صوفى و بهائى

 

 

 

پژوهشگران با تحليل و تطبيق مبانى فكر بهائى با باورهاي صوفيانه به شباهت هائي ميان آن دو رسيده اند.ادعاي الوهيت، مهم ترين شباهت آنهاست.ميرزا حسينعلى ،ملقب به بهاء الله رهبر نخست بهائيت، با نام مستعار «درويش محمد» به مدت دو سال، در جبال سليمانيه عراق، در ميان دراويش نقشبنديه و قادريه زيست و با باورهاي آنها آشنا شد. نقشبنديه طرفداران خواجه بهاالدین نقشبند و قادریه پیروان ”عبدالقادر گیلانی“ ملقب به ”قطب‌الاعظم“ هستند كه باورشان همه خدائي  است و ”وحدت وجودی‌ اند لذا بهاء الله كه پيشتر نيز با افكار صوفيانه در منزل پدر توسط معلمان خصوصي، آشنا بود،در اين دوسال هم در معاشرت نزديك با آنان، آن افكار را پذيرفت و ادعاهايي را مطرح نمود.او در كتاب اقدس كه بزرك ترين كتاب نزد بهائيان است خود را مالك اسماء و صاحب اختيار امور جهان و مطلع امر خواند : “اى جماعت آفريدگان،بشنويد نداى مالك اسماء را كه از سوى زندان بزرگ، شما را ندا مى كند به اينكه خدائى جز من مقتدرِمتكبرِ تسخيركننده و بزرگ و داناى حكيم نيست(يا ملأ  الإ نشآء اسمعوا ندآء مالک الاسمآء ا ّنه يناديکم من شطر سجنه الا عظم  أنّه  لااله إلا  انا المقتدرالمتکبر المتسخر المتعالی العليم الحکيم)[اقدس،فراز ١٣٢].
 
او پيش تر نيز اين عبارت را گفته بود كه “خدائى جز منِ خدايِ زندانىِ تنها نيست”(لا اله الا انا المسجون الفريد)(آثار قلم اعلى،ج١،لوح٣٩ و ٥٧ و ص٢٣٠)؛سپس از اين مرتبه نيز فراتر رفته و شأن خود را آفريننده خدايان شمرده  و مى خواند:همه خدايان از رشحه خدائي من ،خدا شدند و همه پروردگاران از اثر حكم من به ربوبيت رسيدند(كل الالوه من رشح امرى تألّهت/و كل الربوب من طفح حكمى تربّت)(مكاتيب،ج٢،ص٢٥٥).در نظر يك بهائى،همه كاره جهان ،بهاء الله است،چه زنده باشد و چه از دنيا رفته باشد؛او مرجع همه دعاها و خواسته هاست و قبله حاجات و شنونده دعاهاي خلق و اجابت كننده آن دعاها، فقط اوست…چنان كه محمدعلي قائينى از مبلغين بهائى (م١٣٤٢) هم در درس نوزدهم كتاب “دروس الديانه”نوشته است: “قبله ما بهاييان، روضه مبارکه عکاست که در وقت نماز خواندن، قلباً بايد متوجه به جمال قدم و اسم اعظم (بهاءالله) باشيم زيرا مناجات و راز و نياز ما با اوست و شنونده اي جز او نيست و اجابت کننده غير او نه!”… 
 
موضوع مقام خدائى جناب بهاء الله به حدّى جدى است كه دستور داده به سوي او نماز خوانده شود هركجا كه باشد و پس از وفات شان نيز به سوى قبرش نماز گزارده شود.يعنى شخص ايشان خود را قبله قرار داده و در كتاب اقدس مى گويد:هنگامى كه خواستيد نماز بگزاريد به سوى مقام مقدس من رو كنيد كه خداوند آن را مطاف فرشتگان قرار داده است و محل توجه ساكنان شهرهاي  بقاء و محل صدور امر براي زمينيان و آسمانها؛و چون خورشيد حقيقت و تبيان(يعنى بهاء الله)غروب نمود،به سوي قرارگاهى نماز  گزاريد كه ما براي شما مقدر ساختيم -يعنى قبر من،قبله شماست- (و إذا أردتم الصلوة ولّوا وجوهکم شطری الأقدس المقام الذّی جعله اللّه‏ مطاف الملأ الأعلی و مقبل اهل مدائن البهاء و مصدر الأمر لمن فی الأرضین و السّماوات و عند غروب شمس الحقيقة و التبيان، المقرّ الذي قدرناه لكم)[اقدس،فراز٦].بهائيان بر اساس اين باور، به سوى او نماز مى خوانند و در نماز و نياز او را در نظر مى آورند و او را شنونده دعاهاي خود مى شمرند و نيز او را اجابت كننده دعاهاي خود مى دانند.
 
بحث الاهيات در آئين بهائى، چنانكه در متون يادشده آمد، حتى فراتر از باورهاي صوفيانه مى رود كه مجال بحث پيرامون آن در حوصله اين مختصر نيست .هرگونه توجيه و تحليل مبلغان بهائى در طول اين سال ها براى توجيه عبارات صريح بهاء الله در كتاب اقدس و ديگر نوشتارها در موضوع ادعاهاى خدائى و حتى خدا آفرينى،نتوانسته است گره اى از اين الاهيات بگشايد زيرا هيچ شباهت و مناسبتى با اديان توحيدى ندارد بلكه درست نقطه مقابل آنها و در تضاد با آنهاست. در اديان الاهى ، رسولان و انبياء را تنها رسول و بنده و حامل وحى معرفى نموده و همه دعوت هاى آنان ،دعوت به سوى خداى لا يزال بوده و هماره مردم را فراخوانده اند كه  تمام توجه ها به سوى آن آفريدگار بزرگ باشد و چون مسلمانان،هر روز كمينه ده بار در تشهدها ،شهادت دهند كه محمد (ص)فرستاده و بنده خداست(أشهد أن محمداً عبده و رسوله)و خداست كه  ربّ العالمين و مالك روز جزاست و تنها او را بايد عبادت نمود(الحمد لله رب العالمين الرحمن الرحيم مالك يوم الدين…)و او منزه است از هر چه در اوهام آيد(سبحان الله،سبحان ربى الاعلى و بحمده) و اين معنا با آنچه در صريح عبارات بعضى مشايخ صوفيان و رهبر بهائيان در ادعاى خدايي آمده، در تضاد كامل است…
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *