تشبيه و تنزيه

 

 

پارادوكس ديگري كه صوفيان به خاطر اعتقاد به وحدت وجود و موجود با آن روبرو مى شوند موضوع تشبيه و تنزيه است. از اصول باورهاي دينى در توحيد كه در قرآن و روايات بر آن تاكيد شده، تنزيه خداوند از هرگونه شباهت به خلق و مبرا دانستن او از صفات مخلوقين است كه با باور وحدت وجود ناسازگار است؛زيرا وقتى می گویند وجود خدا در آينه همه موجودات تجلی نموده و بلكه عين موجودات است،هم تشبيه صورت گرفته و هم تنزيه منتفى شده است.در حديث قدسي به نقل از امام رضا(ع)مى خوانيم: “مرا نشناخته است كسي كه مرا به آفريدگانم شبيه كند”(ما عَرَفَنِی مَن شَبَّهَنِیِ بِخَلقِی، بحارالانوارج٣،/٢٩) و فرمود:”معرفت خدا جز با اخلاص حاصل نمى شود و اخلاص با تشبیه او به دیگران  به وجود نمی‌آید… پس آنچه در مخلوقات است در خالقش موجود نیست و هر چه برای مخلوق، ممکن باشد در سازنده‌اش محال و ممتنع است”(صدوق،التوحيد/٤٠).لذا نمى توان وحدت وجود صوفيان را با تنزيه و سبوحيت الاهى و نفي تشبيه او به خلق،جمع نمود…

احسان گفت: آيا در متون آنها ، پاسخى براي اين پارادوكس ارائه شده است؟ گفتم: بله، ابن عربي راه حل را اين دانسته كه هريك از تشبيه و تنزيه را به تنهايي قبول نكنيم چون تشبيه صرف خدا را محدود به حدود مخلوقي و تنزيه صرف او را مقيّد به يك مقام از مقامات حق مى كند بلكه هر دو را باهم قبول كنيم تا موحد باشيم با اين توضيح كه خدا را در مقام فيض اقدس كه هنوز در موجودات تجلي نكرده،تنزيه كنيم اما وقتى در مقام فيض مقدس در همه جهان تجلي كرد و عين همه موجودات شد، تشبيه را روا داريم! اين بالا ترين  درجه عرفان از نظر ابن عربي است كه مى گويد اگر به اين شناخت برسى آقا و پيشواي معارف مى باشي!( فَإن قُلت بِالتنزیه کنت مقیداً / و إن قُلت بِالتشبِیه کُنت محدداً/ و إن قُلت بِالاَمرَینِ کُنت مسدداً / و کُنت اماماً  فی المعارِف سيداً ).قيصري هم در شرحش بر اين عبارات مى گويد:” مقام تشبیه با مقام تنزیه باهم هستند.آنکس که مطلقاً او را تشبیه  می کند و آن کس که مطلقاً او را تنزیه میکند، خدا را نشناخته است. آنکس که در معرفتش بین تشبیه و تنزیه جمع کند، در آن صورت پروردگارش را به اجمال، شناخته است(شرح قيصرى/٣١٤)…

احسان گفت: اين هم از آن راه حل ها مثل پاسخ به پارادوكس وحدت و كثرت است كه مى گفتند هم واحد است هم كثير است! اينجا هم مى گويند هم تشبيه است هم تنزيه است.منزه است در يك مقام و شبيه به همه موجودات است در مقامى ديگر! اصلاً چرا شعرى مى گويند كه در قافيه اش بمانند و مجبور شوند توجيهات خنك تر از ادعا كنند؟ گفتم: آري با پذيرش وحدت وجود و موجود و همه موجودات را ظل و سايه و تصوير آينه اى  يك وجود كه وجود حق باشد يكى دانستن و بلكه موجودات را عين حق شمردن؛با چنين چالش هايي روبرو مى شوند و بعد براي حل آنها دست به توجيهاتى اين گونه مى زنند. بايد به جناب ابن عربي گفت:چرا تنزيه را به مقام فيض اقدس بردى و تشبيه را به مقام فيض مقدس؟اصلاً اين دو مقام را از كجا آوردى ؟! تنزيه و تسبيح و سبوحيت و قدوسيت خدا فراگير است  و هم اكنون ما در سخن گفتن و عبادت و دعا و معرفت بايد او را تنزيه و تقديس و تسبيح گوئيم و ربطي به مقام فيض اقدس ندارد.سخن در اين است كه وقتى شما خدا را در مرتبه اي به خلقش ، تشبيه نمودي ،تنزيه او در حين همين تشبيه و در همين مرتبه چه معنائى خواهد داشت؟!

احسان گفت: آيا در تعابیر ائمه در روايات  به اين موضوع اشاره شده است؟گفتم: بر خلاف عارفان كه قائل به جمع ميان تشبيه و تنزيه در دو مرتبه از مراتب ذات شده اند در روايات تعبير به “خروج از دو حد تعطیل و تشبیه”  در بحث توحيد و نفي مماثلت و مشا بهت با مخلوق  اشارهشده است: از امام جواد(ع)سوال می‌کنند:آیا رواست که به خدا «شیء» گفته شود؟ فرمود: آری (این اطلاق شیء به خدا) او را از دو حد تعطیل و انکار و حد تشبیه (به خلق) خارج می‌گرداند و حدّ تعطیل همان نفي اوست و حدّ تشبیه، حکم به اشتراک خدا با ممکنات در وجود  و تشبیه کردن به ويژگى هاي ممكنات است.بنابراین توحید تنزیهی یعنی اعتقاد به مباينت ميان خالق یگانه و ماسوى الله و عدم اشتراک معنوى همه مخلوقات با او، چه در ذات و چه در اسماء و صفات است ؛چنانكه امام صادق(ع)فرمود:حمد و ستایش از آن خداوندی است که نه حس می‌شود، نه مورد وارسی قرار می‌گیرد و نه لمس می‌گردد؛ با هیچ یک از حواس پنجگانه درک نمی‌ شود و فکر بر او واقع نشده و احاطه نمی‌ یابد و زبان ها او را نمی‌توانند توصیف کنند(توحيد/٥٩)…

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *