خوشبختى

 
 
 
 
دعاي همه مهمانان در جشن عروسى براي اين زوج جوان، آرزوى خوشبختى بود؛ خوشبختى و سعادت، آرمان همه انسان هاست؛همه تلاش ها و پويش ها در زندگى براي رسيدن به سعادت است.پدران و مادران،معلمان و مربيان و رهبران معنوى جامعه براي فرزندان و متربيان خود از خداوند، سعادت و رستگارى آرزو مى كنند.من هم به عروس و داماد تبريك گفته و براي آنها آرزوي كاميابي و سعادت و خوشبختى كردم و گفتم كارى با شما دارم كه وقتى سرتان از اين مراسم خلوت شد، به خانه تان مى آيم و كمى صحبت مى كنيم.آنها هم تشكر كردند و گفتند منتظرتان خواهيم بود.ماه بعد با همسرم،هديه اي گرفته و با هماهنگى قبلي به خانه شان رفتيم.بعد از پذيرائى و گپ هاى معمول، سخن را به خوشبختى كشاندم و گفتم:اگر يادتان باشد شب عروسي همه مهمانان براى شما آرزوى خوشبختى مى كردند؛مى خواستم بدانم شما خوشبختى تان را در چه مى دانيد:تمكن مالي؟ فرزندان زياد؟موقعيت اجتماعى خوب يا چيزهاى ديگر؟ گفتند: ما جوانيم و هنوز به تحليل كاملى نرسيديم، به نظر شما خوشبختى چيست…؟
 
گفتم: خوشبختى،تصادفى نيست؛اين ما هستيم كه خوشبختى يا بدبختى خود را با رفتار و كردارمان رقم مى زنيم.من با خود واژه خوش بختى هم مشكل دارم چون سخن از بخت و اقبال در آن است كه  فرد در آن نقشي ندارد و اين بخت اوست كه خوب يا بد رقم مى خورد و خودش خيلي در تحقق آن نقش ندارد، مثل كسي كه پول بادآورده اى بطور ناگهانى نصيبش مى شود كه حاصل زحمت خودش نبوده است. واژه سعادت يا كاميابي يا كامروائى يا عاقبت بخيرى، از آن گوياتر است.به هرحال ما چون دنيا و آخرت را به هم پيوسته و غير جدا مى بينيم تعريف مان از سعادت و خوشبختى ، كاميابى در هر دو پهنه است. در فرهنگ ما يك جلد قرآن را به عنوان تيمن و تبرك در مهريه ها قرار مى دهيم تا برنامه و راهنماى زندگى عزيزان مان قرار گيرد، در قرآن،خوش بختان را با واژه هاى مفلحون و فائزون ياد مى كند؛بد نيست در موتورهاى جستجو اين دو واژه را جستجو كنيد و ببيند چه كسانى را خداوند رستگار و پيروز شده و به فلاح و فوز رسيده ناميده و “اولئك هم المفلحون” و “اولئك هم الفائزون ” و “قد افلح المومنون”گفته است…
 
گفتند:سر فرصت ان شاء الله مراجعه مى كنيم اما شما اكنون ،كمى از مطالعاتت براي ما بگو تا ما در اول زندگى بتوانيم مسير خوشبختى را پيش بگيريم و از يافته هاي شما بهره اي برده باشيم. گفتم از تعارف گذشته، من دوست دارم شما را با سخنانى از اميرمومنان عليه السلام -كه مى دانم ارادت ويژه اى به ايشان داريد- مهمان كنم. شنيده ايد كه مولايمان وقتى در محراب عبادت، مورد ترور ناجوانمردانه اشقيا قرار گرفت، فرمود: “فزت و ربّ الكعبه”،  يعنى به خداى كعبه كه رستگار شدم؛  زيرا او شهادت در راه خدا را سعادت مى شمرد و براي دنيا ارزشي قائل نبود مگر آنكه نردبانى براي رسيدن به بام معرفت و ايمان باشد. بگذاريد تا سخنى از ايشان برايتان بخوانم:او فرمود: بندگان خدا! تقوا پيشه كنيد بسان خردمندى كه تفكر، او را به خود مشغول ساخته،از گذرگاه دنيا با سرافرازي گذشته و توشه آخرت را با خوشبختى،پيش فرستاده است”١؛و فرمود:”خوشبختی آن نیست که مالت فراوان و فرزندانت زیاد شود، بلکه خوشبختی آن است که دانش و بردباري تو ، فزون گردد”٢.سعادت در نگاه امام،هوشمندى در جمع آورى توشه براى آخرت، دانش و حلم است…
 
همسرم گفت:مگر نه اين است،كسى كه طالب چيزي باشد به هر طريقى سعى مى كند به آن دست يابد ؟ طالب سعادت و خوشبختى هم همين طور است. شنيدم كه امام فرمود:”سعادتمند کسی است که از دیگران پند بیاموزد و بدبخت کسی است که هوای نفسش او را بفریبد و مغرور شود”٣. گفتم: بله،بايد به اطراف خود نگاه كرد و ديد آنان كه موفق شدند خوشبختى واقعى يعنى رضايت خدا و ولى خدا امام زمان عليه السلام را به دست آورند چه كردند، مثل آنان عمل كنيم و به مسير اهل بيت برويم اميرمومنان فرمود:”آگاه باشيد که خاندان محمد (ص) به ستارگان آسمان مانند، هرگاه يکي از آنها غروب کند، ستاره‏ ديگري در افق حيات طلوع مي‏کند. گويا مي‏بينم که (در سايه‏ پيروي از خاندان رسول‏ خدا) نعمت هاي خدا بر شما تمام شده و به آنچه آرزومنديد، دست يافته‏ايد”٤.اگر در زندگى دنبال اهل بيت پيامبر رويم و با انها زندگى كنيم و با امام زمان خود پيوند گيريم خوشبخت واقعى و سعادتمند حقيقي هستيم؛ و بايد اين گونه دعا كنيم:”خدايا از تو مى خواهيم مقام و منزلت شهیدان و زندگی کردن با سعادتمندان و دوستی و همنشینی با پیامبران را به ما عنايت نمائى(نسال الله منازل الشهداء، و معایشه السعداء و مرافقه الانبیاء)٥…
————–
١.نهج البلاغه،خطبه ٨٣.
٢.همان،حكمت٩٤.

٣.همان،خطبه٨٦.

٤.همان،خطبه ٩٩.
٥.همان،خطبه٢٣.
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *