ميراث من

 

 

 

ما از پدران خود يك كشور باستانى،  بزرگ، مستقل، مسلمان ، شيعه با فرهنگى غنى و آثارى جاودانه،ارث برده ايم. آيا نبايد اين ميراث را بشناسيم و ارج نهيم و حفظ كنيم و با امانت به نسل بعد بسپاريم؟ مباد از اين ميراث چيزي بكاهيم يا ضايع كنيم يا آن را به دشمن سپاريم. ايرانيان پيش از اسلام، آثارى داشتند كه كم و بيش محفوظ مانده است و بعد از اسلام ، در رشد و تعالي اين دين و باروركردن فرهنگ و علوم انساني بر اساس تعاليم آن، نقش اساسي ايفاكردند و در بسياري زمينه ها از اعراب جلو افتادند. همچنين، آنان بـه عنـوان حلقـه واسـط در تفكيـك اسـلام از عـرب و سـازگاري انديشه هاي ايراني و اسلامي و ارتقا و اعتلاي آن نقش مهمي داشتند.آنها گذشته باستاني خود را با دين جديد پيوند زدند و در سايه ديدگاه غيرطبقاتي اسلام و خارج شدن علـم از انحصار طبقه اي معين، در قرن هاي بعدي، طلايه داران فرهنگ اسلامي شدند و توانستند با نبوغ خويش اسلام را در چارچوب هاي قومي و ملـي محصور نكنند و جنبه هاي جهاني آن را تفوق بخشند.با ورود اسـلام به ايران، جامعه بسته و كم ارتباط ساساني جزئي از يك تمـدن بـاز و جامعـه اي بـزرگ بـا تحرّك اجتماعي چشمگير شد كه بـه لحـاظ ديـدگاه جهـانشـمول اسـلام، وارث تمـامي تمدن هاي قبل از خود بود

بخش دوم  ميراث ما در تاریخ ایران، دوره اسلامی است که در چنین عصر طلایی و درخشان، ایرانی بودن در درون فرهنگ و تمدن اسلامی ، چنان با مسلمانی درآمیخت که جدا کردن آن ناممکن است؛ حتی رسم های کهن همچون عید نوروز با توجه به باورهای مذهبی استمرار یافت. در همین مقطعِ تاریخی دانشمندان و اندیشمندان به تدوین انواع علوم اسلامی و غیر آن پرداختند و در ساخت تمدن اسلامی نقش بارزی را بر عهده گرفتند. مردم به برکت چنین فرهنگی در برابر استبداد شاهان و تهاجم اقوام وحشی مقاومت کردند و ادبیات ایرانی صبغه ای دینی و اخلاقی به خود گرفت. استفاده از خطِ عربی در همان قرون نخستین اسلام زبان و فرهنگ توده های مردم ایران را به دیانت اسلام نزدیک تر کرد. این پیوندِ خجسته اندیشه ایران اسلامی را استوار ساخت. اولین آثار شعر و نثری هم که به زبان فارسی پدید آمد در واقع همین خصلت را در خود منعکس کرد. ایرانیان شعر عروضی را از سروده های عربی گرفتند و چنان بارورش ساختند كه قابل مقايسه با قبلش نبود.

ادیبان و سخنوران چند قرن نخستین پس از ظهور و گسترش اسلام در ایران به فرهنگ ایرانی و اسلامى توجه داشتند و کوشیدند آن لطایف و نکته های تاریخی و گزارش زندگی قهرمانان دوران باستان را به مسیری سوق دهند که از مطالعه آن ها تعالیم اخلاقی و ارزش های انسانی ترویج شود. امثال ابوشکور بلخی شاعرِ خردمند و آگاه قرن چهارم در آفرين نامه و کسایی مروزی که مذهب شیعه را اختیار کرد و نخستین شاعر دلبسته اهل بیت در ایران معرفی شد، در اشعارشان حكمت و اندرز و اخلاق را ترويج نمودند و اديبان ديگر همچون سنايي و نظامى و حافظ و سعدى و مولوى و صدها ديگر،از دل همين فرهنگ دينى سربرآوردند وشهره آفاق شدند.آنان در آثار خود،ضمن حمایت از سنت های اصیل ایرانی و اعتبار بخشیدن به زبان فارسی به حق طلبی و فضیلت گستری توجه بسیار نشان دادند. نمونه بارز این حماسه سرایان فردوسی است که با کتاب ارزشمند شاهنامه كه براى نظم سی سال رنج کشید، داستان های اساطیری و شرح حال پهلوانان ایرانی و تاریخ ایران پیش از اسلام را با ارزش های دینی و معنویت اسلام درآميخت و زبان فارسى را زنده كرد.

فردوسى ،ارادتش نسبت به پیامبر و خاندانش را پنهان نكرد گرایش های شیعی او در شاهنامه کاملاً هویداست(منم بنده اهل بيت نبى/ستاينده خاك پاي وصى/برين زادم و هم براين بگذرم/چنان دان كه خاك پى حيدرم/نباشد به جز بى پدر دشمنش/ كه يزدان بسوزد به آتش تنش!) و به همین دلیل محمود غزنوی که یک پادشاه متعصب سنی مذهب بود اقبالی به آن نشان نداد و فردوسی را در هاله ای از ناراحتی و اندوه فرو برد. شاهنامه، اثری ماندگار شد که نه تنها توجه ایرانیان در ادوار گوناگون تاریخی را جلب کرد، بلکه ملل دیگر جهان با شوقی وافر از محتوای این اثر بزرگ استقبال کردند. نتيجه آنكه پيشينيان،به جز ادبيات بسيار غنى،در تمامى علوم و فنون از قبيل پزشكى و نجوم و رياضيات و حكمت و معمارى و هنر و صنعت و… ميراث گرانبهايي نه فقط براى ما، بلكه براي بشريت، به يادگار گزاردند كه هريك از آنها موجب مباهات و افتخار است.خرّم آنان كه از اين ميراث بهره برند و بر آن بيفزايند!

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *