وحدت لسان و خط

 

 

 

جناب بهاء الله به عنوان يك طرح نو به پارلمان هاي جهان توصيه مى كند كه به منظور اتحاد و اتفاق ملل جهان و اعتلاي تمدن بشري ،از ميان زبان هاي موجود، يك زبان را برگزينند تا همه مردم جهان به آن زبان با هم سخن گويند؛ همچنين از ميان خطوط موجود نيز يك خط را براي نوشتن برگزينند تا همه مردم با آن خط ،مطالب خود را بنويسند و ادعا مى كند اگر اين كار انجام شود همه اختلافات ملت ها برطرف شده مردم جهان با هم متفق و متحد مى شوند زيرا زبان هم را مى فهمند و اين زبان مشترك سبب اتحاد مى گردد و تمدن هم توسط اين زبان مشترك به اوج مى رسد.متن عبارات اقدس در اين موضوع اين است:”يا اهل المجالس فى البلاد اختاروا لغة من اللغات ليتکلم بها من علي الارض و كذلك من الخطوط… هذا سبب الاتحاد لو انتم تعلمون والعلة الکبرى للاتفاق و التمدن لو انتم تشعرون”يعنى اي اهل مجالس كشورها، از ميان لغات ،يك لغت را برگزينيد تا مردم زمين به آن سخن گويند؛همينطور از ميان خطوط.اين سبب اتحاد است اگر بدانيد و اين علت بزرگ اتفاق و تمدن است اگر بفهميد!

اين كه زبان و خط مشترك، چقدر موجب اتحاد و اتفاق مى شود و چند درصد به حل اختلافات كمك مى كند، به عهده جامعه شناسان است ولي به طور عملي در جهان مى بينيم وجود زبان و خط مشترك در ميان ٢٣ كشور عربي با حدود ٥٤٠ مليون نفر،موجب اتحاد و اتفاق نشده و هزاران اختلاف و حتى جنگ و خون ريزي بين آنها ايجاد شده مانند آنچه در سوريه و يمن و ليبي اكنون شاهد آن هستيم. و يا وجود زبان و خط مشترك بين كشورهاي انگليسي زبان با حدود ٤٣٠ مليون نفر جمعيت و ٥٦ كشوري كه انگليسى زبان دوم و اداري آنهاست، سبب اتفاق و اتحاد و رفع اختلاف نشده است.حتى در يك كشور كه همه هم زبان هم هستند انواع اختلافات و تعارضات و حتى جنگ هاي سياسي و حزبي و حتى نظامى جريان دارد و وحدت زبان و خط،كمكي نكرده است؛چطور جناب بهاء الله فكر كرده است وحدت زبان و خط به فرض تحقق در ميان صدها زبان و هزاران گويش بين صدها ملل جهان،موجب وحدت و اتفاق و اتحاد خواهد شد؟! ضمن آنكه پيشرفت تكنولوژي اين موضوع را به نحو ديگرى تحقق داده و از طريق نرم افزارهاي ترجمه همزمان افراد با همين تلفن همراه خود قادر به ارتباط با انواع مخاطبان داراي زبان هاي مختلف شده اند اما چنانكه مى بينيم ،اختلافات و جنگ هاي متعدد و متنوع كمتر نشده كه بيشتر هم شده است…

خود جناب بهاءالله موفق به انتخاب يا اختراع اين زبان نشد،پسرش غصن اكبر خطي به نام بديع را اختراع كرد كه در آخر كتاب مبين ،آن را نشان داد كه خود بهائيان هم او را كنار زدند و فراموش شد؛لذا اين ماموريت را به بيت العدل سپرد و گفت:”امر نموديم امناي بيت العدل،يك لسان از السن موجوده و يا لسانى بديع و يك خط از خطوط را اختيار نمايند”(بهاء الله و عصر جديد،اسلمنت،ص١٨٥).عبدالبهاء پس از اختراع زبان اسپرانتو توسط زمنهوف،به آن دل بست و گفت:”زمنهوف لسان اسپرانتو را اختراع نموده بايد قدر آن را دانست چه كه ممكن است اين لسان عمومى شود لهذا بايد جميع آن ترويج نمايند تا روز به روز تعميم يابد و در مدارس تعليم دهند و در جميع مجامع به اين لسان تكلم نمايند تا جميع بشر زياده از دولسان محتاج نشوند يكى لسان وطنى،يكى لسان عمومى”؛ اما اين سخن عبدالبهاء نيز تحقق نيافت و بيت العدل نيز پس از حدود شصت سال نتوانسته اين زبان و خط را انتخاب كند و سخن بهاء الله در اقدس را معلق نگذارد…

راستى براي پژوهشگران سوال است كه تصور نويسنده اقدس از زبان و خط چه بوده است؟ آيا او نمى دانسته كه زبان هر قوم نماد فرهنگ، ادبيات، باورها و سنت ها و تجلي تاريخ و تمدن است و قابل حذف نيست كه با يك مصوبه مجالس، بتوان از آن چشم پوشيد و آن را كنار گذاشت و به آغوش يك زبان ديگر كه آن هم شرايط خود را دارد و متمايز با زبان كنار گذاشته شده است يا يك زبان بي ريشه و جديد مثل اسپرانتو پناه برد و از فرهنگ قبلي جدا شد؟ همگان ديديم كه فقط تغيير خط در تركيه چطور نسل ها را از فرهنگ و تمدن قبلي كه همه كتاب ها و متون قبلي به خط قبلي بود جدا كرد و آنها را از فرهنگ و آثار علمى چهارده قرن تمدن اسلامى محروم ساخت. جالب تر از همه، تصور نويسنده اقدس از “تمدن”است؛ زيرا مى پندارد تمدن ها تحت تأثير تام زبان و خط هستند كه اگر زبان و خط عوض شود تمدن ارتقاء مى يابد در حاليكه تمدن هاى بشرى چه بسا در طول قرن ها و تحولات بيشمار و نشيب و فرازهاى بسيار به وجود آمده اند و با تصويب يك قانون براي تغيير زبان و خط،تغيير نمى كنند. از همه اين ها گذشته،تناقض گوئى خود آن جناب است كه گفته است:”آنچه لدى العرش محبوب است آن است كه جميع به لغت عربي تكلم نمايند؛چه كه ابسط از كل لغات است.اگر كسى به بسط و وسعت اين لغت فصحىٰ مطلع شود البته آن را اختيار نمايد.لسان پارسى بسيار مليح است و لسان الله در اين ظهور به لسان عربى و فارسى هر دو تكلم نموده و لكن بسط عربي را نداشته و ندارد،بلكه جميع لغات ارض،نسبت به او محدود بوده و خواهد بود و اين مقام افضليت است كه ذكر شد…(رساله نفحات قدس،ص٥) 

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *