سيماي پارسايان

 
 
 
 
 
اين سوال را از جمع پرسيد:اگر گرامى ترين فرد نزد خدا پارساترين است،چه كسي پارساست و ملاك پارسائى چيست؟هركس يك ويژگى گفت؛نوبت به من كه رسيد گفتم: بهتر نيست ببينيم اميرمومنان چه مى فرمايد؟مگر هركجا در فهم قرآن مى مانيم نبايد به راسخان علم قران مراجعه كنيم و بهترين كارشناس قرآن اوست.گفتند: آن حضرت چه كسى را پارسا معرفي مى فرمايد.گفتم:امام،دوستى داشت عابد و اهل دل به نام همام كه روزي از امام درخواست نمود پارسايان و تقواپيشگان را براي او توصيف نمايد به نوعى كه بتواند آنها را تصور كند و ببيند. امام درنگى نمود و اين آيه قرآن را براي او خواند و فرمود: اي همام! پرواپيشه باش و نیکی کن كه خداوند با اهل تقوی و نیکوکاران است(نحل/۱۲۸)؛ اما همام به این اندازه قانع نشد و مکرر اصرار ورزید که آن حضرت بیش از این برای او درباره اهل تقوی بگوید.امیرمومنان كه اصرار او را ديد در بياني تفصيلي چهل ويژگى صالحان و با تقوايان و پارسايان را براي او برشمرد.سخنان امام آن چنان تاثير گذار و دل همام چنان نرم و تأثير پذير بود كه همام صيحه اي زد و به لقاي خدايش شتافت و امام فرمود اين چنين موعظه ها بر دل هاى آماده اثرگذار خواهد بود… 
 
گفتند چه بود آن بيانات جذاب و تأثير گذار؟ گفتم:خوب است خود به آن خطابه فاخر(خطبه١٩٣) مراجعه كنيد اما من مى توانم گوشه اي از آن صفات را در چند سرفصل ارائه كنم.گفتند حتما مراجعه مى كنيم اما شما نيز برداشت خود را بگو.گفتم:نخست سلوك آنها با مردم و جامعه است: نيكوگفتارند؛ در لباس و معيشت مقتصد و ميانه رو هستند؛متواضعانه راه مى روند؛امین مردم اند(و مردم) از شَرِّ آنان در امانند؛ تن پرور نیستند و جسم‏ های آنان نحیف و لاغر است؛کم خرج اند و نیازهای آن ‏ها سبک و اندک است؛ ارواح شان عفيف و پاك است؛ اهل استقامت اند يعنى برای مدتی کوتاه در این جهان صبر و استقامت ورزیدند و راحتی بس طولانی را بدست آوردند، تجارتی است پر سود که پروردگارشان برای شان فراهم ساخته است؛روز ها به سان دانشمندانی بردبار جلوه مى كنند؛ در زمره ابرار و نیکوکارانند؛ از ستایش مردم ترس دارند، هر گاه یکی از آنان ستوده شود، از آن چه به او گفته می‏شود به هراس می‏افتد و می‏گوید: من از دیگران به خود، آگاه ‏ترم و پروردگارم به نفس من از خود من آگاه ‏تر است. خدایا، مرا به آن چه می‏گویند مگیر و مؤاخذه مکن و مرا بهتر از آن چه گمان می‏کنند قرار ده و از آن چه بر من از اعمالم نمی‏دانند بگذر…
 
اما در ارتباط خود با خدا: از محرمات چشم می‏ پوشانند؛گوش های آنها، وقف آموختن و آموزش علم سودمند شده است؛ در گرفتاری و آسایش یکسانند؛مشتاق لقاء پروردگار خويش هستند به نوعى كه اگر نبود اجل و مدتی که خدا برای ایشان معین فرموده، از شوق ثواب و بیم عذاب، چشم بر هم زدنی روح در بدنشان قرار نمی‏گرفت؛خداوند در نزد جان آنها، بزرگ و غیر خدا کوچک است؛ اهل یقین هستند و به کسی می‏مانند که بهشت را با چشم دیده و در آن نعمت‏ هاى آن شناورند و همچون کسی هستند که آتش دوزخ را عیان مشاهده کرده و در آن معذّبند؛ دل هاشان پر از حزن و اندوه است؛دنیا به آنها روی آورده اما آنها از آن روی گردان شده‏اند، دنیا خواست که آ‏ها را اسیر خود کند اما آنان با فداکاری، خود را از دست او آزاد ساخته‏ اند اهل تهجدند و شباهنگام همواره به پا ایستاده و قرآن را شمرده، شمرده تلاوت می‏کنند…
 
اما از حيث باورها و اعمال عبادى: درمان دردهای خود را از قرآن طلب می‏ کنند. هر گاه به آیه‏ای برسند که در آن تشویق باشد با علاقه فراوان به آن روي آورند و روحشان با شوق در آن خیره شود و آن را همواره نصب العین خود سازند، و هر گاه به آیه‏ای برخورد کنند که در آن بیم باشد، گوش‏های دل خویشتن را برای شنیدن آن باز می‏کنند و صدای ناله و بهم خوردن شعله ‏های آتش با آن وضع مهیبش در درون گوش شان طنین انداز است؛اهل ركوع و سجودند؛خوف خدا، بدن‏های آنان را مانند چوبه‏ تیر تراشیده و لاغر ساخته است؛ وقتى ناظرى آنها را ببيند، آنها را بيمار می ‏پندارد، ولی هیچ مرضى در وجود آنها نیست و آن بیننده  با خود گويد آنها دیوانه شده‏اند! در حالیکه اندیشه‏ای بس بزرگ آنان را به این وضع در آورده است؛ به اعمال کم و زیاد خود قانع نیستند و خویش را متهم می‏سازند و از اعمال خود ترسناکند؛ قوّت در دین دارند؛  نرم خو و دوراندیش‏اند؛ایمانی آمیخته با یقین دارند؛ علاقه  اي شديد به کسب علم دارند؛علمی همراه با حلم دارند…گفتم:از اين كلام جامع تر در صفات پارسايان نخواهيم يافت…
 
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *