حكومت دينى

 

 

 

در بررسي چالش هاي دينداري در جوامع ، يك عامل مهم،وجود حكومت هاي دينى است.هرگاه انديشه دينى توسط غيرمعصوم تبديل به حكومت رسمى شود، به خاطر خطاي كارگزاران دچار آفت هائى مى شود كه تبديل به چالشي در فرآيند دينداري مى گردد.آفت حكومت به نام دين، اين است كه مثلاً وعده هائى مى دهد كه به تحقق نمى پيوندد؛ بين كلام و عملش تناقض ديده شده و راستي مشاهده نمى شود؛به ظلم روي مى آورد و از مسير عدالت خارج مى شود؛ دوست گزينى به جاي شايسته گزينى حاكم مى شود؛در تقسيم امكانات عمومى ،تبعيض و نابرابري اعمال مى گردد و امثال اين نادرستى ها، متاسفانه پاي دين نوشته شده و موجب گريز از دين مى شود. اين كه پنداشته شود حكومتى يك سرش به  خدا متصل  است و از قداست  و حقانيت  برخوردار است و كسي حق اعتراض ندارد و احكامش مقدس است؛ دين را در انظار مردم ، خفيف و حقير كرده و مقصر كمبود ها و ستم ها معرفي مى نمايد. محمد با طرح اين چالش گفت:موضوع،بسيار جدّي است و علاقمندم بدانم دوستان با من هم عقيده اند يانه؟

هادي گفت:كاملاً درست است و همانطور كه گفتى از جدّى ترين چالش هاست.یکی از پیامدهای اجتناب‌ ناپذیر این وضع که تفسیر دین به دست خود صاحبان قدرت سیاسی باشد، این است که اینان چیزهای کوچک را بزرگ جلوه می‌ دهند و چیزهای کلان را خُرد. حضرت عیسی(ع) خطاب به علمای یهود می‌فرمود: “وای بر شما ریاکاران که زکات نعنا و شوید و زیره را می‌پردازید و اعظم احکام شریعت یعنی عدالت و رحمت و ایمان را ترک کرده‌اید … ای رهنمایان کور که پشه را از صافی می‌گذرانید ولی شتر را فرو می‌بلعید”! منكرات كوچك را بزرگ كرده و به ظاهر از آن جلوگيرى مى كنيد اما بر روي منكرات بزرگ چشم فرو مى بنديد.اگر در جامعه دينى، فقر، رشوه ، اختلاس  و فساد باشد ديني  باقي  نمي ماند هرچند ظواهر كاملا حفظ شده  باشد.اهتمام  به  ظواهر، موجب  رواج ريا و نفاق  مى شود و اگر جامعه اي  به  اين  نقطه  رسيد زنگ  خطر براي  همگان  به  صدا در مى آيد زيرا همه حتي كودكان  را منافق  و رياكار پرورش  مي دهد كه اين صفات با روح دين ناسازگار است…

محمد گفت:مسعود، تو نظرت چيست؟ گفتم: يك سخن با مردم است و يك سخن با حاكمان. به مردم بايد گفت:هر غير معصومى كه بر سر كار آيد،جايزالخطاست و خطاهاي او را نبايد پاي دين نوشت.همه حكومت هاي ديني كه در طول اين چهارده قرن بر سركار آمده اند،عاري از تقدس اند و تصميمات و عملكرد آنها جنبه قدسى ندارد.اگر بر اساس شرع و حق و عدل عمل كرده اند، معتبر و در غير اين صورت،لازم الإتباع نيستند. به اولياي حكومت هم بايد گفت:بیشتر گرفتارى ها و فتنه هایى که براى جهان اسلام و مسلمانان در طول تاریخ پیش آمده، ناشى از بدعت و تبعیض در تقسیم بیت المال بوده است، به گونه اى که اگر تساوى رعایت مى شد، طلحه و زبیر، پیمان شکنى نمى کردند و جنگ جمل و خلافت معاویه و استقرار دولت بنى امیه و خون ریزى هاى بسیار و شهادت فرزندان رسول خدا و انتقال حکومت به بنى عباس، اتفاق نمى افتاد.آرى نوعاً اندیشمندان واقعگرا، در تحلیل از علل اُفت و خیز و سقوط و انحطاط حکومت ها و فرهنگ و تمدن ها به این نتیجه مى رسند که جان دولت ها با عدالت ترکیب یافته و بدون اجراى آن، دیر یا زود، هر دولت مقتدرى بى جان و جسد بى روح مى شود…

هادي: بايد انتظارمان از حكومت دينى در عصر غيبت را كاملاً تبيين كنيم.اين كه عنصر اصلي حكومت جهانى حضرت مهدى(ع)،رفع هرگونه ستم و استقرار عدالت معرفي شده به اين معناست كه در عصر غيبت، نبايد انتظار داشت شاهد حكومتى باشيم كه در همه جهات اين دو عنصر را واجد باشد.اگر انتظار منطقي را در اين موضوع براي مردم مشخص كنيم از دين گريزي جلوگيري كرده ايم.از جمله آسیب های حکومت دینی ظلم و ستم نسبت به مردم است؛ کاخ ها ممكن است با زلزله و سونامى ویران نشونداما از آه جگرسوز مظلومان ویران می شوند.حاكمان دینی به خاطر رفتارهای نامناسب نزد مردم به چهره های زشت و نفرت انگیز بدل می شوند و در نهایت نفوذ مردمی و پایگاه اجتماعی خود را از دست می دهند و برای حفظ جایگاه خود به ستم روی می آورند و ستم نیز پایه های کاخ حکومت را فرو می ریزد. قرآن ستمگری و خروج از خط عدالت را مایه هلاکت و نابودی امت ها و در نهایت حاکمان دینی می داند و در آیات زیادی سبب فروپاشی جامعه و ملّت ها و افول حکومت ها را ستم، ذکر کرده و می فرماید: “ما پیش از شما عدّه ای را یکی پس از دیگری هلاک کردیم چون ستم کرده بودند و فرستادگان ما با پیغام های آشکار براي آنها آمده بود ولی ایمان نیاورده بودند بدین گونه ما گناهکاران را کیفر می دهیم(يونس/١٣)”…

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *