جنبش ها و انقلاب ها

 

 

 

هرگونه کوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک، یا تأمین هدف اصلی از طریق عمل و كنش  جمعی خارج از حوزهٔ نهادهای رسمی را جنبش گويند. جنبش‌های اجتماعی كمتر از صدنفر را جنبش هاى كوچك و جنبش هاى اجتماعی بزرگ، جنبش‌هایی هستند که هزاران یا میلیون‌ها نفر را در برمی‌گیرند. بعضی از جنبش‌ها در چهارچوب قوانین جوامعی فعالیت می‌کنند که در آن حضور دارند؛ در حالی که جنبش‌های دیگر به صورت گروه‌های غیرقانونی یا زیرزمینی فعالیت می‌کنند. جنبش دگرگون‌ ساز جنبش‌های اجتماعی است که هدف آن دگرگونی فراگیر در جامعه است كه اغلب به انقلاب منجر می‌شود و ساختار جامعه را تغییر می‌دهد در حاليكه جنبش اصلاحات معمولاً هدف‌ های محدودتری دارد و می‌خواهد تنها برخی جنبه‌های نظم اجتماعی موجود را تغییر دهد. هر دو خواهان تغییرات در سطح جامعه‌اند اما جنبش‌های اصلاحات یک فرایند اجتماعی درازمدت را در برمی‌گیرند.جنبش حقوق مدنی در آمریکا،جنبش حق رأی زنان، جنبش پروتستان در اروپا، جنبش استقلال‌طلبانه هند و جنبش ضد آپارتاید درآفریقای جنوبی و انقلاب اسلامى در ايران از مهم‌ترین جنبش‌های اجتماعی جهان اند كه پيش از سده پانزدهم رخ داده اند.

جنبش و نهضت سیاسی اسلامی سابقه ای به قدمت اسلام دارد، اما آنچه که جنبش اسلامی معاصر را برجسته تر از گذشته می سازد، ورود استعمار به کشورهای اسلامی است که علاوه بر انگیزه قبلی همچون ظلم، استبداد و فساد داخلی، انگیزه جدیدتری را برای برپایی این گونه جنبش ها در دوره معاصر پدید آورده اند كه هدف شان نجات از انحراف و بدعت، پیاده شدن اسلام در زندگی سیاسی اجتماعی مردم، یا براندازی حکومت های مستبد و تشکیل حکومت عادلانه بوده است.جنبش‌های اسلامی – سیاسی ، بیشتر از هر مسئله دیگری در دنیای اسلام و در حال حاضر نياز به بررسی و شناخت آکادمیک دارد تا در سده نو، نوع مخرب آنها مثل داعش و القاعده به وجود نيايند يا رشد نكنند.اين جنبش ها د‌ر قالب سه الگوی جنبش‌های اسلامی سیاسی افراطی (مد‌ل گروه‌های طالبان، القاعد‌ه و د‌اعش)، جنبش‌های اسلامی سیاسی لیبرال (مد‌ل کشور ترکیه) و نیز جنبش‌های اسلامی سیاسی نهضت‌محور (مد‌ل انقلاب اسلامى ایران) مى تواند مورد‌ بررسی و تحلیل قرار گيرد.

تجربه تلخ شكست جنبش مردم مصر به خاطر راهبردهاي نادرست و متحجرانه اخوان المسلمين ، ناتواني اسلامگرايان تونسي در عمل اصلاحى و سياسى بعد از انقلاب مردم تونس و فرار ديكتاتور، راهبردهاي جنگ افروزانه تركيه در منطقه در هواي احياي امپراطورى عثمانى، انحرافات عقيدتى و افراطي طالبان در تحميل برادركشي و خشونت به مردم افغان و ظهور باورهاي افراطي با چاشنى خشونت و جهل در شكل القاعده و امثال آن در مناطق ديگر، تجربه هائى است كه حتماً بايد در سده پانزدهم مورد امعان نظر قرار گيرد.هيچگاه نبايد از مطامع استعمارگران براي دست اندازي به منابع سرشار كشورهاي اسلامى و بهره بردارى آنها از جهل مردم و خودفروشى دولتمردان فاسد، غافل شد. آگاه سازي مردم از برنامه ها و نقشه هاى دشمن بايد در صدر وظايف عالمان و روشنفكران از طرق ممكن به ويژه شبكه هاي اجتماعي قرار گيرد.فهم زمينه هاي خيزش جنبش هاي اسلامي منوط به تبيين نظرياتي است كه درباره خاستگاه و ريشه شكل گيري اين جنبش ها در سده اخير مطرح شده است…

دولتمردان بايد به اين باور برسند كه گسستن از گذشته به منظور برقراري نظمى نو براي آينده هماره مورد مطالبه مردم است .احتمال انقلاب فقط در موقعى كه تبعيض ها و نابرابرى ها اوج مى گيرد،رخ نمى دهد بلكه زمانى كه بهبودي در شرايط زندگى مردم هم به وجود مى آيد،مى تواند به وجود آيد زيرا سطح زندگى مردم كه بالا مى رود، توقع آنها هم بالا مى رود.اگر شرايط واقعى از انتظارات عقب بماند، تمايل به شورش به وجود مى آيد.هميشه اين محروميت مطلق نيست كه مردم را انقلابى مى كند بلكه محروميت نسبي و تبعيض هم مى تواند مردم را انقلابى كند.هميشه بايد مواظب بود كه كاسبان انقلاب (يعنى كساني كه مردم را براي مطامع دنيوى خويش تحريك مى كنند و به ميدان مى آورند تا براي خود منافعى ايجاد كنند و بعد از رسيدن به قدرت،مردم را فراموش مى كنند) ما را ابزار دست خود نكنند.به هرحال شرايط دوران غيبت امام عصر (ع)را نيز بايد مدّنظر داشت، همان عواملى كه غيبت را به حضرت تحميل نموده است…

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *