أمويان

 

 

چقدر زود شيطان از جريان توحيد انتقام گرفت! هنوز چند دهه از بعثت پيامبر اسلام نگذشته بود كه سه جنگ خونين در داخله امت اسلامى ترتيب دادند و با وصى و برادر و جانشين او به ستيز پرداختند و سپس او را در محراب مسجد كوفه شهيد كردند و بعد هم جانشين او نواده رسول خدا را كنار زدند و بعد او را مسموم نمودند و جنازه اش را تيرباران نمودند و دو دهه بعد هم ديگر نواده او را -كه پيامبر آن دو را سالار جوانان بهشت خوانده بود-با جمعى از آل الله و ياران در كربلا به شهادت رساندند و حرم رسول الله(ص) را به اسارت گرفتند و دين الله را از مسير خود خارج نمودند و جانشينى پيامبر را به سلطنت مبدل ساختند. تشکیل خلافت اموی در سال ۴۱ به دست معاویة بن ابی سفیان، كه نه به سنت خلفاي پيشين عمل مى كرد و نه شهرتى نيك داشت و حكومت را با زور و نه رضايت مالك شده بود و امتيازى براي خاندان خود و موروثى مى پنداشت و به آن تصريح هم مى نمود، حكومت أُمويان يا بنى اميه را ايجاد نمود كه فجايع بسيارى از جمله آتش زدن كعبه و كشتن صحابه و واقعه عاشورا و …را به بار آورد.

سلسله أُمويان كه با معاويه آغاز شده بود با تعيين يزيد به جانشينى خود در سال ٦٠ هجرى ادامه يافت.او با گرفتن بيعت اجبارى و سركوب و كشتار تمامى مخالفين با خشونتى كم نظير كه در رأس آنها حضرت اباعبدالله الحسين(ع) بود و زيرپا نهادن همه ارزش هاي اسلامى آغاز نمود كه نه تنها آل الله موضع خود را عليه او در قيام كربلا نشان دادند بلكه گروه هايي از مسلمانان به ويژه اهالي حرمين(مكه و مدينه)و عراق هم با آن به مخالفت برخاستند كه نمونه آن واقعه حرّه بود١. او مخالفان خود را خارجى (خارج از دين)ناميد٢ و خون و عرض و نواميس شان را مباح اعلام نمود.اهالی مدینه را پس از سرکوب قیامشان، واداشت تا یکی از دو گزینه مرگ یا بیعت به عنوان برده‌ای که جان و مالش در اختیار خلیفه است، را انتخاب کنند٣ و برای سرکوب زبیریان، کعبه را آتش زد٤. یزید آشکارا شراب می‌نوشید و از چهره هاي منفور نزد مسلمين است كه به خاط فجايعش او را سزاوار لعن مى دانند.پدرش معاویه به همراه جدّش ابوسفیان و مادرش هند جگرخوار و عده‌ای دیگر، پس از فتح مکه اسلام آوردند و پیامبر(ص) آنان را طُلَقاء (اسیران آزادشده) خطاب نمود و از مجازات، عفو کرد٥.حضرت زینب پس از شهادت امام حسین(ع)، در خطبه‌ای یزید را فرزند طلقاء خطاب کرد٦.در زیارت عاشورا نیز با عبارت «وابنُ آکلةِ الاَکباد» (فرزند زن جگرخوار) از یزید یاد شده است٧…

يزيد پس از سه سال و هشت ماه حکومت در ٣٨ سالگى(سال٦٤ق)، به خاطر افراط در ميگسارى مُرد٨.گفته‌اند روزی در حالت مستی، میمون خود را بر خری وحشی سوار کرده بود و در پی‌ او می­‎تاخت تا اینکه از اسب فرو افتاد و مرد٩. پس از او پسرش معاويه روى كار آمد اما به خاطر اوضاع نابسامان امويان، خود را از خلافت خلع نمود و مى رفت كه سلسله أُمويان ختم شود اما شاخه ديگرى از امويان به نام مروانيان به پشتوانه حمایت شامیان، برای حفظ قدرت به سرعت وارد عمل شد.خلافت مروانیان از سال ۶۴ق آغاز شد و با ده خلیفه تا سال ۱۳۲ق تداوم یافت. مروانیان، رویکرد سلطنت‌‌ مآبانه در خلافت را تداوم بخشیدند و تلاش كردند براي خليفه معنای قدسی ایجاد کنند و با اين حربه كشتن مخالفان خود را مشروع جلوه دهند؛اما رفتار ظالمانه آنها با خاندان پیامبر، چهره حکومت آنها مخدوش و غیر قابل ترمیم نمود١٠؛ لذا بسیاری از مؤلفان مسلمان از کاربرد واژه امیرالمؤمنین یا حتی خلیفه برای امویان خودداری کرده‌اند. حتی وجود دو خلیفه اصلاحگر اموی، عمر بن عبدالعزیز و یزید بن ولید، یا تلاش‌های برخی مؤلفان برای توجیه عملکرد امویان، در تطهیر چهره منفی آنان تأثیر چندانی نداشته است.

نود سال حكومت أُمويان و مروانيان، دستاوردى جز دورشدن از ارزش هاي اسلامى و فاصله گرفتن از سنت نبوى و نيز قتل و كشتار و دشمنى با خاندان پيامبر(ص) نداشته است.آنها به نام خلافت پيامبر، به سوى نظام سلطنت موروثي آن هم از نوع ديكتاتورى و خشونت و شكنجه و قتل مخالفان رفتند و اسلام را از مسير خود خارج نمودند. آنها در حقيقت با خروج از معيارهاي دينى و سنت نبوى ،دنياگرائى و قدرت جويي را پيش گرفتند و از اين راه ابزار دست شيطان شدند تا مردم را از راه توحيد وخداپرستى بيرون برده و چون امت هاي پيامبران گذشته از دين حنيف دور سازند.نبايد از نظر دور داشت كه شياطين هماره در كمين كسانى هستند كه از راه خدا كناره مى گيرند و خواسته هاي خود را خداي خويش مى سازند تا به دست ايشان دين را تحريف نمايند: “آيا ديدى كسى را كه هواى خويش را معبود خود قرار داده و خداوند او را با وجود آگاهيش به بيراهه گذاشت و بر گوش و قلبش مهر زد و بر چشمش پرده‌اى نهاد. پس بعد از خدا كيست كه او را هدايت كند،آيا پند نمى‌ گيريد؟!”(أَفرَأيتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‌ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‌ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‌ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ)١١…

————-

١.تاريخ طبرى٤٦١/٥-٤٦٢ و ٤٩٢و٤٩٧: ابن قتيبه٢١٤/١و١٧٣-١٧٤؛ يعقوبى٢٥٠/٢.     ٢. همان.   ٣. ابن قتيبه، الامامة و السياسة٢١٤/١؛تاريخ يعقوبى٢٥٠/٢.   ٤.تاريخ طبرى٤٩٨/٥-٤٩٩.   ٥.تاريخ طبری٦١/٣؛سيره ابن هشام٤١٢/٢.       ٦. سید ابن طاوس، اللهوف/١٨٢.  ٧. مفاتيح الجنان،زيارت عاشورا.   ٨.ابن حبان، الثقات/١٦٢.   ٩. بلاذری، انساب الأشراف٢٨٧/٥.   ١٠.جاحظ، الرسائل الکلامیة/۲۴۲ـ۲۴۵.    ١١.جاثيه/٢٣.

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *