قرن گذشته به سختى توانست نظام تبعيض نژادى و آپارتايد را ملغى كند و به تبعيض نژادى و تفاوت سياه و سفيد پايان دهد.آيا آثار فرهنگ طبقاتى كاملاً محو شده يا به اشكال و نام هاى ديگرى باقى است؟ تاريخچه نظام هاى طبقاتى نشان مى دهد كه در همه كشورها،طبقات و كاست ها با مشخصه هایی مثل درون همسری و انتقال ارثی در شغل، وضعیت آیینی در سلسله مراتب آن، تعامل و محرومیتهای اجتماعی عرفی و مفاهیم یا تصورات فرهنگی از خلوص و آلودگی در درجهبندی افراد و تقسيم جامعه به اين طبقات وجود داشته است كه افراد آن طبقه يا كاست در رتبههای مختلف، حق گذر به رتبههای دیگر را نداشتند و باید شرایط ویژهای را در رفتار و اعمال خود و رابطه با اعضای رتبههای دیگر رعایت کنند.مثلاً در سیستم کاست هندبرگرفته از هندوئيسم،مردم به چهار طبقه ١.كاهنان، ٢.شاهزادگان و جنگاوران،٣.بازرگانان و صنعتگران و كشاورزان و ٤.كارگران تقسيم شده و هر کس که در این چهار کاست طبقهبندی نشود، «نجس» یا فرد لمسناپذیر (دالیت) محسوب میگردد.
در دین هندو، این طبقهبندی در وداها آمدهاست و مردم در هر یک از این طبقات که به دنیا بیایند نباید به شغل افراد طبقهٔ دیگر وارد شوند و نیز اجازه ندارند که با افراد طبقهٔ دیگر ازدواج کنند. طبق آموزههای دین هندو، اعمال و رفتار ما و کارهایی که در این جهان گردآوری میکنیم تعیین میکند در زندگی بعدی در کدام طبقه قرار گیریم.دولت هند طبق قانون اساسى جديد،سعی دارد این نظام طبقاتی را از بین ببرد ولی مردم معتقد به آیین هندو، آن را دستور دین میدانند.مانوسمریتی که مهم ترین و اصلی ترین کتاب قانون و شریعت هندو شناخته شده و قدمت آن دست کم به هزار سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد، سیستم طبقاتی را به عنوان پایه نظم و قاعده جامعه تصریح و توجیه می کند كه چهار طبقه برهمن ها، کشاتریاها، وایشیاها و شودراها از برهما، خدای خالق هندو نشأت گرفته است كه گروه اول از سر و گروه دوم از دست و گروه سوم از پهلوها و ران های برهما و گروه چارم از پاهاي برهما خلق شده و تمام امور کاری و خدماتی (نوکرانه) را انجام می دهند. این چهار گروه اصلی به حدود ۳,۰۰۰ دسته و ۲۵,۰۰۰ دسته فرعی تر تقسیم می شوند که هر یک بر اساس شغل و حرفه شان رده بندی می شوند. خارج از سیستم طبقه بندی اجتماعی هندوها نیز آچهوت ها قرار دارند که با نام دالیت ها یا نجس ها نیز شناخته می شوند…
شكاف طبقاتى در غرب هم كم و بيش به شكل هاى مختلف تا قرن نوزدهم در ارتباط با قشر بندی اجتماعی به کار برده میشد. در نظام فئودالى غرب ، در راس هرم شاه بعنوان فئودال بزرگی که در قدرت سیاسی را قبضه کرده بوده قرار میگرفت و پس از وی به ترتیب زمین دارانی که تابعیت شاه را گردن گذارده بودند و سپس هرم به دهقانان وابسته به زمین یا سرف ها منتهی میگشت و پایگاه هریک از این قشرهای زمین دار مشخص بود و در هر مرتبه حقوق و وظایف هر طبقه معین شده و موقعیت اجتماعی موروثی آنها طی قرون اعصار شکل گرفته و تثبیت شده بود.بعدها ماركسيست ها اين طبقه بندى ها را با مبناى اقتصادى تحليل كرده آن را حاصل شرايط طبقاتى هر دوره تاريخى و در زمان ما نبرد كارگر و سرمايه دار، پرولتاريا و بورژواها دانستند كه نهايتا به پيروزى پرولتاريا و تشكيل حكومت جهانى كمونيسم منتهى مى گردد.امروزه اگرچه اين طبقه بندى ها از بين رفته ولى شكاف طبقاتى در شكل نابرابرى اقتصادى خود را نشان داده و رنج مضاعفى را بر مردم نابرخوردار تحميل مى نمايد…