سرّ سكوت

 

 

 

ابن عباس، يكي از اصحاب سرّ اميرمومنان(ع) بود؛مى گويد:روزي پس از فراغت امام از سه جنگ جمل،صفين و نهروان كه عليه ناكثين و قاسطين و مارقين (پيمان شكنان،ستمگران و خوارج) انجام شد و آن حضرت را در ابتداي خلافت ، درگير مشكلات فراوان نمود، در محلي به نام رحبه، نزد امام بودم؛ در آنجا، بي زمينه قبلي،سخن از موضوع خلافت و سال هاي سكوت امام و وقايع بعد از آن به ميان آمد؛ با يادآورى آن، طوفانى در قلب مبارك امام برخاست و سخنانى بيان فرمودند كه در آن اسرار و ناگفته هائي را فاش نمودند.در ميانه سخن،كسي پيش امام آمد و نامه اي به دست ايشان داد كه مشغول خواندن آن شدند؛پس از فراغت از خواندن نامه ، عرض كردم: ای امیرمؤمنان، ای کاش سخن خود را ادامه می‌ دادید! حضرت فرمودند:هیهات، اي ابن عباس، این آتش درونی بود که زبانه کشید و فروکش کرد! (به خاطر اين تمثيل،اين خطبه به شقشقيه معروف شد كه در اوائل نهج البلاغه آمده  و بعدها به خاطر موضوعات مهمى كه در آن بود،از مشهورترين و پرآوازه ترين سخنان آن حضرت شد)١…

فرازهائي از آن خطبه نورانى را مرور مى كنيم: به خداوند سوگند که خلیفه اول لباس خلافت را بر تن کرد در حالی که نیک می‌ دانست جایگاه من در خلافت مانند محور سنگ آسیاب است که بدون آن از چرخش باز می‌ ماند…سیل علم و معرفت از کوهسار وجود من فرومی ریزد، و مرغ اندیشه را یارای پرواز بر بلندای من نیست…در آن زمان که خلافت به انحراف گرایید، ‌پرده ای میان خود و زمامداری افکندم و روی از آن گردانیدم، و در اندیشه شدم که با دست بریده و بدون یاور برای به دست آوردن حق غصب شده ام پیکار نمایم، یا در برابر آن رویداد تاریک و پر ابهام صبر کنم. رویدادی که پیران را فرتوت و جوانان را پیر می‌ کند و مؤمن در آن همواره در سختی به سر می‌ برد تا خدایش را دیدار نماید. به این نتیجه رسیدم که شکیبایی و صبر،‌ خردمندانه تر از مبارزه و پیکار است، پس در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم صبر کردم و نظاره گر غارت میراث خود شدم! شگفتا! ابوبكر،با آن که در زمان حیاتش قصد کناره گیری از خلافت را داشت،‌ عقد عروس خلافت را برای پس از مرگش با دیگری (عمر) بست. آن دو چه سخت دو پستان خلافت را میان خود تقسیم کردند و از آن دوشیدند!

 

ابوبکر امر حکومت را به روحیه ای خشن سپرد، کسی که سخنش درشت و همراهی با او سخت و دشوار بود، با لغزش های فراوان و عذرخواهی بسیار، همراهی با حکومت او مانند سواری با شتری سرکش بود، که اگر سوار، مهار آن را بکشد بینیش مجروح می‌ شود و اگر به حال خود رهایش کند سوارش را زمین می‌ زند و به هلاکت می‌ رساند! ‌به خدا سوگند مردم در دوران حکومت او گرفتار خطا و ناآرامی و تبدّل رأی و کج روی شدند و من در آن دوران با آن‌که طولانی بود و بار سنگین بلاها را بر دوش داشتم، صبر کردم…سپس عمر، امر خلافت را به گروهی سپرد که می‌ پنداشت من هم یکی از آنهایم. پناه به خدا از آن شورا! چه زمانی فضیلت و برتری من بر اولین آنها (ابوبکر) مورد شک و تردید بود تا امروز بخواهم در کنار و همپایه اینان (اعضای شورا) قرار داده شوم؟! (در زمان سومى) به چپاول بیت المال پرداختند همچون شتری که علف های تازه بهار را با حرص و ولع می‌ بلعد! تا وضع چنان شد که آنچه رشته بود از هم گسست، و کردار ناشایستش کار او را ساخت و شکمبارگیش او را بر زمین زد…
 
ناگهان دیدم که مردم مانند یال کفتار، بر سرم ریختند، و از هر سو به من روی آوردند؛ ازدحام مردم چنان بود که دو انگشت شصت پایم در فشار جمعیت کوبیده شدند؛ و ردای من از دو طرف پاره شد؛ و مردم همانند گله گوسفند گردم را گرفتند…سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید؛ اگر حضور فراوان مردم برای بیعت با من نمی‌ بود، و گرد آمدن یاران و یاوران، حجت را بر من تمام نمی‌ کرد و خدا از اهل دانش و آگاهان پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی و پرخوری ستمکاران و گرسنگی ستمدیدگان ساکت ننشینند، بی تردید دهنه شتر حکومت را بر کوهانش می‌ افکندم، و پایان آن را همچون آغازش با پیاله تهی سیراب می‌ کردم، و در آن هنگام می‌ دیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر بود”…اين خطبه چونان رنجنامه اي از امام در عين كوتاهى، دوره كامل تاريخ خلفاى سه گانه نخستين و اوضاع سياسى عصر آنها و علل سكوت بيست و پنج ساله  و انگيزه هاى پذيرش خلافت و جريانات  گروه هاى حاكم و علل انحراف آنها از محور دين را تبيين مى كند كه اى كاش سخن امام ناقص نمى ماند و ناگفته هاي بيشترى را از زبان امام مى شنيديم…

———

١.اين خطبه را بسياري از علماي شيعه و سنى نقل كرده اند كه فهرست آنها را ببينيد:محمودى،مستدرك نهج البلاغه٥١٢/٢. شروح بسيارى نيز بر آن نوشته شده است:ر.ك:آقابزرگ تهرانى،الذريعه٢٢٢/١٣؛عبدالزهراء حسينى،   مصادر نهج البلاغه و اسانيده٣٢٤/١.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *