معجزه جاويد

 

 

 

همان دشمنان سرسخت، كه با هم قرار مى گذاشتند آيات شگفت قرآن را نشنوند و مى گفتند سحر بيانش انسان را مسحور مى كند،شب ها بدون اطلاع هم مخفيانه مى آمدند و از پشت ديوار به آياتى كه پيامبر در منزل خويش مى خواند.گوش مى سپردند! معجزه اى آورد اين پيامبر خاتم كه هيچكس پيش از او و نه بعد از او توان آوردنش را نداشت! معجزه او علم و آگاهى بود در عصرى كه عصر جاهليت بود و در همه شبه جزيره تنها هفده نفر سواد خواندن و نوشتن داشتند! اين معجزه، چون از جنس آگاهى و علم است ، بشريت را تا هر زمان كه دنيا برقرار باشد، كافى و وافى است. معجزه او قرآن است! قرآن ، خود ، برای اینکه نشان دهد معجزه و از نزد خداست و سخن محمد(ص)نیست. در چند مورد با صدای بلند و رسا همگان را به آوردن شبیه خويش دعوت نموده تا آنها که ادعا می کنند قرآن کلام بشر است فرصت اثبات ادعای خود را داشته باشند:” بگو اگر (همه طايفه) انسان و جن دست بدست هم دهند تا مثل اين قرآن بياورند، نمى‌ توانند بياورند، هر چند كه مدد كار يكديگر شوند”١. اما چون کسی نتوانست مثل آن بياورد ،به آنها تخفيف داد و فرمود اگر راست مى گوئيد كه اين قرآن سخن خدا نيست،ده سوره مثل آن بياوريد٢؛ و چون پاسخى دريافت نكرد و هيچكس نتوانست ده سوره مثل آن بياورد، فرمود:اگر همچنان در مورد اين كتابي كه بر بنده و فرستاده خود نازل كرديم در شك هستيد،تنها يك سوره همانند آن بياوريد اگر صادق هستيد٣…

پرسيد: آيا اين اعجاز از جنس فصاحت و بلاغت است يا از جنس مفاهيم و محتوا و علوم و معارفى كه حاويِ آن است. پاسخ گرفت كه هر دو ! اما مهم تر و اصلى تر، نوع دوم آن است زيرا انسان ها براي هدايت شدن در مراحل مختلف زندگى و رسيدن به سعادت واقعى، نياز به علم و آگاهى دارند و جز از طريق معارف و دانش الاهى نمى توانند به سعادت دست يابند. معرفت و علم است كه راهگشاست و قرآن،حاوى اين معارف وحيانى است كه بشر را توان هماوردي با آن نبوده و نيست.چنانكه چهارده قرن است كه اين هماورد طلبي قرآن بلند بوده و كسى را ياراى حضور در اين ميدان نبوده است نه در جنبه فصاحت و بلاغت و نه در جنبه علم و معرفت. اين معجزه جاويد از همان ابتدا،شگفتى همه مخالفان را در برداشت و چون نتوانستند به هماوردي قرآن بيايند،راه جنگ و كشتار را در پيش گرفتند تا شايد بوسيله قتل و شمشير،نداي اين دين را خاموش كنند كه البته در آن زمينه نيز توفيقى نيافتند…
 
در مورد وجوه اعجاز قرآن از همان قرون اوليه،كتاب ها و رساله ها نوشته شده ، شايد اولين كسي كه در اين زمينه رساله اى نوشته ابن نديم واسطى (متوفى٣٠٧هجرى)باشد كه رساله “اعجاز القرآن في نظمه و تاليفه”را نگاشته است.برخي پيش از او، از معمر بن مثنى (م٢٠٩)نام برده اند كه كتابي در دو مجلد درباره اعجاز قرآن نوشته است همچنين قاسم بن سلام(م٢٢٤) كه كتابي در اعجاز قرآن دارد اما نوشته آن دو اكنون در دست نيست.قديمي‌ ترين اثري كه در اين زمينه در دست است، رساله “بيان اعجاز القرآن” خطابي بستي(م ٣٨٨)است كه در مجموعه‌اي با عنوان سه رساله در اعجاز قرآن(ثلاث رسائل في اعجاز القرآن) به چاپ رسيده است.دو رساله ديگر تاليف علي بن عيسى رمانى (م٣٨٦) و عبدالقادر جرجانى(م٤٧١) است كه خود از بزرگان علم بلاغت اند. از دانشمندانى چون باقلانى(م٤٠٣) و فخر رازى(م٦٠٦) و زملكانى(م٦٥١) و سيوطى(م٩١٠)هم كتاب هاى مفصلى در اعجاز قرآن نوشته شده است.در سال هاى اخير هم “المعجزة الخالدة”شهرستاني ،”اعجازالقرآن” صادق رافعي، “النباء العظيم” عبدالله دراز، “اعجاز قرآن” و مقدمه محمد جواد بلاغى و آية الله خوئى در تفسيرهاى”آلاء الرحمن”و ” البيان” است٤.

بعضى از وجوه اعجاز علمى قرآن را مى توان اين گونه فهرست نمود:بيان معارف مبدأى و معادي در بهترين شكل ممكن كه چشم همه دانشمندان و موشكافان علوم الاهياتى را خيره كرده و به شگفتى آورده است؛ ورود به تمام شئون زندگى انسان و بيان حكم براى آن؛ عدم اختلاف و تناقض در آن؛  بيان اخبار غيبى از تاريخ پيامبران و امت هاي پيشين به تفصيل و اجمال ؛ بيان حوادث آينده مثل ورود مقتدرانه و امن به مكه(پايگاه مشركان و كافران)و انجام مراسم عبادى حج٥ ؛ شكست روميان و غلبه بعدى آنان٦؛در امان ماندن پيامبر از توطئه هاي متعدد دشمنان براي قتل ايشان٧؛محفوظ ماندن قرآن از تحريفات و ستيزه جوئى ها٨؛بيان بعضى نكات علمى در مورد طبيعت و آفرينش مثل اينكه بادها، بارور كننده گياهان اند٩؛ كوه ها استخوان بندى و موجب حفظ زمين اند١٠؛ و موارد بسيارى ديگر كه در تفسيرها آمده است١١…

————-

١.إسراء/٨٨.     ٢. هود/١٣.  ٣. بقره/٢٣.   ٤.علوم قرآنی، محمد هادی معرفت/٣٤٢.  ٥.قصص/٨٥.  ٦.روم/١-٤. ٧.مائده/٦٧؛   ٨.حجر/٩.   ٩.حجر/٢٢.    ١٠. نبأ/٧.   ١١.الميزان ١٠١/١-١٠٣. 

 

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *