آرزوها

 
 
 
 
 
از جوانى به بازرگانى روي آورده و به همه نوع تجارتى دست زده بود و حالا در سن شصت سالگى هنوز آرزوهاى زيادى براي توسعه كارهايش در سر داشت.بعد از دانشگاه ديگر او را نديده بودم تا اينكه به طور تصادفى در هواپيما با او همسفر شدم . وقتى سرگذشت خود را گفت و به برنامه هاي آتى خود اشاره كرد به او گفتم:حكايت سعدى در گلستان را يادت هست؟ گفت: كدام؟ گفتم: حكايت آن بازرگان که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار و شبی در جزیرهٔ کیش مرا به حجره خویش در آورد؛ همه شب نیارمید از اينكه فلان تجارت در ترکستان و فلان بضاعت در هندوستان دارد و قبالهٔ املاكش را نشان داد و اينكه قصد اسکندریه را كرده که هوایی خوش دارد و…در آخر گفت: سعدیا! سفری دیگرم در پیش است، اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش به گوشه اى بنشینم و تجارت رها كنم! گفتم: آن کدام سفر است؟ گفت: گوگرد پارسی به چين خواهم بردن که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسهٔ چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینهٔ حلبی به یمن و برد یمانی به پارس، و زآن پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم!١…
 
گفت: انسان بدون آرزو كه نمى شود؛آدمى بدون آرزو،مى ميرد.گفتم: بله، اميد و آرزوى معقول، لازمه زندگى است، پيامبرخدا هم فرمود:”آرزو، براى امت من رحمت است و اگر آرزو نبود ، هيچ مادرى فرزند خود را شير نمى داد و هيچ باغبانى درختى بر نمى نشاند”٢.اما سخن بر سر آرزوهاي طولانى و تمام نشدنى است كه انسان را به خود مشغول كرده و از هدف زندگى غافل مى كند.اميرمومنان،فرمود:”آرزو، مايه چيرگى شيطان ها بر دلِ غافلان است”٣؛ و نيز فرمود:”از تکیه بر آرزوها بر حذر باش که سرمایه احمقان است…یقین بدان هرگز به همه آرزوهایت نخواهی رسید و از مهلت زندگی ات تجاوز نخواهی کرد”٤؛و”آن کس که لجام آرزوهایش را رها کرد، با مرگ به زمین خواهد خورد”٥؛ و”بدانيد كه آرزو، خرد را به غفلت و گمراهى مى كشاند و خدا را از ياد انسان مى برد؛ پس، آرزو را دروغين دانيد كه آرزو فريبنده است و آرزومند، فريب خورده”٦…
 
كمى به فكر فرو رفت و گفت:مرز آرزوى منطقى و غير منطقى كجاست؟ گفتم: همان طور كه در كلام امام ديدى، آرزوى مذموم، آرزوئى است كه انسان را مشغول دنيا مى كند به گونه اى كه آخرت را از ياد او مى برد و حتى انجام امور لازم مثل توبه از گناهان و انجام اعمال صالح را به تاخير مى اندازد و به وقت فراغت در آينده،موكول مى كند؛آينده اى كه دائماً به تاخير مى افتد و سرانجام هم مرگ به سراغ او مى آيد در حاليكه موفق به انجام آن وعده ها نمى شود. امام متقيان فرمود: “آرزو، دل را به گمراهى مى كشاند، وعده دروغ مى دهد، غفلت بسيار به بار مى آورد، و حسرت بر جاى مى گذارد”٧ ؛و :”از آنانی مباش که بدون کار نیک، امید سعادت آخرت را دارند و با درازی آرزو امیدوار به توبه هستند”٨؛ و: “به راستی که پیشینیان و گذشتگان شما به خاطر آرزوهای طولانی و پنهان بودن پایان زندگی شان، هلاک شدند تا آن که مرگشان فرا رسید، مرگی که عذرها را رد می کند و توبه را در آن راهی نیست و کوبندگی و درد را به همراه دارد”٩…
 
مدتى به سخنان امام انديشيد و بعد گفت: راست فرمود اميرمومنان؛ من بهترين سال هاي عمرم را به دنبال آرزوها دويده ام ؛ آرزوهائى كه  تمامى ندارد و در طول اين سال ها با خود مى گفتم:وقتي در پيرى فراغتى يافتم با اندوخته اين سال ها، خود را وقف كارهاي خير خواهم نمود.عجب وعده واهى! اگر در جريان اين دويدن به دنبال آرزوها،مرده بودم چه شده بود؟! به نظر تو الان چه بايد بكنم؟ گفتم. خط پايانى بر آرزوهائى كه هنوز در سر داري بكش و به خود بگو: الان آن زمانى است كه به خود وعده مى دادم!  يك حسابرسي بكن و حقوق شرعى ات را بپرداز و اندوخته خود را درامور نيكوكارى به كار گير تا هم به مردم سود رسانى و هم خانه آخرت خويش را آباد كنى. گفت:اگر بخواهم راستش را بگويم اين سودمندترين سفر تجارى در همه دوران عمرم بود چون با تذكر تو و سخنان اميرمومنان(ع)، آرزوهاي خود را فروختم و آخرت خود را به دست آوردم … 
 
——————–
 
١.گلستان،باب سوم در فضيلت قناعت،حكايت٢١.
٢.بحار الأنوار،ج٧٧،ص١٧٣،ح٨. 
٣.غررالحكم،ش ١٨٢٨.
٤.نهج البلاغه،نامه٣١.
٥.همان،حكمت١٩.
٦.همان،،خطبه٨٦.
٧.بحارالانوار،ج٧٨،ص١١٧،٣٥. 
٨.نهج البلاغه،حكمت١٥٠.
٩.همان،خطبه١٤٧.
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *