داعيان تباهى

 

 

 
همه كالاها و چيزهاى باارزش مثل الماس و طلا و اسكناس و برندهاى مشهور، نوع بدلى و تقلبى هم پيدا مى كنند و اين به خاطر آن است كه سودجويان و فريبكاران از راه جذب مردم و قالب كردن نوع تقلبى به جاى نوع اصلى، آب و نان و موقعيتى را براى خود فراهم نمايند.دين هم از اين قاعده مستثنى نيست. فريبكاران كه به علاقه مردم به دين و فداكارى و بذل مال و جان در راه دين واقف هستند، نوع بدلي و تقلبى دين را هم به بازار مى آورند و با فريب انسان ها، متاع بى ارزش خود را الاهى جلوه مى دهند و مردمى را به سوى خود مى كشانند و با اين ترفند آنها را گمراه مى نمايند. وجود مدّعیان دروغین نبوت از “مسیلمه کذّاب” در صدر اسلام تا باب و بهاء و قايانى در دوره معاصر به صورت يك واقعيت عينى تلخ در بستر تاريخ خودنمائى مى كند. روشن است که تن دادن به چنین دعوت های دروغینی که متاسفانه در تاریخ سابقه زیادی هم داشته و هم اکنون نیز آثار آن گرایش های غلط در گوشه و کنار جامعه انسانی به چشم می خورد،موجب خسارات بسيارى به جامعه شده و مى شود.آيا در سده نو در سايه رشد عقلى و علمى بشر، اين آسيب ها كاهش خواهد يافت؟
 
آرى،اگر انسان ها بهتر بينديشند و بيشتر مطالعه و تحقيق كنند،دكان اين مدعيان دروغين،از رونق خواهد افتاد. چطور ممكن است انسانى بپذيرد كه فردى مثل خود او كه مالك سلامتى و حيات و مرگ و خواب و بيدارى و تحولات و تغييرات خود نيست، ادعاي خدائي بلكه خدا آفرينى كند و چنانكه رهبر بهائيان ادعا كرده ، خود را نفس خدا بخواند و همه كاره جهان معرفى نمايد و بعد هم قبر خود را قبله مريدانش قرار دهد كه به سوى آن نماز كنند و حاجاتشان را از او بخواهند و معتقد شوند كه شنونده اى جز او نيست و اجابت كننده اى غير او وجود ندارد؟! چطور ممكن است پژوهشگرى زندگى سراسر فريب و دروغ و تناقض اين مدعى را مطالعه كند و بعد او را سفير الاهى بداند در حاليكه برخلاف تعاليم ادعائيش همه گونه جرمى از ترور و قتل و دروغ و تناقض در قول و عمل و تحريف و افترا و كذب از او صادر شده است؟ چطور باور كند او سفيرالاهى است كه نزديك ترين خويشانش يعنى خواهر و برادرش كه از نزديك ساليان سال با او معاشر بوده اند،بر نفاق و جنايات و فسادهايش گواهى داده اند؟!
 
پژوهشگرى كه با اين پديده به شكل علمى برخورد كند و آثار او را بجويد و بخواند و بررسي كند، هرگز تن به پذيرش ادعاى او نمى دهد زيرا به عيان مى بيند اين مدعى دين جديد كه خود را دينى متناسب با جهان امروز معرفى مى نمايد،تُرّهات و دستوراتى دارد كه در دكان هيچ مدعى متحجرى در قرون گذشته پيدا نمى شده است مثل حرمت اعتراض به ظالمان، سوزاندن مجرم، انگ زدن به پيشانى دزد و…او در كتاب مقدس اين مدعى مى خواند كه شناخت خدا محال است پس وظيفه مردم شناخت من است،هركس مرا شناخت به همه خوبي ها دست يافته حتى اگر از گمراهان باشد! او همه عالمان را به جرم تكذيب و ايمان نياوردن به خويش رد مى كند و به هيچ مى انگارد و حتى دشنام  و القاب زشت مى دهد و در عوض مومنان به خود را بر كرسى شرافت و اجلال مى نشاند اگرچه عامى باشند! او در كتابش كه آن را ناسخ همه كتب آسمانى قبل محسوب مى دارد ، به يمن بعثت خويش،همه نجاسات را پاك اعلام مى نمايد و اين را هديه ظهور خويش به جهانيان مى شمارد!   
 
پژوهشگر به صرف ادعاى هر مدعى، سخن او را نمى پذيرد تا در بوته پژوهش اندازد و زواياي آن را بررسي نمايد.اگر شعارهاي اين مدعى را بشنود اما در عمل خلاف آن را از او ببيند، هرگز او را صادق نمى شمارد.او سخن مدعى در مورد وحدت عالم انسانى را با رفتار خود او با برادر و خواهرش مى سنجد كه نتوانست با آنها به وحدت برسد چگونه مى خواهد از وحدت انسان هاي جهان سخن بگويد؟! او سخن او را در مورد تساوى حقوق رجال و نساء مى شنود اما پس از بررسى كتابش مى بيند او در بحث ارث بين دختر و پسر فرق گذاشته و بين زن شهرى و روستائي در مهريه تبعيض قائل شده و به زنان اجازه عضويت در بيت العدل و حتى مشاركت در عباداتى مثل حج را نداده و نوه اش شوقى گفته ترجمه اين كتاب به فارسى مجاز نيست و حكمت بعضى از فرامين او در آينده روشن خواهد شد! وجود چنين مدعيان در سده نو دور از انتظار نيست اما به مدد فضاي سايبر و رسانه هاى نو، باطل شان دوامى نخواهد داشت و از رونق خواهد افتاد به شرط آنكه مردم بيشتر از عقل و پژوهش بهره ببرند…
 
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *