شکر و سپاس و منت و عزت خدای را/پروردگار خلق و خداوند کبریا/دریای لطف اوست و گرنه سحاب کیست/تا بر زمین مشرق و مغرب کند سخا؟!/ أنشأتنا بلطفک یا صانع الوجود/فاغفرلنا بفضلک یا سامعَ الدعا/خواهندگان درگه بخشایش تواند/سلطانِ در سرادق و درویشِ در عبا/فرخنده طالعی که کنی یاد او به خیر/برگشته دولتی که فرامش کند تو را…
پنجمين مناجات حضرت زين العابدين(ع) مناجات راغبين(خواستاران، آرزومندان) است كه با رغبت به لطف و إنعام الاهى در مناجاتش، خواسته هاي خود را : خدایا هرچند در آمدن به سویت توشهام اندک است ولی، گمانم بر توکل به تو همواره نیکو است و هرچند گناهم مرا از عذاب تو به هراس افکنده، ولی چشم امیدم ایمنی از انتقامت را به من خبر میدهد و هرچند نافرمانیام مرا در معرض عذابت قرار داده، ولی حُسن اعتمادم مرا به پاداشت آگاهی میدهد و هرچند بیخبری مرا از آمادگی برای دیدارت به خواب غفلت انداخته، ولی آشنایی به کرم و عطاهایت مرا بیدار نموده است و اگر زیادهروی در گناه و سرکشی، میانه من و تو را تیره ساخته ولی مژده آمرزش و خشنودیات با من انس گرفته است؛
به درخششهای وجه تو و به انوار قُدست، از تو درخواست مى كنم و هم به سویت زاری می نمايم ؛ به عواطف مهرت و لطایف احسانت که گمانم را در آنچه از تو آرزومندم از بزرگی اکرامت و زیبایی انعامت، در راه تقرّب به تو و نزدیکی به بارگاهت و بهرهمندی از نگاه به سویت، تحقق بخشى ؛هم اینک متعرّض نسیم های رحمت و توّجه تو و خواهان باران جود و لطف بیپایان تو میباشم و از خشمت به سوی خشنودیات گریزان و از تو بهسوی خودت فراریام! نیکوترین چیزی را که نزد توست امید دارم، بر بخششهایت اعتماد نمایم، به عنایتت نیازمندم،خدایا آنچه را از فضلت بر من آغاز کردی به انجام رسان و آنچه را از کرمت به من دادی از من مگیر و آنچه را با بردباریات بر من پوشاندی آشکار مکن و آنچه را از زشتی کردارم دانستی بیامرز؛ خدایا! از تو به تو شفاعت میجویم و از تو به تو پناهنده می شوم؛ با امید بسیار به احسانت به سوی تو آمدم؛ به خوبیهایت که بر من منّت گذاری دلبستهام؛ به فراوانی کرمت تشنهام، از ابر فضلت ، باران طلبم؛ خشنودیات را خواهانم؛ آهنگ آستانت را دارم؛ به جویبار عطایت وارد آمدم؛ برترین خیرات را از پیشگاهت خواهشمندم؛ بهجانب حضرت جمالت روانم؛ ذاتت را اراده دارم؛ کوبنده دَرِ رحمتت هستم؛ در برابر شکوه و جلالت درمانده ام؛ با من از آمرزش و رحمت آنگونه کن که شایسته آنی و نه آنگونه که سزاوار عذاب و انتقامم، به مهربانیات ای مهربان ترین مهربانان.
إِلٰهِى إِنْ كانَ قَلَّ زادِى فِى الْمَسِيرِ إِلَيْكَ، فَلَقَدْ حَسُنَ ظَنِّى بِالتَّوَكُّلِ عَلَيْكَ، وَ إِنْ كانَ جُرْمِى قَدْ أَخافَنِى مِنْ عُقُوبَتِكَ، فَإِنَّ رَجائِى قَدْ أَشْعَرَنِى بِالْأَمْنِ مِنْ نِقْمَتِكَ، وَ إِنْ كانَ ذَنْبِى قَدْ عَرَضَنِى لِعِقابِكَ، فَقَدْ آذَنَنِى حُسْنُ ثِقَتِى بِثَوابِكَ، وَ إِنْ أَنامَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْدادِ لِلِقائِكَ، فَقَدْ نَبَّهَتْنِى الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِكَ وَآلائِكَ، وَ إِنْ أَوْحَشَ ما بَيْنِى وَبَيْنَكَ فَرْطُ الْعِصْيانِ وَالطُّغْيانِ، فَقَدْ آنَسَنِى بُشْرَى الْغُفْرانِ وَالرِّضْوانِ؛ أَسْأَلُكَ بِسُبُحاتِ وَجْهِكَ وَبِأَنْوارِ قُدْسِكَ، وَأَبْتَهِلُ إِلَيْكَ بِعَواطِفِ رَحْمَتِكَ، وَلَطائِفِ بِرِّكَ، أَنْ تُحَقِّقَ ظَنِّى بِما أُؤَمِّلُهُ مِنْ جَزِيلِ إِكْرامِكَ، وَجَمِيلِ إِنْعامِكَ، فِى الْقُرْبىٰ مِنْكَ وَالزُّلْفىٰ لَدَيْكَ، وَالتَّمَتُّعِ بِالنَّظَرِ إِلَيْكَ، وَهَا أَنَا مُتَعَرِّضٌ لِنَفَحاتِ رَوْحِكَ وَعَطْفِكَ، وَمُنْتَجِعٌ غَيْثَ جُودِكَ وَلُطْفِكَ، فارٌّ مِنْ سَخَطِكَ إِلىٰ رِضاكَ، هارِبٌ مِنْكَ إِلَيْكَ، راجٍ أَحْسَنَ ما لَدَيْكَ، مُعَوِّلٌ عَلىٰ مَواهِبِكَ، مُفْتَقِرٌ إِلىٰ رِعايَتِكَ .
إِلٰهِى مَا بَدَأْتَ بِهِ مِنْ فَضْلِكَ فَتَمِّمْهُ، وَما وَهَبْتَ لِى مِنْ كَرَمِكَ فَلا تَسْلُبْهُ، وَما سَتَرْتَهُ عَلَىَّ بِحِلْمِكَ فَلا تَهْتِكْهُ، وَما عَلِمْتَهُ مِنْ قَبِيحِ فِعْلِى فَاغْفِرْهُ؛ إِلٰهِى اسْتَشْفَعْتُ بِكَ إِلَيْكَ، وَاسْتَجَرْتُ بِكَ مِنْكَ، أَتَيْتُكَ طامِعاً فِى إِحْسانِكَ، راغِباً فِى امْتِنانِكَ، مُسْتَسْقِياً وَابِلَ طَوْلِكَ، مُسْتَمْطِراً غَمامَ فَضْلِكَ، طالِباً مَرْضاتَكَ، قاصِداً جَنابَكَ، وَارِداً شَرِيعَةَ رِفْدِكَ، مُلْتَمِساً سَنِىَّ الْخَيْراتِ مِنْ عِنْدِكَ، وَافِداً إِلىٰ حَضْرَةِ جَمالِكَ، مُرِيداً وَجْهَكَ، طارِقاً بابَكَ، مُسْتَكِيناً لِعَظَمَتِكَ وَجَلالِكَ، فَافْعَلْ بِى ما أَنْتَ أَهْلُهُ مِنَ الْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ، وَلَا تَفْعَلْ بِى ما أَنَا أَهْلُهُ مِنَ الْعَذابِ وَالنِّقْمَةِ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.