوائى و خرد شدن شخصيت فرد است. گفتم: بزرگى مى گفت: اگر کسى در برابر چیزهایى که نمى داند بگوید: نمى دانم، او را تعلیم مى دهیم تا بداند و اگر بگوید: مى دانم، امتحانش مى کنیم تا بگوید نمى دانم و رسوا و بى اعتبار شود.مرحوم مغنيه نيز در شرح نهج البلاغه خود گويد: گفتن «لا أدرى» (نمى دانم) را یاد بگیرید، چرا که اگر بگویید نمى دانم به شما تعلیم مى دهند تا بدانید و اگر بگویید مى دانم، از شما سؤال مى کنند و معلوم مى شود كه نمى دانید،آنگاه رسوا مى شوید؛ سپس مى افزاید: هيچيك از یاران رسول خدا ادعا نکرد که همه چیز را مى داند و به طور مطلق نگفت: از من بپرسید هرچه را كه نمى دانيد پيش از آنكه مرا از دست بدهيد(سلونى قبل ان تفقدونى)به جز على بن ابى طالب عليه السلام( چون علمش ،علم بشرى نبود بلكه علمش متصل بود به علم پيامبر و آن متصل به علم الاهى بود و امامان پس از او نيز تا امام آخرين حضرت بقية الله چنين بودند و هستند)٣…
 
گفت:سكوت برايم دشوار است و به اظهارنظر عادت كرده ام و دست خودم نيست.گفتم ترك عادت كن؛خدا به تو رحم كرده كه به خاطر اظهارنظرهاي غير علمى ات شكايتى از تو نشده و گرفتار زندان نشدى چه بسا غلط راهنمايي كرده اى و موجب خسارت به اشخاص شده اى.از اين به بعد،جائى كه نمى دانى،شجاعانه بگو نمى دانم.اميرمومنان در حكمتى ديگر مى فرمايد:”هیچ کس از شما اگر چیزى را از او پرسیدند که نمى داند حیا نکند و (صریحاً) بگوید: نمى دانم و به سراغ آموختن آن برود…”٤. امام باقر عليه السلام نيز فرمود:”کسى که بدون علم و هدایت، فتوا بدهد فرشتگان رحمت و عذاب، او را لعنت مى کنند و گناه کسانى که به فتواى او عمل کرده اند بر دوش او خواهد بود”٥…اگر راحتى مى خواهى موضوعى را كه نمى دانى، بگو نمى دانم و خودت را خلاص كن،اما به نمى دانم اكتفا نكن و دنبال آموختن باش تا اگر نوبت بعد از تو پرسيدند با علم و اطمينان،سوال را پاسخ عالمانه دهى و هدايت كنى…
 
————————-
١.نهج البلاغه،حكمت٨٥.
٢.شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج١٨، ص٢٣٦.  
٣. فى ظلال نهج البلاغه،محمد جواد مغنيه،ج٤،ص٢٦٦.
٤.نهج البلاغه،حكمت٨٢.
٥.اصول كافى، ج١،ص ٤٢،ح٣. 
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *