مهمانان

 

 

 

امير ، پسرم و مهتاب عروسم بسيار مهمان دوست هستند و هركه مهمان آنها مى شود از مهمان نوازى آنها تعريف مى كند.ديدم كه بگومگو دارند.گفتم :موضوع چيست؟ مهتاب گفت:پدر، من مهمان را خيلي دوست دارم اولاً ما ايرانى ها به مهمان نوازي مشهوريم و ثانياً شنيده ايم كه پيامبراكرم(ص) فرموده است: مهمان چون مى آيد، روزي خويش را با خود مى آورد و با گناه آمرزيده اهل خانه بيرون مى رود١؛ براي همين است كه تمامى تلاش خود را به كار مى گيرم تا بهترين ها را براي مهمانانم انجام دهم.امير به من گير مى دهد كه لازم نيست اين همه تلاش كنم. گفتم:چه مى گوئى امير؟ امير گفت: پدر من هم مهمان دوست هستم و از مهتاب به خاطر اين روحيه ممنونم.ولى بابا، مهتاب براي مهمان خودكشان مى كند از چند روز قبل آمدن مهمانان همه كارهايش را تعطيل مى كند و تا چند روز بعد از رفتن مهمانان، مشغول جمع آورى است زيرا مى خواهد بهترين پذيرائي را بكند؛حتى گاهى به استرس مى افتد و مريض مى شود؛من به او مى گويم لازم نيست اين قدر تكلف داشته باشي، موضوع را ساده تر بگير…

گفتم: مهتاب جان،امير براي خودت مى گويد؛او تو را دوست دارد و نمى خواهد رنج و استرس تو را ببيند.اتفاقاً مهمان وقتى ببيند كه زحمت اضافه اي براي ميزبان توليد نمى كند،اعصابش آرام تر است و راحت تر دعوت را قبول مى كند.ما در قديم وقتى مهمان را دعوت مى كرديم،مى گفتيم:ما براي تو كار اضافه نمى كنيم فقط يك كمى آب آبگوشت را زيادتر مى كنيم! (زيرا غذاي غالب خانه ها آبگوشت بود و اگر مى گفتند يكى اضافه شده كمى آب آبگوشت را زيادتر مى كردند) اين به معناي آن بود كه به مهمان بگوئيم آمدنت براي ما زحمت زيادي ندارد؛لذا او با آسايش خاطر مى آمد و لذا مهمانى ها بيشتر انجام مى شد و پيوندها از طريق اين مهمانى ها،محكم تر مى شد. چنانكه در تاريخ شنيده اى كه شب نوزدهم رمضان كه ام كلثوم دختر اميرالمومنين(ع) از پدر براي مهمانى افطار دعوت كرد،امام به اين شرط پذيرفت كه يك نوع خورش بيشتر بر سفره نباشد؛او هم پذيرفت و پدر آن شب مهمان او شد…

امير گفت:خود اميرمومنان نظرش نسبت به مهمانى چه بود؟ گفتم: او نيز بسيار مهمان دوست بود؛ در روايات آمده است كه اصحاب آن حضرت،چند روزي ايشان را نگران يافتند،بالاخره موضوع را با خود ايشان در ميان گذاشتند، فرمود: “هفت روز است که مهماني براي وارد نشده و ترس من از اين است که نكند خداوند مرا مورد بي مهري خود قرار داده باشد!”٢؛ مهمان نوازي براي آن حضرت تا بدانجا اهميت داشت که خطاب به علاء بن زياد که خانه وسيعي داشت توصيه فرمود: “در اين خانه مهمان نوازي کن تا در آخرت نيز چنين خانه وسيعي داشته باشي٣. اميرمومنان، نه تنها خود مهمان نواز بود، بلکه اگر به مهماني دعوت مي شد، مي پذيرفت. ايشان در شهر بصره دعوت مهماني علاء بن زياد را پذيرفت و در شهر مدينه حتي دعوت ميهماني دوستان غير عرب از نژادهاي گوناگون و ايرانيان را رد نمي کرد.در شب شهادت نيز دعوت مهمانى دخترشان را پذيرفته و به خانه او تشريف فرما شده بودند.يك بار، فردى امام را به مهمانى دعوت كرد؛ حضرت به او فرمود:”مهماني تو را به سه شرط مي‌پذيرم:چيزي از بيرون خانه خريداري نکني،آنچه در خانه وجود دارد برايم بياوري،به همسر و بچه‌ ها زحمت ندهي”؛او اين شرايط را پذيرفت و علي (ع) دعوت او را اجابت کرد٤..!

امير گفت: پدر،شنيده ام كه امام در ايام نوروز دعوت مهمانى يك ايرانى را هم پذيرفتند و به خانه او رفتند؟ گفتم: آرى،روزي پس از قبول ميهماني مسلمان ايراني و صرف حلوا؛ علت آن پخت حلوا را پرسيد. گفتند به مناسبت عيد نوروز اين حلواي ايراني تهيه شده است. امام به مزاح فرمود: آيا نمي شد هرروز، نوروز باشد؟!٥؛ امام،مهمان نوازي را  به‌ عنوان يک امر مقدس و مشتمل بر آداب، به گرمي استقبال مي‌ کرد و به فرزندش امام حسن(ع) مي‌فرمود:”اي پسرم! تو را به احترام مهمان سفارش مي‌کنم”٦؛ و در جائي ديگر در مورد ارزش مهمان‌ دوستي مي‌ فرمايد:”مؤمني که مهمان‌ دوست است، هنگام برپا شدن قيامت، از قبر خود بيرون مي‌آيد در حاليكه چهره‌اش مانند ماه شب چهارده مي‌درخشد؛ مردم محشر مي‌گويند اين شخص حتماً يکي از پيامبران مرسل است، فرشته‌اي به آنها مي‌ گويد اين شخص، مؤمني است که مهمان را دوست مي‌ داشت و به مهمان احترام مي‌ کرد و براي او راهي جز اين نيست که وارد بهشت گردد”٧.مهتاب و امير از اين كه آنها را مهمان سخنان مولا كرده بودم، تشكر كردند… 

————————–

١.مستدرك الوسائل،نورى،ج١٦،ص٢٥٨.

٢.مجلسي، بحارالانوار،ج٤١،ص٢٨.

٣.نهج البلاغه، خطبه ٢٠٩.

٤.بحارالانوار،ج٧٥،ص٤٥١.

٥.شرح نهج البلاغه،ابن ابى الحديد،ج١١،ص٢٧٤.

٧ و ٦. بحارالانوار،ج٧٥،،صفحات ٤٥١ و٤٥٦.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *