انحطاط و افول خلافت عثمانى ،فرصت مناسبى بود تا سلطه جويان جهانى با تجزيه كشورهاى اسلامى،سلطه خود را جانشين سلطه خلافت عثمانى كنند.بريتانيا از دیرباز تصمیم داشت به منظور هموارسازی مقاصد شوم خود، بر همه سرزمين هاى اسلامى كه عثمانيان بر آنها فرمانروائى مى كردند از هند گرفته تا خاورميانه و بخش هائى از اروپا دست يافته تسلط بر آنها را برای خود آسان سازد. او،آتاتورک را به عنوان مصلح در تركيه بالا كشيد تا در پروژه اصلاحات انگلیسی خویش، عمیقا دست به دین زدایی زند. از سوى ديگر براساس معاهده سايكس-پيكو (نمايندگان انگليس و فرانسه) پس از جنگ جهانی اول، بر روی یك كاغذ سفید، خطوط مرزی منطقه را ترسیم و قلمروهای عربی امپراتوری عثمانی مانند سوریه، لبنان، عراق، فلسطین، مصر و حجاز را با خطكش به دولت-ملتهای فرضی و دلبخواهی تقسیم و با تكیه بر قدرت نظامی خود به منطقه تحمیل كردند و تركيه را نيز در شكل فعلى قرار دادند.
تجزیه و تفرقه، سیاست دائمی استعمار بوده و در تاریخ بشر با نام لشكركشان و جنگ طلبان بزرگ و قدرت های استعماری سلطه گر و انحصار طلب معادل بوده است. با نگاهی به تاریخ مشخص است كه همواره طبقه حاكم بر جهان این دستور كار مهم را مد نظر داشته و از طریق جداسازی و تجزیه سرزمین ها و قدرت ها به راحتی به فتح و غلبه بر آنان دست یافته اند. داستانی كه در خاور میانه جایگاه ویژه ای دارد. سياست تجزيه و تفرقه بينداز و حكومت كن از سوى سلطه جويان خارجى در طول دوره عثمانى هم دنبال مى شد از طريق ايجاد اختلاف در دولتمردان مناطق، ايجاد و حمايت فرقه هاى نوظهور دينى مثل بابيت و بهائيت و وهابيت و قاديانيه و…، حمايت از جريان هاى مخالف داخلى و تطميع آنها براي ايجاد بلوا و ايجاد جنگ هاى فرقه اي و قومى و محلى، تحميل فقر و فاقه به مردم در شرايط قحطى و خشكسالى و چپاول ثروت هاي ملى و عقد قراردادهاي استثمارى و امثال اين اقدامات كه روز به روز بر مشكلات و تنگناهاى مردم مسلمان افزوده مى شد…
نياز اروپاییان به منابع و ثروت هاي این منطقه و نيز موقعيت و راههای مواصلاتی استراتژيك میان شرق و غرب و قدرت اوليه عثمانى ها در اين امپراطورى بزرگ آنها را به هراس انداخته بود به ويژه انگلیسیها تا قبل از استقلال هندوستان مستقیما تحت عنوان کمپانی هند شرقی سرنوشت سیاسی و اقتصادی آنها را در اختیار داشتند؛ به دلیل نفوذ معنوی خلافت عثمانی و شیخ الاسلام های آن در میان مسلمانان در زمان اقتدار عثمانیان، باید از آنان ملاحظاتی داشته باشند؛ زیرا چه بسا ممکن بود مردم هند با یک فتوا و یا فرمان از خلافت عثمانی، بر علیه سلطه انگلیس دست به شورش بزنند.هند و روسیه با اقلیتهای پرجمعیت مسلمان، از جمله فعالترین مراکز جانبدار امپراتوری عثمانی بودند. در نیمه دوم قرن نوزدهم، ادعای سلطان عبدالعزیز دایر بر خلیفه جهانی اسلام بودن، مورد قبول اکثریت روشنفکران طبقه متوسط هند و مسلمان قرار گرفته بود. با اطمینان خاطر میتوان پذیرفت که او نخستین سلطان عثمانی بود که در مساجد هند به نامش خطبه خوانده میشد.
علاوه بر آن در سال کنفرانسهای خلافت در سال ١٩١٩در سراسر هند به راه افتاد و عواطف مسلمانان را به طرفداری از خلیفه عثمانی برانگیخت. به دنبال آن، کمیته خلافت تشکیل یافت که با رهبری مؤثر محمدعلی جناح و سایران، همه ارج و اعتبار اسلام هندی را در یک مبارزه ضد انگلیس ،شكل داد. این مساله پیوند منسجمى بین ناسیونالیسم هندی و خلافت خواهی آنان برقرار کرد که همیاری مسلمانان هندو را در مبارزه برای استقلال هند، تا سالهای نزدیک به جنگ جهانی دوم تامین کرد. همه اينها نشان میداد كه انگلیس سلطه جو در واقع از قدرت و نفوذ مسلمين كه آن زمان در خلافت عثمانی جلوه داشت، ناخشنود بود و در سیاستهای دراز مدت، حذف این قدرت اسلامی را طراحی میکرد و در فرصتی که نقاط ضعف نظام عثمانی آشکار گشت و قوای عثمانی هم در صدد ترمیم کاستیهای نظام خود بودند، با چهرهسازی آتاتورک، او را مامور کرد تا اصلاحات مورد نظر انگلیس را با حذف دولت عثمانی و ایجاد برنامههای ضد اسلامی، جایگزین خلافت نماید و بدین وسیله مشکل تاریخی خود را برای همیشه از سر راه خود بردارد و البته نقشه هاي دور و دراز تري هم داشت كه يكى پس از ديگرى در كشورهاي اسلامى به مرحله اجرا گذاشت…
———————
نك:عنایت، حمید، اندیشههای سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی؛ سینیج، وین وو، تاریخ امپراطوری عثمانی، ترجمه سهیل آذرى ؛ نقوی، علی محمد، جامعه شناسی غربگرایی؛ نامور حقیقی، علی رضا، پژوهشی پیرامون روند تحولات اسلام گرایی در ترکیه، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی بین المللی.