سرّ شرور

 

 

 

خير و شرّ از اول تاريخ، همزاد انسان ها بوده است انواع نعمت ها و خوبي ها و لذت ها ، خير و انواع بدي ها و كاستى ها و ناملايمات شرّ نام گرفته است.مى پرسيد خدا خالق خيرهاست،پس خالق شرها كيست؟مگر خداوند چيز بد و شر هم مى آفريند؟ پاسخ به اين معضل، قرنها ذهن اصحاب علم كلام را به خود مشغول كرده است:ما كه مثل دوگانه پرستان ، دو خدا قائل نيستيم (خداي خير و خداي شر:اهورا و اهرمن) پس شرور را به چه كسي نسبت دهيم؟ بعضى ها به جاي راه حل، صورت مسأله را پاك نموده و گفته اند اصلاً شرّي نداريم تا دنبال خالقش باشيم زيرا شرور از نوع عدمى هستند يعنى عدم الخيرند مثل جهل كه عدم العلم است و عدم،فاعل نمى خواهد! اما حقيقت اين است كه ما در زندگى با بيمارى و زلزله و خشكسالى و فقر و جنگ و درد و مصيبت و سونامى و بلاياى گوناگون روبرو هستيم و آنها را شرّ و غير ملائم با طبع مى يابيم و نمى توانيم منكر آنها شويم به خصوص عذاب هاي الاهى براي بعضى اقوام تاريخى چون عاد و ثمود و …كه نمى توانيم آنها را خير بناميم و خدا را هم در وجود يا ايجاد يا جلوگيرى از آنها ، منفعل يا هيچكاره بدانيم.پس سوال اين است كه راز  وجود شرها چيست و آيا آفرينش شر، با عدالت خداوند سازگار است؟ يعنى خدا اموري را كه شر است آفريده و به جان ما انداخته تا موجب آزار و ترمز حركت ماباشد؟!
 
پاسخ روشن اين است :اولاً ، خداوند اصالتاً و ابتدا به ساكن هيچ شري را نمى آفريند اما بالعرض و به عنوان ضرورت كيفر و يا تنبيه و يا آزمون، شرور را مى آفريند و اين عين عدالت است.جهنم را وقتى مى آفريند كه براي كيفر مجرمين وجودش ضروري باشد،عذاب هاى دنيوى را وقتى مى آفريند كه براي كيفر اقوام ستمگرى چون عاد و ثمود و…ضروري باشد،خلقت بعضى از بلايا و مصائب تابع همين اصل است.هم ضرورى و مطابق عدالت است و هم خلقتشان بالإصاله نيست بلكه بالعرض است. ثانياً ما بعضى امور را شر محسوب مى كنيم در حاليكه براي كمال انسان ضروري اند و در واقع خير هستند نه شر.مثلاً رنج ها و درد ها و بلايا، كه در ساخته شدن و آبديده شدن فولاد وجود آدمى،ضروري هستند؛ اين بلايا در توجه دادن انسان ها به خدا و باز شدن باب دعا و ارتباط با خالق و پيوند بيشتر با ربّ الارباب،مؤثر است(خلق را با تو همه بدخو كند/تا تو را رو جانب آن سو كند…در بلايا مى برم لذّات او/ مات اويم مات اويم،مات او).بنابر اين وجود بيماري و فقر و بعضي از بلايا و آزار و بدخويي مخالفان و موانع پيش روي هدايت و حتى وجود شيطان براي استعاذه و عبوديت و پناه بردن و غنودن در ساحت قدس ربوبى و گشوده شدن باب دعا و مناجات و نيايش ها،شرّ نيست و براي تكامل انسان،خير است و نبايد آنها را شرّ به حساب آريم و به خاطر آنها از خدا گله مند شويم!
 
گاهى بلايا و شرور نقش تذكرى و هشدارى دارند.از آنجا كه انسان در اثر غفلت و فراموشی ياد خدا، مرتکب معصيت و گناه می‌شود، از این‌رو، برای خروج از غفلت، همواره به مذکِّری نیازمند است تا خدا را به ياد او آورد و از معاصی فاصله بگیرد. در آیاتی از قرآن کریم، یکی از عوامل مذکّر، مصایب و شدّت‌ها معرّفی شده است:”ما به سوی امم سابق، پیغمبرانی فرستادیم، امّا آنان اطاعت نکردند؛ از این‌رو، آنان را به بلا و مصيبت مبتلا کردیم؛ شاید که آنها به درگاه خدا تضرع و زارى نمايند”(وَ لَقَدْ اَرْسَلنَا اِلَی اُمَمٍ مِّن قَبْلِکَ فَاَخَذْنَاهُمْ بِالْبَاْسَاء وَالضَّرّاء لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ)١؛ اصولاً ساختار وجودي انسان اين طور است كه:”هرگاه که به انسان فقر، مصيبت و سختی برسد، در آن حال، به دعا و توبه می‌ پردازد، امّا همین که نعمت و ثروت به او عطا بشود، خدایی را که از پیش می‌خواند، بکلی فراموش می‌ نمايد(وَ اِذا مَسّ الاِنسانَ ضُرٌّ دَعا ربّهُ مُنیبا اِلیه..)٢. حتى درباره  كافرانمی‌فرماید:”ما کافران را عذاب نزدیک‌ تر بچشانیم، غیر از آن عذاب بزرگ‌ تر و شدیدتر قيامت؛ شاید که به سوی خدا بازگردند”(مراد از “عذاب ادنی” در آیه شریفه، همین مصایب و دردهاست، نه عذاب مرگ و نه عذاب اخروی؛ زیرا خداوند حكمت و راز این عذاب را برگشت کافر به رحمت  معرّفی می‌کند که با مرگ حاصل نمی‌ شود(وَ لَنُذیقَنّهم مِن العَذابِ الادنی دونَ العذابِ الاکبَر لَعَلّهُم یَرجِعون)٣…
 
نكته بسيار مهم در زمينه بسيارى از شرور اين است كه شرور نتيجه اعمال خود انسان هاست كه آنها را ايجاد مى كنند:” مصيبت هائى كه به شما مى رسد به خاطر اعمال خودتان است اگر چه از بسيارى از اعمال سوء شما در مى گذرد”(وَمَا اَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبَِما کَسَبَتْ اَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ)٤؛ چه كسانى جنگ افزار مى سازند و سلاح شيميائى و اتمى آماده مى كنند و بعد در گوشه گوشه اين جهان جنگ راه مى اندازند تا سلاح هاي خود را بفروشند؟آنها بخاطر پول هزاران بيگناه را به خاك و خون مى كشند و از اين شرور خود ساخته، شرم نمى كنند.چه كسانى با غارت اموال ديگران و يا بيت المال،به حق ديگران تجاوز نموده موجب فقر و گرسنگى و افلاس و بدزيستى مردم مى شوند؟چه كسانى با تخريب محيط زيست،سلامتى و آسايش و آرامش مردم را مختل مى كنند؟چه كسانى شرآفرين اند و شرور خود را به خدا نسبت مى دهند؟خدا مى تواند جلو شرآفرينى آنها را بگيرد ولي مستلزم سلب اختيار انسانهاست كه نقض غرض خلقت انسانى خواهد بود.بايد انسانها اختيار داشته باشند تا تفاوت ها آشكار شود.به اميد روزي كه انسانها به چنان شعوري برسند كه خيرآفرين باشند نه شرآفرين.نويد داده اند كه در حكومت مهدوي،انسانها به چنين پايه اي از شعور و علم و ايمان مى رسند…
————
١.انعام/٤٢.   ٢.انعام/٤٢.  ٣.زمر٨.    ٤.شورى/٣٠.
 
 
   

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *